روزنامه ابتکار
1397/11/01
آمریکا از راهاندازی جنگ تجاری به دنبال چیست؟ انکار مناسبات جهانی با سلاح نئومرکانتلیسم
محمدرضا ستاریپس از اوجگیری جنگ تجاری میان آمریکا و چین و پس از آن آتشبس 90 روزهای که طی مذاکرات در آرژانتین برای جنگ تعرفهها میان این دو کشور اعلام شد، اکنون ایالات متحده آمریکا به دنبال رصد تحولات چین به منظور اصلاحات تجاری مورد نظر برای برابری در موازنه تجاری است؛ امری که به گفته مقامات کاخ سفید در صورت محقق نشدن میتواند بار دیگر به اعمال تعرفههای بیشتر منجر شود.
بنابر تحلیلی که خبرگزاری رویترز اخیرا درخصوص جنگ تجاری منتشر کرده است، این تهدیدهای مستمر برای اعمال مجدد تعرفههای تجاری میان دو اقتصاد بزرگ جهان به این معنی است که همچنان ریسک ناشی از جنگ تجاری برای سرمایهگذاران و فعالان تجاری پایان نیافته است و هرآن امکان دارد با وجود توافقهایی که دو طرف برای کاهش تنشها صورت دادهاند، بار دیگر جدال تجاری میان پکن و واشنگتن از سر گرفته شود.
در همین راستا منابع مطلع به شرط آنکه نامشان فاش نشود به رویترز صراحتا اعلام کردهاند که تهدید جنگ تجاری از بین نخواهد رفت، حتی اگر دو کشور به یک توافق تجاری دست پیدا کنند زیرا چینیها آنچنان مشتاق نیستند که به پیشنهادهای آمریکا تمام و کمال جامه عمل بپوشانند و در این راستا تنها سعی میکنند حتیالامکان کانال مذاکرات را باز نگهدارند. برخی ناظران معتقدند که چینیها از اعمال فشارهای آمریکا و گردن نهادن به آن احساس تحقیر کرده و سعی دارند تا در صورت قبول پیشنهادهای آمریکا، چهرهای مشروع به آن ببخشند چراکه مطالبات ترامپ شامل موارد گستردهای از قبیل تغییر در سیاستهای تجاری، مالکیت معنوی، انتقال فناوری، یارانههای صنعتی و دیگر مسائلی است که از نظر ایالات متحده موانع تجاری محسوب میشوند. همین مسئله به گفته کارشناس درخواستهای نامعمولی است که از سوی آمریکا در تجارت آزاد مطرح شده و در واقع نوع تهدیدهای صورت گرفته به مانند نحوه برخورد آمریکا با کشورهایی است که خواهان اعمال تحریمهای شدید علیه آنها است.
وقتی ترامپ زیر بار قوانین بینالمللی نمیرود
در این میان هرچند اختلافات تجاری طبق عرف مرسوم باید از طریق مبادی بینالمللی مانند سازمان تجارت جهانی و نیز استفاده از سازوکارهای موجود برای حل اختلاف صورت بگیرد اما تا به اینجای کار رویه ترامپ در آغاز جنگ تجاری با متحدان سنتی یعنی اروپا، اخلال در قرارداد نفتا و جنگ تعرفهها به طور کاملا یکجانبه رقم خورده و حتی کاخ سفید بارها با انتقاد گسترده از رویههای سازمان تجارت جهانی، صراحتا اعلام کرده که باید ساختار و سازوکار این سازمان تغییر کند. در چنین شرایطی است که یک فضای نامطمئن در مذاکرات شکل گرفته و منتقدان سیاست کاخ سفید تاکید میکنند که روشهای واشنگتن برای تهدید و اعمال فشار در واقع نوعی حربه برای رسیدن به خواستهای صرف ایالات متحده است نه یک توافق جامع که هر دو طرف در آن ذینفع باشند. به همین دلیل است که کارشناسان معتقدند با گذشت بیش از 50 روز از آتشبس سه ماههای که دو طرف در آرژانتین اجرایی کردند، نشانههای اندکی از پایبندی کامل چین برای انجام اصلاحات مورد نظر آمریکا وجود دارد بهخصوص اینکه گفته میشود در طول سه هفته گذشته پیشرفتی نیز در مورد حل و فصل اختلافات اساسی میان دو کشور صورت نگرفته است.
