سه درس برای سه گروه از اعتراضات دی‌ماه 96 

غلامعلی جعفرزاده
نماینده رشت در مجلس
حوادث دی‌ماه سال 96 درس عبرت‌های زیادی برای بخش‌های مختلف کشور داشت. درس‌هایی که باید آنها را در سه سطح عموم جامعه، نخبگان و حاکمیت تقسیم‌بندی کرد.
به نظر نگارنده، شاید مهم‌ترین درسی که حوادث دی‌ماه سال 96 برای افراد حقیقی و حقوقی حاضر در حاکمیت داشت، این بود که باید بخش‌های نادیده و ناشنیده جامعه ایرانی توسط حاکمیت به صورت رسمی شنیده و دیده شوند. این بخش‌ها به طور قطع دارای ابعاد اجتماعی اکثریت در کشور ما نیستند اما اینکه به بهانه اقلیت بودن، مواضع، سخنان و اعتراض‌شان نادیده و ناشنیده باقی بماند، یک اشتباه فاحش خواهد بود که می‌تواند به مرکزیت یافتن آنها در حوادثی چون دی‌ماه گذشته منجر شود. ضمن اینکه قرار گرفتن آنها در مقام گروهی سرخورده و مظلوم امکان همذات پنداری بخش‌های دیگری از جامعه با آنها و گسترش‌شان را نیز فراهم می‌کند. تغییر سیاست‌های رسانه‌ای و اطلاع‌رسانی، اصلاح نگاه به طیف‌های مختلف جامعه و تغییر سیاست‌ها در برابر اعتراضات و انتقادات قشرهای مختلف مردم درسی است که حوزه سیاست و مدیریت کشور باید از اتفاقات دی‌ماه گذشته می‌گرفت که البته به نظر می‌رسد هنوز در سطوح مختلفی مغفول مانده است.


اما در سطح نخبگان هم این اتفاقات یک تلنگر مهم بود؛ جایی که گروه‌های مرجع ما در این اعتراضات در حاشیه ماندند و تقریباً از ایفای یک نقش فعال ناتوان بودند. این وضعیت که گروه‌های مرجع در جامعه اعتبار خود را از دست بدهند، قطعاً یک زنگ خطر بسیار بزرگ است. می‌توان اذعان داشت که بخشی از این وضعیت ناشی از سیاست‌های نادرستی در سطح حاکمیت است که گروه‌های مرجع غیر وابسته به خود را کم اعتبار کرده و از چشم جامعه می‌اندازد و در بزنگاه‌هایی چون دی‌ماه 96 نمی‌تواند از پتانسیل آنها بهره بگیرد. اما بخشی از این وضعیت هم ناشی از نوع رویکرد خود این گروه‌های مختلف مرجع است که در مسیر زاویه‌داری نسبت به بطن جامعه حرکت کرده و قدم به قدم از بسیاری از واقعیت‌ها دور شده‌اند و این موقعیت، مرجعیت و اعتبار آنها را تحت تأثیر منفی خود قرار داده است. ما اکنون گروه‌های مرجعی داریم که می‌توان گفت کم و بیش بی خبر از آنچه  در بطن جامعه در گذر است، به زیست اجتماعی خود ادامه می‌دهند و چنین سبک زندگی میزان تأثیرگذاری آنها را کم می‌کند.
اما در سطح سوم، این اتفاقات باید برای بطن جامعه هم دارای پیام و درسی خاص باشد که هر نوع اعتراض و انتقادی، هر چند حتی حق قانونی و انسانی باشد الزاماً نمی‌تواند منجر به اتفاقات مثبت و سازنده گردد. جامعه ما که برای رسیدن به فاکتورهای یک زندگی بهتر و شایسته ، نقدهای جدی به سیاستگذاری‌ها و اداره کشور دارد باید در کنار این نقدها هم نکته دیگری را لحاظ کند و آن محاسبه‌گری است. محاسبه‌گری اینکه آیا واکنش او با توجه به واقعیت‌های مسلم کشور و جامعه می‌تواند به یک قدم رو به جلو در زندگی و زیست اجتماعی عموم مردم تبدیل شود یا خیر؟ این محاسبه‌گری همان چیزی است که به نظر می‌رسد زیر سایه انباشت مطالبات بحق مردم طی سالیان گذشته از یاد رفته و فراموش کردن این اصل در حرکت‌های اجتماعی می‌تواند یک خطر مسلم باشد.