ایده وحدت در عین کثرت

سید جواد میری‪-‬ یکی از مفاهیم بسیار کلیدی در فلسفه سیاسی مفهوم «وحدت در عین کثرت» است که در درازنای تاریخ اندیشه کیفیت عملیاتی کردن آن محل بحث و مناقشه بوده است. در ایران هم در حوزه سیاستگذاری این مفهوم در یکصد سال اخیر مورد بحث و مناقشه بوده است. البته از اواخر قرن هجدهم و با بسط استعمار اروپایی در کره زمین این مفهوم در مقام نظر سه وجه متمایز پیدا کرد:
۱. اسیمیلاسیون assimilation
۲. اینتگراسیون integration
۳. مولتی کولتورالیسم multiculturalism


این سه رویکرد در بستر فلسفه سیاسی معادل سه دوره سیاستگذاری‌های حاکمیتی در سطح جهان – از جمله ایران- هم بوده است و با مفاهیمی همچون «یکسان‌سازی» و «یکپارچه‌سازی» و «چند فرهنگ‌گرایی» قابل تمییز از یکدیگر هستند. در دهه ۹۰ شمسی در عرصه عمومی ایران -همزمان با افول اسلام‌گرایی سیاسی- بحث ناسیونالیسم به معنای اعم آن وارد گفت‌وگوهای عمومی شده است، اما در این میان گفتمان سیدجواد طباطبایی با مطرح کردن دوباره «ایران به مثابه وحدتی در عین کثرت» چنین وانمود می‌کند که صرف گفتن این ایده مسئله پیاده‌سازی این ایده در سطح نهادی و جامعه‌شناختی آن مرتفع شده است. اما این طور نیست.
به سخن دیگر، صرف گفتن وحدت در عین کثرت مسئله را حل نمی‌کند بل یک ایده را مطرح می‌کند که در طول تاریخ وجود داشته است و معطوف به تاریخ «سوژه» نیست، بلکه متمرکز بر ایده ایران به مثابه «ابژه» است و مضاف بر این قائل به این سخن هیچ راهکاری ارائه نمی‌دهد و مشخص نیست که وحدت در عین کثرت طباطبایی معطوف به کدام «وجه» است؛ آیا وحدت در عین کثرت به مثابه اسیمیلاسیون (ذیل مهندسی ژنتیکی) یا وحدت در عین کثرت به مثابه انتگراسیون (ذیل مهندسی فرهنگی) یا وحدت در عین کثرت به مثابه تنوع فرهنگی (ذیل گفت‌وگوی فرهنگی)؟
روایت سیدجواد طباطبایی و تاریخیون (که ذیل این روایت سخن می‌گویند)‌ مقصودشان از «وحدت در عین کثرت» این است که همگی ذیل پروژه اسیمیلاسیون تن به ابژه‌وارگی دهند و کثرتی که این روایت از آن سخن می‌گوید همان پروژه یکسان‌سازی انسان ایرانی است.
اما فلسفه سیاسی انتقادی که معطوف بر پروژه رهایی‌بخشی انسان است، تنوع فرهنگی را مخل ناسیونالیسم نمی‌داند، بل سخن از ایده مولتی‌کولتورال ناسیونالیسم می‌زند که از طریق «گفت‌وگو با دیگری» در ساحت عمومی شکل می‌گیرد. به عبارت دیگر، پروژه طباطبایی ریشه در قرن نوزدهم دارد که در یک سو سوژه قرار دارد و در طرف دیگر ابژه واقع شده است و نتیجه‌اش نوعی خوانش «ژنتیکی» و مهندسی دیگری می‌باشد و این ایده محتوم به شکست است.