چرا فقط فیلترینگ؟

طی یک دهه اخیر، دنیا با چالشی مدرن و خودساخته   با نام «فضای مجازی» روبه رو شده است که 57 سال قبل وقتی نظریه «دهکده جهانی» و موضوع «انسان رسانه ای» توسط «مارشال مک لوهان» مطرح شد، شاید خود او هم تصوری از این دنیای عجیب و غریب نداشت.
اگرچه موضوع فناوری و کارکرد آن در جوامع پیشگام، نسبت به جوامعی که اول فناوری به آن هجوم می برد و سپس متولیان،  برای فرهنگ سازی و اقتضائاتش دست به کار می شوند متفاوت است اما بدون شک، تمامی جوامع اعم از توسعه یافته و در حال توسعه کم یا زیاد از آسیب های آن بی نصیب نبوده و نخواهند بود.
با این حال ما چه بخواهیم یا نخواهیم رسانه در دنیای کنونی بدون «فضای مجازی» و اپلیکیشن ها مفهوم ندارد و احتمالا حذف آن به نوعی یک خیال خام است.
طی روزهای اخیر چالش میان معاون امور فضای مجازی دادستانی کل کشور و وزارت ارتباطات که گویی حرف هایشان را به عنوان دو دیدگاه متضاد در باب فیلترینگ بیشتر در رسانه ها با یکدیگر در میان می گذارند، به اوج خود رسیده است. معاون دادستان در تمامی این موارد، یک اصل کلی را مطرح می کند که اینستاگرام حاوی محتوای غیراخلاقی است و جامعه مذهبی خواهان فیلتر آن هستند و در مقابل وزیر ارتباطات نیز هر نوبت یک پرسش را بازگو می کند که با فیلتر اینستاگرام چه اتفاق خوبی می افتد؟


در عین حال فضای دوقطبی فیلتر یا فیلتر نشدن در کشور طی سال های اخیر موضوع جدیدی نیست اما تحولات فناوری در حوزه فضای مجازی و شبکه های اجتماعی آن قدر سریع رخ می دهد که با هر به روزرسانی این ابزارها، دنیای جدیدی از امکانات هیجان انگیز برای کاربران فراهم می شود و پاسخ به این پرسش را دشوارتر می کند که آیا امروز با رویکرد فیلترینگ می توان به جنگ آن رفت؟
از سوی دیگر رها انگاشتن این بستر هیچ گاه یک سیاست منطقی و معقول محسوب نمی شود. بنابراین ما نیازمند تامل بیشتری در این باب هستیم اگرچه کمی دیر شده است.
1 – احتیاط؛ حتی برای لیبرال ترین حکومت ها
امروز آن چه به عنوان مهم ترین دلیل برای ایجاد برخی محدودیت ها در بیشتر کشورها در برابر فضای مجازی مورد توجه قرار می گیرد، اصل مقابله با ایجاد کلونی مجازی قدرت است که با توجه به هر رویداد اجتماعی قابلیت تولید امواج بحران زا را دارد.
اگرچه  این امر روی دیگری هم دارد که می توان آن را همچون واکنش های انسان دوستانه پس از زلزله کرمانشاه به دیده حُسن انگاشت، اما سیستم ها ،حتی لیبرال ترین حکومت ها ترجیح می دهند در برابر این فضای ولنگارگونه که نمی توانند بر آن کنترلی داشته باشند، احتیاط و در مقابلش دست به عصا حرکت کنند.
در واقع اندیشه ایجاد پیام رسان های بومی توسط برخی کشورها همچون چین به همین منظور صورت گرفته است تجربه ای که در کشور ما طی یک سال اخیر و پس از فیلترینگ تلگرام اجراشد اگرچه میزان توفیق آن و اقبال کاربران اکنون در هاله ای از ابهام قرار دارد.
ماجرای فیلترینگ تلگرام در کشور ما در شرایطی اجرا شد که چنین موضوعی را کشوری همچون چین با حجم کاربران چند صد میلیونی با پیام رسان بومی و قدرتمند «وی چت» تجربه کرده بود؛ پیام رسانی که امروز بیش از 800 میلیون چینی از آن استفاده می کنند. در واقع آن ها وقتی تصمیم گرفتند تلگرام را از دسترس کاربران خارج کنند جایگزینی قدرتمند برای آن تدارک دیده بودند. آن چه فیروزآبادی دبیر شورای عالی فضای مجازی نیز به تازگی از آن یاد کرد همین چالش بوده که توفیق نداشتن ما در اقبال به پیام رسان های بومی و نبود شرکت های قدرتمند در حوزه پیام رسان ها بود.
