بهانه‌جويي‌هاي كره‌اي ترامپ عليه چين

نویسنده: سیدرحیم لاری ركس تيلرسون، وزير خارجه امريكا روز جمعه و در نشست شوراي امنيت ادبيات تهاجمي كشورش عليه امريكا را به كار برد تا از جامعه جهاني بخواهد فشار را بر كره شمالي و به منظور دست كشيدن از برنامه اتمي‌اش بيشتر كنند. اين تنها درخواست تيلرسون نبود چرا كه ميزان پروپاگانداي امريكايي و لشكركشي‌هايش در اين روزها عليه كره شمالي بسيار بيشتر از آن بوده كه به اين حد از درخواست بسنده كند. در واقع درخواست تيلرسون براي فشار بيشتر بر كره شمالي و تعليق روابط ديپلماتيك با اين كشور و انزواي مؤسسات مالي آن زمينه‌اي بود براي نشانه گرفتن يك كشور به خصوص كه كشوري نبود جز چين. به همين جهت بود كه تيلرسون در سخنان خود از چين خواست تا از پيوندهاي تجاري‌اش با كره شمالي به عنوان ابزار نفوذ استفاده كند و در بخش ديگري از سخنانش چين را به نحو ضمني سرزنش كرد كه تحريم‌هاي وضع شده عليه كره شمالي را به طور كامل اجرا نمي‌كند. هرچند واشنگتن گاه و بي‌گاه چين را به دليل نحوه تعاملش مورد انتقاد قرار مي‌داد اما ميزان انتقاد امريكايي‌ها تا اين حد صريح و بي‌پرده نبوده و انتقاد خود را بيشتر در مصاحبه‌ها يا از طريق كانال‌هاي غيررسمي بيان مي‌كردند تا از زبان وزير خارجه و در جلسه رسمي شوراي امنيت انگشت اتهام را به سوي چين بگيرند.  به اين جهت، سخنان تيلرسون در شوراي امنيت تنها حاوي پيامي روشن و آشكار به چين نبود كه اين كشور را متهم به حمايت از كره شمالي و برنامه هسته‌اي آن بكند، بلكه سخنان او معنا و مفهوم واقعي برنامه تهاجمي اين روزهاي امريكا عليه كره شمالي را آشكار كرد. در واقع، تيلرسون تنها از تهديد برنامه اتمي و موشكي كره شمالي نگفت تا فقط از تهديد آن عليه خاك امريكا و استفاده از نيروي نظامي در برابر آن گفته باشد، بلكه اين برنامه و تبليغات پيراموني آن را در شوراي امنيت بهانه كرد تا نگاه جامعه جهاني را به سوي چين معطوف كند، به نحوي كه گويا تهديد اصلي از سوي پكن است تا پيونگ يانگ. اين سياست امريكا را مي‌توان بهانه‌جويي از كره شمالي براي تهديد چين ناميد و در واقع امر، از وقتي اين سياست كليد‌زده شد كه دونالد ترامپ، رئيس‌جمهور امريكا، يك روز قبل از ديدارش با شي جين پينگ، رئيس‌جمهور چين، در هفتم آوريل گفته بود حتي بدون همكاري چين هم قصد حل مسئله كره‌شمالي را دارد.  در آن موقع، تصور مي‌شد كه ترامپ با اين حرف تغيير استراتژي امريكا در قبال كره شمالي را اعلام مي‌كند كه بعد هم توسط مايك پنس، معاون ترامپ و همين تيلرسون تأييد شد اما با وجود اين، بايد گفت ترامپ با آن حرف سياست موضع‌گيري در برابر چين را كليد‌زده بود كه حالا زاويه‌اي از آن در شوراي امنيت سازمان ملل و توسط تيلرسون رونمايي مي‌شود. دولت‌هاي قبلي امريكا چه دموكرات و چه جمهوريخواه در مورد كره‌شمالي اصل را بر استراتژي صبر و همكاري با چين براي مهار اين كشور و برنامه اتمي-موشكي آن گذاشته بودند و حتي وقتي كه اشتون كارتر با آن موضع ضد كره‌شمالي در حد بمباران هسته‌اي آن به كابينه دوم باراك اوباما، رئيس‌جمهور قبلي امريكا راه يافت و پست وزارت دفاع آن را تحويل گرفت، از مواضع خود كوتاه آمد و تن به اين استراتژي داد. دونالد ترامپ از زمان كارزار انتخاباتي خود موضع ضد چيني‌اش را پنهان نمي‌كرد و بعد كه به مقام رياست جمهوري امريكا رسيد هم آشكارا مخالفت خود را با سياست چين واحد اعلام كرد و هم اينكه تماس تلفني‌اش با تساي اينگ‌ون، رئيس‌جمهور تايوان در اوايل دسامبر گذشته پا گذاشتن عملي او روي اين سياست بود.  حالا هم ترامپ موضوع تماس تلفني با اينگ‌ون را پيش مي‌كشد تا خط و نشاني براي چين كشيده باشد و بگويد كه نمي‌خواهد تماس تلفني‌اش با همتاي تايواني باعث دردسر شي جين پينگ بشود آن هم در موقعي كه پكن در حال همكاري با امريكا براي حل و فصل بحران كره شمالي است. او مدعي اين همكاري مي‌شود تا به همتاي چيني خود متذكر شود كه در صورت مخالفتش با واشنگتن بايد متحمل چه هزينه‌اي بشود. اين هزينه مي‌تواند در حد سياسي و رفتن واشنگتن به سمت مخالفت عملي و علني با سياست چين واحد باشد و هم مي‌تواند بسيار بيشتر از اين و در حد نظامي باشد كه حالا با آمدن ناو ميسترال فرانسوي به درياي ژاپن و آمادگي استراليا براي برخورد جدي با كره شمالي، مراحل تشكيل اردوي نظامي غرب در اطراف شبه جزيره كره و آمادگي براي ورود به جنگ تكميل مي‌شود. در هر صورت، ترامپ موضع ضد چيني خود را بر محور بهانه‌جويي از كره‌شمالي تنظيم كرده و گام به گام به پيش مي‌رود و به نظر مي‌رسد حتي آماده يك جنگ تمام‌عيار شده تا پكن را به زانو درآورد.