پشت به اصولگرایان، رو به سوی کجا!؟

آفتاب یزد ـ رضا بردستانی: می‌گویند: «سرنوشت تنها دارایی است که همه ی اختیارِ آن به دستِ مالکِ سرنوشت است!» و گویی جبهه پایداری می‌خواهد به دست خود، سرنوشت خود را به گونه‌ای رقم بزند که برای همیشه از «سپهرِ سیاسیِ ایران» محو شود!
>«شهروندی عادی»
یا «تئوریسین جبهه پایداری»!
داستان از یک سخنرانی در دهه اول محرم شروع شد آن هم در دانشگاه امام صادق (ع) بهانه اگرچه «شفافیت» بود اما هدف، «حمله به مجلس» بود و در نهایت حمله به نمایندگان دو طیف یعنی؛ مستقل‌ها و فراکسیون امید. دشنه ی تیز توهین و تخریب هم در دست «پناهیان» بود؛ واعظی که کیهان به او می‌گوید «شهروندی عادی» اما استخوان خُرد کرده‌های بازی‌های سیاست به او می‌گویند: «تئوریسین جبهه پایداری»! هم او که کیهان در حرکتی «محیرالعقول» می‌کوشید در فضای خاکستری اصولگرایانِ متشتت! به عنوان جانشینی مناسب برای «آیت الله مصباح یزدی ـ پدر معنوی جبهه پایداری» به جامعه اصولگراییِ بریده از معتدل‌ها و سنتی‌ها، معرفی نماید و اما هم کیهان از این ایده فاصله گرفت و هم پناهیان متوجه شد، نشستن روی کرسی آیت‌الله مصباح، سر می‌شکند دیوارش


>یادش به خیر! یکشنبه ی سیاه...
و اما داستان حمله به مجلس، ریشه در دورانی دارد که جبهه ی پایداری در مجلس یکه تازی می‌کرد آن هم در روزهایی که حمید رسایی بود، کوچک‌زاده بود و صدالبته محمود احمدی نژاد!
داستان حمله به مجلس داستان تازه‌ای نیست این داستان باز می‌گردد به همان یکشنبه سیاه معروف یعنی ۱۵ بهمن ۱۳۹۱ روزی که قرار بود وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی ـ شیخ الاسلامی ـ به دلیل یک انتصاب در مدیریت سازمان تامین اجتماعی استیضاح شود.
آن روز نیز وقتی رئیس دولت دهم محمود احمدی‌نژاد پشت تریبون مجلس قرار گرفت و به دفاع از عملکرد شیخ الاسلامی پرداخت از حمله به مجلس و رئیس مجلس آغاز کرد؛ شبیه همان حمله‌ای که صدا و سیما به مجلس کرد، معادل همان حرف‌هایی که «پژمانفر» به لاریجانی زد!
احمدی‌نژاد در دفاعیات خود ضمن متهم کردن رئیس مجلس به دخالت در امور اجرایی تهدید به افشای برخی مطالب کرد و سپس شد آن چه نمی‌باید می‌شد!
>حملاتی از جنس جبهه ی پایداری،
دیگر جامعه و مردم را شوک زده نمی‌کند
حملاتی از جنس جبهه ی پایداری، دیگر جامعه و مردم را شوک زده نمی‌کند زیرا عادت کرده‌اند به این گونه پرخاش‌ها و سر و صدا به پا کردن‌ها!
شبیه آن چه بین پژمانفر و لاریجانی گذشت، بارها و بارها بین بسیاری از نمایندگان منتسب به جبهه ی پایداری با نمایندگان دیگرِ مجلس، وزرا و دولتمردان گذشته و در حافظه ی تاریخی مردم، شبیه این جنجال‌ها بسیار دیده می‌شود.
فی المثل؛ در جریان بررسی طرح تشکیل وزارت بازرگانی تعدادی از نمایندگان همچون پژمان فر، حاجی‌بابایی، سبحانی فر و موسوی لارگانی پشت تریبون مجلس مقابل رئیس مجلس حاضر شده و با فریاد نسبت به تصویب کلیات این طرح اعتراض کردند. اعتراض آنها به این طرح این بود که این طرح خلاف قانون برنامه است و نتوانسته رای لازم را کسب کند.
در این میان، پژمان فر با فریادهایی مدام این موضوع را گوشزد می‌کرد که لاریجانی خطاب به او گفت: حق ندارید این گونه حرف بزنید شما هم باید سر جایتان بنشینید و همچون سایر نمایندگان صحبتتان را مطرح کنید. بعد از آن حاجی دلیگانی تذکری داد مبنی بر اینکه این طرح خلاف قانون برنامه است که رئیس مجلس توضیح داد که چون قرار نیست چیزی به دولت اضافه شود اشکال قانون برنامه ندارد.
>دیکتاتور کیست؟!
علی رغم این توضیحات، دقایقی بعد پژمان فر که بر روی صندلی‌اش نشسته بود شروع به فریاد زدن کرد که لاریجانی خطاب به او گفت: آقای پژمان‌فر توهین نکنید، تذکرتان را ثبت کنید تا جوابتان را همچون سایر نمایندگان بدهیم. این که فریاد می‌زنید و اینجا می‌آیید کار درستی نیست. در مجلس که فقط شما تشریف ندارید. مجلس آیین نامه دارد تذکر دهید و صبر کنید. وی افزود:‌ عادت کردید با فریاد کارهایتان را جلو ببرید مانند بقیه بنشینید و توهین نکنید. در این هنگام بود که پژمان فر با فریادهایی لاریجانی را دیکتاتور خطاب کرد!
