سید محمد غرضی قانونِ بد

قانون وقتی شبکه ‌های نفوذ را در اختیار منفعت‌طلبان قرار می دهد، طبیعی است که شاهد سوء‌استفاده می‌ شویم. قانونی که تبعیض داشته باشد، موجبات این امر را فراهم می‌ کند که عده‌ای خود را تافته جدا بافته از جامعه ببیند و در شرایطی که بخش وسیعی از مردم انواع و اقسام محدودیت ها را تجربه می‌ کنند، حقوق ها‌یی چند صد میلیونی بگیرند و تعداد صفرهای حساب های پر شمارشان روزبه‌روز بیشتر شود. اینها دلیلی ندارد به غیر از اینکه ما به حجم قانون مفتخریم و کیفیت را زیاد جدی نمی‌گیریم. بیش از 100سال است که قانون‌‌گزاریم، اما همچنان با قانون ‌هایی دردسرساز مواجه هستیم. بنابراین اگر دنبال این باشیم تا این فرایند را به طور علمی بررسی کنیم، باید در تفسیر و تبیین قانون تغییراتی به وجود بیاوریم. دولت به عنوان مرجعی که قانون تولید می‌ کند و وظیفه سازمانی‌اش این است که لوایح را برای قانون شدن به قوه مقننه ارسال کند، باید با ریزبینی و تحلیل صحیحِ شرایط لایحه‌ها‌یی را به مجلس بفرستد که نتیجه ‌شان کاهش تهدید‌ها و افزایش فرصت‌ها باشد. اما آنچه از عملکرد دولت‌ های تاریخ 40 ساله جمهوری‌اسلامی به نمایش گذاشته شده، این است که قوه مجریه ‌ای ‌ها هنگام تنظیم لایحه تمرکز خود را به این می ‌گذارند که چه قانونی می ‌تواند انتظارات دولت مستقر را برآورده کند تا در مقطع کوتاهی بتواند به زعم خود کارنامه قابل دفاعی داشته باشد و به همین راحتی به امور و دغدغه جامعه بی‌تفاوت می شوند. در طول چند دوره وزارت و اختیار‌داری دستگاه ‌های پر‌شمار هرگز به ذهنم این مساله خطور نکرد که مدیرانِ من علاوه بر حقوق کارشناسی، حقوق مضاعفی را هم دریافت کنند. چون به واقع اعتقادم این بود که فرقی ندارد که کارشناس در دستگاه‌ ها‌ی دولتی فعالیت می‌کند یا در جاهای دیگر مشغول باشد. به نظر من در دولت‌ های کشور ما برای اینکه بتوانند حقوق‌ها‌یی مضاعف و غیرمتعارف را به مدیرانش بدهند، برنامه‌ریزی زیادی شده و نتیجه ‌اش این شده است که شاهدیم در قبال حقوق‌ های بعضا 20میلیونی قیافه‌ای کاملا حق به جانب می‌ گیرند و چنین مبالفی را حق طبیعی خود می‌ دانند! این روزها که مردم انواع و اقسام مشکلات را تجربه می‌کنند و معیشت‌شان به‌طور جدی به خطر افتاده است.
بازهم باید تاکید داشت، تبعیض باعث خواهد شد تا اعتماد در جامعه روز‌به‌روز بیشتر به‌حاشیه رانده شود و خب!‍ طبیعی است، چنین حالتی سرخوردگی عمومی و فاصله‌افتادن بین مردم و مسئولین را موجب می‌شود. آن هم در شرایطی که کشور یا بهتر است‌ گفته شود نظام جمهوری‌اسلامی در معرض تهدیدهای بین‌المللی هستند که لازمه چنین فضایی اتحاد، انسجام و همصدایی است.‌ آیا می‌توان از مردمی که احساس «غیرخودی» بودن دارد، توقع ایستادگی داشت و به آنها گفت، در راستای حفظ نظام و ارزش‌ها مشقت‌ها را تحمل کنند؟ قطعا جواب این سوال «نه» است. هر چند که مردم نجیب ایران در بزنگاه‌های مهم، بی‌توجه به رفتارهای سوءاستفاده‌گران در مقام دفاع از کشور و نظام برآمده‌اند.