به نظر می رسد امروز درباره اینستاگرام نیز چنین تجربه ای در حال تکرار است. اگرچه آقای فیروزآبادی از تدارک نسخه بومی اینستاگرام با پلتفرمی بهتر از نسخه اینستاگرام سخن می گوید اما، این اینستاگرام بومی که به گفته ایشان سه سال آینده به ثمر می نشیند چگونه می تواند ذائقه شکل گرفته و به نوعی تربیت شده با اینستاگرام را تامین کند؟
2 – آیا رایزنی با اینستاگرام موثر است؟
راهکار انتقال سرور و تدوین پروتکل های طرفینی با اینستاگرام به منظور همگام سازی این بستر با اقتضائات فرهنگی و اجتماعی کشور از دیگر مواردی است که مسئولان تلاش می کنند ابعاد ناخوشایند آن را تحت نظارت خود درآورند؛ موضوعی که به گفته دبیر شورای عالی فضای مجازی تاکنون مدیران اینستاگرام به آن پاسخ نداده اند.
به نظر می رسد متقاعد ساختن این شبکه ها که قواعد خاص خود را در ارائه خدمات شان دارند، کار ساده ای نباشد چنان چه پیش از این نیز تعامل ما با پیام رسان تلگرام تجربه ای ناکام بود.
3 –پاک کردن صورت مسئله؟
درباره این که آیا فیلترینگ بهترین تدبیر در برابر آسیب های فضای مجازی است، بارها این جمله که این اقدام فقط پاک کردن صورت مسئله است، مطرح شده است. همان طور که دبیر شورای عالی فضای مجازی نیز خود به همین واقعیت صراحت دارد: «فیلترینگ تنها راه موثر برای پیشرفت در زمینه داخلی نیست و نیاز به اقداماتی فراتر از اقدامات قضایی و فیلترینگ است.»
اما چرا هیچ گاه به رویکرد فیلترینگ و «پاک کردن صورت مسئله» پاسخ دقیق داده
نمی شود؟ آیا با حذف این شبکه ها در شرایطی که راه دور زدن آن به سادگی فراهم است، مشکل رفع می شود؟ یا این که ما به دست خودمان فیلترشکن ها را به دستگاه های ارتباطی کاربران وارد و زمینه های آسیب پذیری بیشتر را مهیا می کنیم. 
آیا با حذف این شبکه ها بنیان خانواده ها را استحکام بخشیده ایم  وآیا به این بهانه که چون عده ای از این ابزار، استفاده ناصحیح می کنند، همه را باید از آن محروم کرد؟
چرا ما که این میزان ایده و راهکار برای فیلترینگ داریم، تاکنون نتوانسته ایم جایگزین هایی هم سطح این شبکه ها ایجاد کنیم. حتی اگر نپذیریم اکنون تعداد قابل توجهی کسب درآمد در بستر این شبکه ها انجام می شود، باید این واقعیت را بپذیریم که امروز حذف آن به معنای ایجاد اختلال در امور جاری و زندگی بسیاری از مردم است.
4 – فضای مجازی را بیاموزیم
آن چه طی سال های اخیر درباره نحوه تعامل با این فضا در جامعه ما مطرح بوده، بیش از آن که به تدوین راهکارها و شیوه های آموزشی برای نسل نوجوان و جوان منجر شود، بیشتر به روش های تقابلی معطوف شده است.
آیا نظام تربیتی آموزش و پرورش طی سال های اخیر خود را با آسیب های ناشی از فضای مجازی همراه کرده است؟
به طور قطع چالش «اعتیاد به اینترنت» موضوع جدیدی نیست و حداقل 25 سال از ورود آن به جامعه ما می گذرد و با تاسف باید گفت که نهادهای فرهنگی و تربیتی در همه این سال ها از آن غافل بوده اند. از همین روست که امروز هرگاه در بخش های تصمیم گیری درباره فضای مجازی سخن به میان می آید یک سوی  اولین و آخرین راهکارها به فیلترینگ ختم می شود. راهکاری که  البته با رعایت الزامات آن از جمله جایگزین های مناسب باید مورد توجه قرار گیرد اما نباید از یاد برد که به طور قطع راهبرد اصلی، ارتقای سواد رسانه ای جامعه است.