ترامپ به دنبال چیست؟
در همین رابطه علاوه بر ازهمگسیختگی ساختار تجارت جهانی و نیز تهدیداتی که از منظر جنگ تجاری متوجه اقتصاد بینالملل است، سوالی که مطرح میشود این است که دولت دونالد ترامپ به چه منظور در قبال متحدان سنتی آمریکا نیز چنین راهبردی را در پیش گرفته است؟
هر چند ایالات متحده پس از پایان جنگ جهانی دوم، جنبه هژمونیک بریتانیا را به ارث برده و پذیرش تجارت جهانی از سوی این کشور به آرامی صورت گرفت اما واقعیت به مراتب پیچیدهتر از آن چیزی است که از بیرون نمایان است. در واقع سیاست تجاری آمریکا را نمیتوان فارغ از دغدغههای فراگیرتر این کشور در حوزه امنیت ملی درک کرد. در همین راستا مرکز بررسیهای استراتژیک ریاستجمهوری با انتشار مطلبی از موسسه کارنگی با عنوان «راهبرد امنیت ملی ترامپ، گونهای جدید از مرکانتلیسم؟» آورده است: همه مرکانتلیستها در یک طرح اساسی با هم اشتراک نظر دارند؛ اینکه سازماندهی همه ابزارهای قدرت دولتی برای توسعه تجارت و صنعت، رقابت موثرتر با رقبای خارجی و توانمند ساختن دولتهای مربوطه در گردآوری منابع مورد نیاز برای جنگ بود.
در همین راستا، ترامپ در حالی در صدد تهیه هفدهمین راهبرد امنیت ملی آمریکا است که در تمامی شانزده راهبرد سابق هر یک از روسای جمهوری از راهبرد امنیت ملی برای تاکید دوباره بر یک اصل اساسی بهره جستند و آن اصل این است که ایالات متحده باید از قدرت بلامنازع خود برای دفاع از نظم لیبرال بینالمللیِ مبتنی بر پیمانهای قوی در اروپا و آسیا، بازار باز و ترویج دموکراسی استفاده کند. آنها در این رابطه از خود مداومت نشان داده و ثابت قدم بودهاند اما اکنون روشن نیست که آیا دونالد ترامپ از این روند پیروی خواهد کرد یا نه؟
تاکنون همه سخنان و تصمیمات ترامپ در کنار هم حکایت از یک راهبرد نئومرکانتیلیستی دارد که در آن نقش ایالات متحده در دنیا در وهله اول تبادلی و خصمانه است. در این میان توافق جامع همخوان با تجارت آزاد در راه تحقق برخی خواستهای داخلی قربانی میشود. در چنین شرایطی همچنین جای کمی برای همکاریهای بینالمللی پایدار به منظور بر طرف کردن مشکلات مشترک یا برای گونهای از رهبری اخلاقی در باب مسائلی مثل حقوق بشر و دموکراسی که ایالات متحده طی هفتاد سال گذشته آرزوی آن را داشته است، باقی میماند. همانطور که بسیاری از مفسرین اشاره کردهاند، رابطه بین اخلاق و سیاست واقعی در دوران ریاستجمهوری ترامپ همچنان بسیار نامطمئن و برای بسیاری افراد در داخل و خارج کشور گیجکننده است. حتی وقتی ترامپ صراحتا منافع تعهدات ایالات متحده در قبال همپیمانان سنتی ازجمله روابط تجاری با آنها را زیر سوال میبرد، مشاوران ارشد او راه افتاده به سراسر دنیا سفر میکردند تا به همان همپیمانان اطمینان دهند که ایالات متحده همچنان به تعهدات خود به آنها وفادار خواهد ماند.
ترامپ باید به سه پرسش پاسخ روشن بدهد
دولت ترامپ میتواند مواضع خود را روشن کند و با ارائه پاسخی صریح به دستکم سه پرسش زیر ادبیات خود را تغییر دهد. نخست، آیا دولت تجارت را از منظر اقتصادی و راهبردی میبیند؟ تجارت برای مدتی طولانی ستون کلیدی راهبرد آمریکا برای ترویج رفاه مشترک و تقویت روابط با سایر ملل بوده است که با ایالات متحده منافع و ارزشهای مشترک دارند. همه روابط تجاری یکسان نیستند و تمام روابط نیز صرفا تبادلی نیستند. همانطور که در راهبردهای امنیت ملی تهیه شده توسط روسایجمهوری از ریگان تا اوباما تصریح شده است، ایالت متحده همیشه پرسشهای تجاری را از منظر اقتصادی و راهبردی مدنظر قرار داده است. آیا دولت ترامپ نیز همینطور عمل میکند؟ اگر چنین باشد، آنها میتوانند تا حد زیادی به همپیمانان دیرینه خود اطمینان دهند که آمریکا کنار نخواهد ایستاد و آنها را برای پیدا کردن شرکای جدید رها نخواهد کرد. در غیر این صورت باید گفت این قضیه میتواند به واقع یک نقطه عطفی تاریخی باشد.
