زندگی؛هدیه « سرزده» به ریحانه

«...مرد جوان افغانستانی با چهره‌ای غمگین، از جا بلند می شود تا سالن را ترک کند. خودم را به او می رسانم و سرِ حرف را باز می‌کنم. مرد افغان که خودش را «علی‌محمد» معرفی می کند، در حالی‌که ناامیدی در چشم‌هایش موج می‌زند، می‌گوید: «دخترم که یک سال و پنج روز بیشتر ندارد، سرطان گرفته و دکترها گفته اند باید هرچه سریع تر جراحی شود. دختر من کلا یک گواهی ولادت و یک کارت واکسن دارد و بیمارستان اصرار دارد باید مدارک کامل بیاوری وگرنه عمل نمی‌کنیم. من رفته‌ام اداره کفالت، از آن جا من را فرستاده‌اند کنسولگری، از کنسولگری فرستاده اند اداره گذرنامه و از آن جا هم گفته اند بیایم این جا.  امروز هم هیچ جوابی به من ندادند. چند روز است که من را پاس‌کاری می کنند . اگر دخترم را هرچه زودتر جراحی نکنم، می میرد. به هر کدام از مسئولان اداره هم می گویم، می گویند: «باید دستورات لازم برای مواردی مثل دختر شما که اسمش در سیستم ثبت نیست، از تهران بیاید. ماجرا از این قرار است که من گذرنامه افغانستانی دارم و همسرم کارت اقامت. همین موضوع که یکی‌مان گذرنامه و دیگری کارت‌اقامت داریم، باعث شده به دخترم مدارک شناسایی ندهند. دختر من دارد می میرد و نه پزشکان بیمارستان‌های افغانستان قبول می کنند این بچه را عمل کنند، نه این جا. مانده ام چه کار کنم.» با شنیدن صحبت های این مهاجر، کنجکاو می‌شوم و از یکی از کارمندان اداره اتباع، می خواهم روند دقیق رسیدگی به این موضوع را توضیح دهد که با بی تفاوتی می گوید: «هیچ کاری نمی شود انجام داد. بچه این آقا در سیستم، شناسایی نمی شود. باید صبر کند تا هر زمان دستورالعمل صادر شد، بیاید و کارش را پیگیری کند.» می گویم: «ولی این بچه باید تا چند روز دیگر عمل شود.» کارمند به تندی پاسخ می دهد: «من که سرِ خود نمی توانم دستورالعمل صادر کنم. اگر جواب بیشتر می‌خواهی، برو پیش رئیس اداره.»  چند دقیقه بعد، در اتاق مسئول اداره اجرایی پناهندگان هستم اما همان کارمند که این جا هم حضور پیدا کرده، ادامه می‌دهد: «شما حق نداری  به رفتار من اعتراض کنی. شما جایگاهی نداری که با من صحبت کنی. برو هر چیزی که دوست داری بنویس. اصلا حرف هایم را به استاندار بگو.» با تعجب به رئیس که در برابر صحبت های این کارمند سکوت کرده، نگاهی می اندازم که در نهایت می‌گوید: «مورد دختر این آقا، جزو موارد خاص است و شما اگر سوالی در این باره دارید، می‌توانید اطلاعات بیشتر را از مسئول روابط عمومی اداره بگیرید.» با پیگیریِ ما، مسئول روابط عمومی رویه کار را برای این مهاجر توضیح می دهد و در ادامه، برای پیگیری امور درمانی فرزند این مرد افغان، با چند پزشک و مرکز درمانی تماس می گیریم تا گشایشی حاصل شود.
