بازگشت نظامی‌گری

مانا اسکویی* - آمریکای لاتین پس از چندین و چند قرن تحمل استعمار به ویژه اسپانیا و پرتغال که خود بخش مهمی از جنبش‌های اجتماعی و هنری و سیاسی و در نهایت استقلال‌طلبی کشورهای این قاره را در خود نمایندگی می‌کند، از آغاز قرن بیستم به گونه‌ای دچار حکومت‌های استبدادی و در مواردی سلطه نظامیان شد.
از دیکتاتوری باتیستا در کوبا گرفته یا نظامی‌گری در برزیل و آرژانتین و به عنوان یک نمونه شاخص و مثال‌زدنی کودتای ژنرال پینوشه علیه دولت قانونی سالواتور آلنده در دهه 70 که به عنوان نامزد حزب مارکسیست شیلی در انتخابات پیروز شده بود، همگی از دوره جدیدی از حکومت‌مداری در آمریکای لاتین حکایت می‌کند.
آرژانتین هم به عنوان یکی از چند کشور بزرگ و اثرگذار قاره به دفعات تحت سلطه دولت‌های نظامی اداره شده است که معروف‌ترین آن به کودتای نظامی مارس 1976 علیه ایزابل پرون که جانشین همسر درگذشته خود، شده بود، صورت گرفت.
نظامیان در طول هفت سالی که زمام امور را در دست داشتند آنچنان خفقان و کشتاری راه انداختند که هنوز و پس از گذشت 35 سال از حکومت نظامیان در آرژانتین، مادرانی هستند که همچنان در جست و جو برای پیدا کردن ردپایی از سرنوشت فرزندانشان تلاش می‌کنند.حکومت دیکتاتوری به رهبری روبرتو ویولا پس از قهرمانی آرژانتین در جام جهانی 1978 در پی کسب مشروعیت برآمد، اما عملکرد خونبار در داخل که با مشارکت باندهای مافیایی و نهادهای امنیتی برخی کشورهای قاره و در مواردی با همکاری سیا صورت می‌گرفت، مشکلات اقتصادی و اجتماعی فراوانی به بار آورد که سرانجام پس از شکست آرژانتین در سال 1982 از بریتانیا بر سر جزایر فالکلند، نظامیان در سطح جهانی هم از اعتبار افتادند.


از طرفی برزیل به عنوان بزرگ‌ترین کشور آمریکای لاتین از نظر وسعت و اقتصاد از سال 1930 تا 1985 تحت حکومت شماری از نظامیان اداره می‌شد که در اکثر موارد با ساقط کردن دولت‌های غیرنظامی سر کار می‌آمدند به ویژه که در دهه‌های 60 و 70 میلادی، زمانی که گروه‌های چپ افراطی و سوسیالیست می‌خواستند قدرت را در دست بگیرند، ارتش با حمایت اقشار صاحب امتیاز و ثروت و حتی بخشی از طبقه متوسط با آنها مقابله می‌کرد که حاصل آن، هرج و مرج سیاسی و اقتصادی و خفقان اجتماعی بود.
اگرچه برزیل در میان اولین کشورهای آمریکای لاتین بود که به حکومت نظامیان پایان داد، اما در زمره آخرین کشورهایی است که برای کشف جنایات و شناسایی قربانیان حکومت نظامیان، کمیسیون حقیقت‌یاب تشکیل داده است.
از سال 1985 دولت برزیل در سطح جهان به عنوان یک حکومت دموکراسی محسوب می‌شد، اما با همه‌پرسی سال 1993 به طور رسمی مورد تایید قرار گرفت که مردم این کشور حکومت مبتنی بر ریاست جمهوری را انتخاب کردند.
از سال‌های آغازین هزاره سوم میلادی با روی کار آمدن دولت سوسیالیستی برآمده از حزب کارگران برزیل و به تبع آن ریاست جمهوری لولا داسیلوا، دور تازه‌ای از حکومت‌مداری در این کشور آغاز شد که با وجود اعمال سیاست‌های سوسیالیستی برای ارتقای سطح زندگی مردم، اما در نهایت کار دولت چپ‌گرا با فساد و زندان همراه شد و به پایان رسید. نتایج برآمده از عملکرد سوسیالیست‌ها در برزیل به گونه‌ای با شکست یا دست بالا با کامیابی‌های نصفه و نیمه بقیه دولت‌های سوسیالیست در راس آنها کوبا و همچنین ونزوئلا و مثلا بولیوی همراه شد تا جایی که بسیاری از مردم برزیل که چشم امید به عملکرد دولت چپ‌گرای خود داشتند، آنچنان سرخورده شدند که دانسته یا ندانسته، جذب شعارهای پوپولیستی ژایر بولسونارو، نظامی سابق و همفکران او شدند و به جمع راست‌گرایان افراطی پیوستند تا یکی از نظامی‌ترین، محافظه‌کارترین و در یک کلام افراطی‌ترین دولت را در بزرگ‌ترین کشور آمریکای لاتین به قدرت برسانند.
نگاهی گذرا به برنامه‌های وعده داده شده رییس‌جمهور جدید برزیل به روشنی نمایانگر چرخش 180 درجه‌ای این کشور با آنچه در دو دهه پیش بر آن گذشته، است.
یکی از شعارهای کلیدی او یعنی مبارزه با فساد که به درستی پاشنه آشیل دولت چپ‌گرای قبلی بود و به مرکز توجهات رای‌دهندگان بدل شد، در واقع می‌تواند خیلی زود به سرابی برای مردم این کشور بدل شود، چراکه تجربه نشان داده‌ شعار مبارزه با فساد در آمریکای لاتین با توجه به وجود کارتل‌های مواد مخدر و مافیای تجارت غیرمجاز، به یک تابو بدل شده است.
چرخش 180 درجه‌ای در اداره کشوری چون برزیل به طور قطع بسیاری از مبادلات و معادلات قاره‌ای و جهانی را بیش از پیش زیر و رو خواهد کرد.
*کارشناس مسائل سیاست بین‌الملل