دوم، راهبرد کلی آمریکا برای رقابت موثرتر با چین و سایر قدرتهای اقتصادی در درازمدت و حصول اطمینان از موفقیت نهایی راهبرد مزبور در منفعترسانی به طبقه کارگران و خانوادههای متوسط آمریکایی، چیست؟ روشن است که اشتیاقی در بخشهای کلیدی در میان تمام طیف سیاسی برای گفتوگوی اندیشمندانه و صادقانه درخصوص کمک به کسانی که در اقتصاد یکپارچه و اتوماسیونی شده جهانی برای بقا تلاش میکنند، وجود دارد. این امر شامل افزایش دستمزدهای ساکن، احیای حرکت اجتماعی، مبارزه با از دست رفتن مشاغل به خاطر جهانیسازی و فناوریهای نوین و حفظ کالاها و خدمات مصرفی قابل دسترس میشود. در همین رابطه، انتظارات آمریکا برای دیگران، تعهداتی نیز به همراه دارد؛ به همین ترتیب هر اقدامی در حمایت از تولیدات داخلی از سوی ایالات متحده احتمالا در خارج از کشور با واکنش متناسب روبهرو خواهد شد که میتواند پیامدهای مخربی برای رشد اقتصادی در پی داشته باشد.
نهایتا، دولت ترامپ چگونه برای همکاری سازنده با چین و سایر قدرتهای بزرگ اقتصادی در جهت دستیابی به منافع متقابل برنامهریزی میکند، در حالی که همزمان با آنها رقابت دارد؟
دولتهای پیشین پذیرفتند که کشورها همیشه منافع مشترکی داشته و همزمان به عنوان شریک با هم همکاری و به عنوان رقیب با هم رقابت دارند. برای حصول اطمینان از مسالمتآمیز بودن این رقابتها، همه کشورهای شرکت کننده در این سیستم، توافق کردهاند رقابت را در حیطه چارچوب مورد توافق محدود کنند. آنها نهادها و سازوکارهایی برای پایش و تقویت پایبندی به قوانین مورد توافق خلق کردهاند و آمریکا به عنوان یک قدرت جهانی، مسئولیتهای ویژهای برای تضمین بقای چارچوب مزبور تقبل کرده است. این مسئولیتها به معنی به کارگیری تمامی ابزارهای قدرت ملی برای دفاع از این چارچوب است در عین حالی که اعمال قدرت را محدود میکند. ایالت متحده دلیل کافی برای طرح این پرسش دارد که آیا دیگران، به ویژه چین و روسیه، نیز به مسئولیتهای خود عمل میکنند؟ به همین ترتیب، دیگران همواره بیثباتیهای ایالات متحده در ایفای نقش خود در دفاع از چارچوب مزبور و پایبندی به آن را در بوق و کرنا میکنند. اما اگر قرار باشد آمریکا هم این منطق را خود زیر سوال ببرد، مسئولیتهای خود را نفی کند و اصرار داشته باشد صرفا مانند دیگر کشورها با آن برخورد شود، آنگاه میتوان توقع داشت درست همین رفتار در مقابل صورت گرفته و همراه آن باید انتظار تهدید دائم و بالقوه جنگی خانمانسوز را داشت که مظهر عصر مرکانتیلیسم است. اگر دولت ترامپ بر این باور باشد که میتواند یک رویکرد نئومرکانتیلیستی اتخاذ کند و از عواقب آن در امان بماند، راهبرد امنیت ملی آتی جای مناسبی برای توضیح چگونگی این روند خواهد بود.
پانوشت: مرکانتلیسم تنها عامل ایجاد ثروت را تجارت دانسته و مهمترین هدف سیاستهای اقتصادی آن رسیدن کشور به ثروت و شهرت است. از همین رو تمامی مقررات وضع شده در جهت ایجاد تراز تجاری مثبت بوده و به طور سنتی ممنوعیت ورود کالاها به صورت آماده که باعث بیکاری میشود و نیز ممنوعیت صدور مواد خام و مهاجرت نیروهای متخصص را مورد تاکید قرار میدهد.
سایر اخبار این روزنامه
آمریکا از راهاندازی جنگ تجاری به دنبال چیست؟
انکار مناسبات جهانی با سلاح نئومرکانتلیسم
سیده فاطمه ذوالقدر
معیشت محور و فرهنگ مهجور در بودجه ٩٨
ادامه موضعگیریهای انتقادی درباره سخنان اخیر موسوی خوئینیها
موسویخوئینیها انتقامگیری کرد
به بهانه سالروز درگذشت دکتر محمد قریب، وضعیت بهداشت و درمان کودکان در ایران بررسی شد
بر اساس عملکرد راننده خودرو بیمه صادر میشود
ابهام در صدور بیمه شخص ثالث
«ابتکار» از اصرار بهارستان بر مصوبات CFT و ارسال به مجمع تشخیص مصلحت گزارش میدهد
ممنوعیت انتقال خاک ایران به خارج از کشور آخرین مراحل قانونی خود را طی میکند
خاک میماند؟
رئیسجمهوری:
حمایت دولت از اقشار کمدرآمد ادامه مییابد
تصمیم درباره برجام بر عهده هیئت نظارت است