 
 اوایل بهمن ماه سال گذشته به صورت «سرزده» برای تهیه گزارشی به «اداره کل امور اتباع و مهاجران» خراسان رضوی رفته بودیم. در این اداره کل، با جوان افغانستانی مواجه شدیم که برای گرفتن نامه ای برای جراحی اورژانسی دختر بچه اش که حدود یک سال داشت، به این اداره کل مراجعه کرده بود. بعد از بی نتیجه ماندن تلاش‌هایمان، در نهایت طی تماسی تلفنی با «ســید علی قاسمی» مدیرکل اداره امور اتباع و مهاجران اســتانداری خراســان رضوی ، وی اعلام کرد: «این جزو موارد خاص است و برای این افراد، استثنائاتی وجود دارد. این فرد می تواند با مراجعه مستقیم به دفتر بنده، گواهی و نامه لازم برای حل مشکل اش را دریافت کند و رسیدگی‌های لازم برای حل این مشکل خاص، انجام خواهد شد.» سپس به واسطه پیگیری های روزنامه خراسان رضوی و با استفاده از اختیارات خود، نامه ای برای جراحی اورژانسی این کودک به بیمارستان ارسال و عمل این کودک را بلامانع اعلام کرد. حالا بعد از گذشت یکی دو ماه، علی‌محمد با ما تماس گرفته و خبر جراحی موفقیت آمیز کودک را داده است. برای اطلاع بیشتر از وضعیت ریحانه (دختر بچه افغانستانی) به منزل آن ها رفتیم. وقتی به محل زندگی علی محمد رسیدیم، برای استقبال از ما خودش را به سر کوچه رسانده بود. دیگر نشانی از نگرانی در چهره اش دیده نمی شد و مثل روزهایی که او را در اداره کل اتباع دیده بودیم، ابروهایش در هم کشیده نبود. حالا لبخند می زد و ما را به خانه اش دعوت می کرد.
قصه از کجـا شروع شد؟
به خانه که وارد شدیم، علی‌محمد رفت و در حالی که ریحانه را در بغل داشت به اتاق برگشت. حالا نشانه ای از بیماری در چهره ریحانه نبود. از علی‌محمد می پرسم ریحانه می تواند حرف بزند؟ با خوشحالی جواب می دهد: فعلا یک کلمه می گوید: «بابا». از علی محمد درباره قصه بیماری ریحانه می پرسم که می گوید: «آذرماه سال قبل بود که بی قراری های ریحانه شروع شد. هنوز یک سالش هم نشده بود و زبان نداشت که دردش را بگوید. هر کاری می کردیم آرام نمی گرفت. کمی بعد که من برای سر زدن به خانواده  و فامیل به افغانستان رفته بودم، مادر ریحانه متوجه وجود یک برآمدگی کنار کلیه ریحانه شده و بچه را برای معاینه پیش دکتر برده بود. وقتی خبر بیماری دخترم به من رسید، بلافاصله خودم را به مشهد رساندم و ریحانه را برای معاینه پیش پزشک های مختلفی بردیم تا درنهایت دکترها گفتند این غده خطرناک و بدخیم است و باید هر چه سریع تر جراحی شود وگرنه بچه از دست می رود.» علی محمد مکثی می کند و دستی به سرش می کشد، بعد در حالی‌که به ریحانه که در حال بازی با اسباب بازی هایش است، خیره مانده، ادامه می دهد: «آن روزها جگرمان خون شده بود. نمی دانستیم این بیماری از کجا آمد و به جان دخترمان افتاد.  با ناراحتی از این که فرزندمان در این سن کم دچار این بیماری شده، راه بیمارستان های مختلف شهر را درپیش گرفتیم. بیمارستان از ما مدارک ولادت دخترمان را می خواست ولی چون من گذرنامه داشتم و همسرم کارت اقامت، اسم دخترمان در سیستم آمایش مهاجران ثبت نشده بود و بی هویت و بدون مدارک شناسایی مانده بود. مسئولان بیمارستان می‌ گفتند به دلیل نداشتن مدارک هویتی، نمی توانیم جراحی اش کنیم. دکترها اعلام کرده بودند باید هر چه سریع تر ریحانه را عمل کنیم وگرنه می میرد. به من گفتند باید به اداره اتباع بروم و نامه ای برای عمل بگیرم. چند بار برای گرفتن نامه به این اداره رفتم اما هر بار به در بسته می خوردم تا این که یک روز، شما برای تهیه گزارش به شکل سرزده، آن جا بودید و بقیه اش را هم خودتــان می دانید. با پیگیری های روزنامه خراسان‌رضوی، مدیر کل اتباع استان نامه ای برای جراحی دخترم به بیمارستان نوشت. به محض گرفتن نامه به بیمارستان دکتر شیخ رفتیم و به سرعت کارهای مربوط به عمل دخترم  راانجام  دادیم و او جراحی شد و حالا ریحانه سرحال است و تحت درمان‌های پس از جراحی.»


