مشق شب، سرگردانی، فتوا

دکتر عبدالله پارسا‪-‬ این روزها موضوع تکلیف و اصطلاحا مشق شب باز هم بر سر زبان ها افتاده است و افراد از ظن خود در این باره اظهارنظر می کنند. گاه با هیجان و احساس و گاه با استناد به نظریه های آموزشی در رد یا تایید این موضوع می کوشند. باید اذعان داشت که هیچ کدام از نظریات یادگیری، اصل فعالیت های تکمیلی برای یادگیری خارج از مدرسه را مردود ندانسته اند. آن چه که اکنون ما به عنوان تکلیف می بینیم، تمرین های مکرر بدون تنوع و غیرخلاقانه است که با آفت حجم آمیخته شده و بدتر از آن ملاک ارزیابی و قضاوت در باره دانش آموز قرار می‌گیرد. اگر نظریات رفتارگرایانه را به دلیل تاکید بر تمرین و تکرار و عادت، به عنوان روشی برای یادگیری و دوام آن کنار می گذاریم و منسوخ تلقی می کنیم؛ به این معنا نیست که سایر نظریه ها کاملا مساله تکلیف را منتفی و مردود می شمارند. برای مثال سازنده گرایان به عنوان یک دیدگاه مدرن، بر جنبه تعاملی تکلیف مبتنی بر یادگیری اجتماعی تاکید بیشتری دارند. به همین دلیل است که کلاس درس تعاملی و یادگیری جمعی را مناسب تر می‌دانند. نوع یادگیری در جمع الزاما محدود به همکلاسی ها و معلم نیست؛ بلکه فرصت های یادگیری پراکنده اند و هر چه به واقعیت های زندگی نزدیک تر شوند، اثربخش تر خواهند شد. کتب درسی مشکلات عدیده دارند اما واقعیت آن است که طی سنوات اخیر تلاش های زیادی برای تبدیل کتب از محتوا مداری و اتکاء به محفوظات، به فعالیت مداری و توجه به جست و جو گری به عمل آمده است. هرچند شاید ناکافی باشد اما عارضه مهم، عادت کردن غالب معلمان به شیوه های سنتی است و البته فشار های ناشی ازفرهنگ مسلط جامعه از طرف اولیا به تداوم این خوی سنتی و کسالت بار و ناکارامد دامن می زند. تربیت گذشته، تجارب شخصی و خو گرفتن اولیا به شیوه هایی که خودشان تجربه کرده اند و در موارد بسیار موفقیت های خود را مدیون آن شیوه‌ها می دانند، مدارس را ناچار با این سمت سوق می دهد.
مقاومت مافیای کنکور و آموزشگاه های خصوصی را ببینید. در حدی که به مراجع نیز متوسل شده و به کار خود صبغه دینی هم می بخشند. همین مقاومت به شکل خرد اما بسیار گسترده در مدارس و از سوی اولیا صورت می پذیرد.
کافی است برای مثال یکی دو هفته فرزند ما در خانه کاری انجام ندهد مثلا مشقی ننویسد و درسی نخواند. انصاف دهید چه واکنشی نشان خواهیم داد؟ نگران نخواهیم شد؟ دلیلش را نخواهیم پرسید؟ خودمان در صدد جبران برنخواهیم آمد؟ مثلا سعی کنیم دیکته ای بگوییم یا چند سوال درسی از او بپرسیم؟؟ این رفتارها ریشه در خون و فرهنگ هزار ساله دارند و با منزلت و معیشت بسیاری از افراد و اقشار جامعه گره خورده اند. نفی مطلق و تایید مطلق یک رفتار آموزشی کار درستی نیست. یاددهی و یادگیری کاملا وابسته به موقعیت هستند و در این موقعیت ها مولفه های زیادی مداخله گرند که گاه کنترل ناشدنی بوده و حتی ناشناخته می مانند.
فعالیت و بازی می تواند جنبه یادگیری و تمرین داشته باشد. یعنی فعالیت های تکمیلی را به جای تکرار بی‌هویت می توان به شکل بازی های فردی و گروهی یا جست وجوگری های ساده از بچه ها خواست. اما این بازی ها فقط بازی های تفریحی یا سرگرم کننده نیستند؛ بلکه باید هدفمند باشند و پیگیری شوند. باید با اهداف آموزشی و تربیتی پیوند معنادار داشته باشند. این بازی‌ها را باید آموزش داد.


نباید در تحلیل های خود دچار اشتباه شویم. قلب ماهیت مدرسه، به عنوان یک سازمان یاددهنده، امری به غایت اشتباه است. نباید مدرسه را با نهادها یا موسساتی مانند سینما، تئاتر، پارک یا شهربازی اشتباه گرفت. ساختارها و نقش هر کدام از اینها متفاوت است. وظایف و کارکردهای گوناگونی از هر کدام انتظار می رود و هیچکدام نمی توانند جایگزین دیگری شوند. استانداردهای ارزیابی عملکرد یا معیارهای گزینش نیروهای انسانی و ... در هر کدام، فرق می کند. ممکن است بتوان مجتمعی مرکب از سینما، تئاتر، شهربازی، و ... ساخت، اما به اعتقاد من مدرسه نمی‌تواند و نباید در این قالب قرار گیرد. نباید از تاکید نظریات پیشرفته تعلیم و تربیت بر در پیش گرفتن شیوه های متنوع و جذاب تربیتی و تلاش برای لذت بخش کردن یادگیری و دانش دوستی، تعبیر اشتباهی کرد. مدرسه، هویت و ماهیت و کارکرد متفاوتی دارد. جامعه انتظارات متفاوتی از مدرسه دارد. نقش معلمان نیز با نقش بازیگران سینما یا یک سرگرم کننده متفاوت است. بازیگر سینما یا مسئول پارک و شهر بازی پیگیر اثرات تربیتی خود بر بیننده یا کسی که برای تفریح رفته است، نیست. اما معلم نمی تواند و نباید یادگیرندگان را رها کند. وظیفه معلم، تداوم بخشی و یکپارچه سازی یادگیری های جزء به جزء دانش آموزان است. نقش معلم ایجاب می کند بکوشد که یادگیری در کلاس درس را به زندگی بچه ها منتقل کند و از تجارب ملموس زندگی یادگیرندگان برای بهبود یادگیری آنها بهره بگیرد. فعالیت های تکمیلی یا همان مشق و تکلیف، ابزار تحقق چنین هدفی است. استفاده نادرست از این ابزار، نافی ضرورت و اهمیت آن نیست. تکلیف، نه مقدس است و نه ناپاک!!. تکلیف فی نفسه نه موجب سعادت و رستگاری است و نه اسباب گمراهی!!. نیاز به فقیه و فتوا ندارد!!. همانگونه که انجام غلط و بی محتوا و بی هویت عبادتی چون نماز می تواند به مصداق آیات شریف « ویل للمصلین * الذین هم عن صلاتهم ساهون *» موجب خسران و گرفتار شدن به ویل!! نیز شود، آن چه هر نوع از این پیامدها را رقم خواهد زد، محتوای تکلیف است و نه خود تکلیف.
هوشیار باشیم!!