درمان کامل ریحانه نیازمند کمک مالی خیران
علی محمد در ادامه می‌گویـــد: «مشکلی که تعداد زیادی از مهاجران افغانستانی ساکن ایران، با آن دست به گریبان‌اند، همین مشکل خانواده ماست که یکی از آن ها، گذرنامه و دیگری کارت اقامت دارد و به همین دلیل اسم فرزندانشان در سیستم آمایش مهاجران  ثبت نمی شود و در اداره اتباع، هیچ مشخصاتی از آن ها وجود ندارد. هم اکنون تعداد زیادی از مهاجران هستند که شاید فرزندشان مثل ریحانه مشکل داشته باشد ولی متاسفانه برای حل مشکل این افراد، هیچ آیین نامه و تبصره ای وجود ندارد. علی محمد در پاسخ به سوال ما درباره هزینه های جراحی و درمان دخترش هم توضیح می‌دهد: «هزینه جراحی و درمان ریحانه تا امروز با شیمی درمانی و آمپول ها، حدود 25 میلیون تومان شده است. آمپول های مرحله اول شیمی درمانی هر کدام 500 هزار تومان بود که 14 آمپول زده اما آمپول هایی که اکنون و برای مرحله دوم از بیمارستان می گیریم، هر کدام 250 هزار تومان است و مشخص نیست تا چه زمانی باید این آمپول ها را استفاده کنیم.» این‌ها در حالی است که علی محمد از سال قبل دیسک کمر گرفته و نمی تواند کار سنگین انجام دهد؛ دکترها به او گفته اند باید عمل کند ولی او هنوز زیر بار جراحی نرفته و از آن جا که هزینه 25میلیونی جراحی و درمان را هم به کمک خانواده‌اش جور کرده، تحت فشار مالی زیادی است اما با لبخند می گوید: «خدا بزرگ تر از آن است که ما فکر می کنیم. به هر حال ما تمام تلاشمان را برای ادامه درمان ریحانه می کنیم.»
 
 5340 تبعه افغانستانی، در خراسان‌رضوی به‌شکل رایگان تحت‌پوشش بیمه‌سلامت هستند
دوشنبه 23 اردیبهشت‌ «دکتر سید مرتضی وجدان» مدیرکل بیمه سلامت خراسان رضوی، در گفت‌وگو با ایـرنا اعلام کرد: «هم اکنون پنج هزار و 340 تبعه افغانستانی در خراسان رضوی به طور رایگان تحت پوشش بیمه سلامت قرار دارند. 128 نفر از این تعداد، بیماران خاص شامل بیماران ام .اس، دیالیزی، تالاسمی، هموفیلی و مزمن کلیوی هستند و بقیه، مهاجران افغان آسیب پذیری هستند که بضاعت مالی ندارند و توسط اداره اتباع و امور مهاجرین خراسان رضوی به بیمه سلامت معرفی شده اند و فقط هزینه صدور دفترچه بیمه سلامت را که شش هزار تومان است، پرداخت می کنند». مدیرکل بیمه سلامت خراسان رضوی با بیان این که اتباع خارجی در قالب سه گروه اقشار آسیب پذیر، غیرآسیب پذیر و بیماران خاص بیمه شده اند، افزود: «طرح پوشش بیمه ای اتباع خارجی در قالب قرارداد چهارجانبه بین اداره کل اتباع وزارت کشور، سازمان بیمه سلامت، وزارت بهداشت و دفتر کمیساریای عالی سازمان ملل متحد در امور پناهندگان از سال 1394 در حال اجراست. تعداد اتباع خارجی بیمه شده غیرآسیب پذیر در خراسان رضوی، هم اکنون 66 نفر است که حق بیمه سالانه هر کدام شان 10 میلیون و 680 هزار ریال در نظر گرفته شده است و هم اکنون تعداد کل بیمه شدگان اتباع خارجی در خراسان رضوی بیش از پنج هزار و 400 نفر است.»