رئیس مجلس در واکنش به او گفت: مدام می‌گویید دیکتاتور، دیکتاتور، یک چیزی یاد گرفته‌اید. دیکتاتور شما هستید که در کشور این بساط را راه انداخته‌اید. در این هنگام از انصاری معاون رئیس جمهور درخواست شد که برای توضیح درباره‌ طرح پشت تریبون مجلس حاضر شود که علی رغم آغاز صحبت‌های او مجددا پژمان فر با فریاد نظم مجلس را بر هم زد که لاریجانی خطاب به او گفت: تریبون یک طرفه شما هستید. همه تریبون‌ها دستتان است. هر چه خواستید به همه می‌گویید کسی هم چیزی به شما نمی‌گوید که این مملکت این طور شده است. ۴ نفر این طور حرف می‌زنند و بقیه تسلیم می‌شوند، ما چیزی به شما نمی‌گوییم ولی شما هر چه دلتان خواست گفتید و... بعد از این صحبت‌های لاریجانی فضای مجلس آرام شد.
این از بلوای داخل مجلس، آن هم برای تشکیل وزارت بازرگانی و نه تصویب طرحی که شاکله‌ای سیاسی داشته باشد یا جناحی یا هرچیز دیگر!
واکنش عبدالله گنجی مدیر مسئول روزنامه جوان به این کشمکش دل آزار هم قابل تامل است! او در توئیتی می‌نویسد: «تنش لاریجانی ـ پژمانفر گرچه زیبنده نیست اما در مجلس مرسوم است. اما پاسخ لاریجانی به فرد نبود که: «همه تریبون‌ها دستتان است. هر چه خواستید به همه می‌گویید کسی هم چیزی به شما نمی‌گوید که این مملکت این طور شده است.» یعنی من با شماها نیستم. چیزی که شب قبلش این روزنامه ـ روزنامه سازندگی ـ برآورد کرده بود.»
>اصولگرایان متشتت و معرکه گردانی
جبهه ی پایداری!
ماجرای بگو ـ مگوی لاریجانی و پژمانفر را به کناری می‌گذاریم و می‌پردازیم به برخی رخدادهای سیاسی ـ انتخاباتی با محوریتِ اصولگرایان و معرکه گردانی جبهه ی پایداری و نخست نگاهی می‌اندازیم به یکی از اظهار نظراتی که احساس می‌شود از هرزاویه‌ای به آن نگریسته شود، سخن درستی است.
محمد مهاجرى در واکنش به کریمی‌قدوسی، نماینده جبهه پایداری که گفته بود: «ان‌شاءالله مطلقاً مذاکره و دیداری با مقامات آمریکایی صورت نخواهد گرفت. اگر هم چنین اتفاقی رخ دهد آقای روحانی و آقای ظریف باید بدانند که بهای بسیار سنگینی را برای این کارشان پرداخت خواهند کرد» می‌نویسد:
«برخی از کسانی که امروز رئیس جمهور را تهدید به عدم کفایت می‌کنند و به دولت اتهام می‌زنند از اعضای جبهه پایداری هستند؛ جبهه ورشکسته‌ای که حتی در داخل اصولگرایان هم کسی آن‌ها را قبول ندارد. بنابر این سعی می‌کنند با دروغ پراکنی و اتهام‌ زنی حضور خود را همچنان تداوم بخشند. رفتار این گروه متاسفانه شبیه منافقین اول انقلاب است که با تهمت زدن و دروغ پراکنی کار خود را پیش می‌برند. آیا امروز بین کسانی که به دولت تهمت و افترا می‌زنند و رئیس جمهوری را تهدید می‌کنند با تلویزیون اینترنشنال تفاوتی وجود دارد؟ دیداری با آمریکایی‌ها شود، ظریف و روحانی بهای سنگینی خواهند پرداخت.»
به کشمکش‌های مجلس نشینان کاری نداریم اصل موضوع همانی است که مهاجری به آن پرداخته: «اعضای جبهه پایداری ـ که به تعبیر محمد مهاجری ـ جبهه ورشکسته‌ای هستند که حتی در داخل اصولگرایان هم کسی آن‌ها را قبول ندارد.»
>آهای مجلس شورای اسلامی آدم باش!
این دقیقاً جمله‌ای است که پناهیان بی هیچ آداب و ترتیبی خطاب به مجلس گفت و ادامه داد: «نمایندگان مجلس غلط می‌کنید شما بر اساس عقاید رای می‌دهید. باید بر اساس کار کارشناسی رای بدهید!» و حالا اگر کسی برود سراغ پناهیان و بگوید مجلس نه بر اساس عقاید و کارکارشناسی رای داد اما یکی از همفکران شما بر نتافت و رئیس مجلس را «دیکتاتور» خطاب کرد لابد پاسخ می‌دهد: «منظور من فقط در فقره ی شفافیت آراء نمایندگان مجلس بود نه همه ی امور!»
وقتی به همه ماجرا‌ها نگاه می‌کنیم از هر جهتی و با هر ملاطفتی که خواسته باشیم با این موضوع برخورد کنیم لاجرم و نهایتاً به توهین می‌رسیم به جار و جنجال، به بلوا، به سر و صدا، به همان چیزهایی که نمایندگان منتسب به جبهه پایداری به آن عادت کرده‌اند اصلا شگرد دارند و قدرتی شگرف! اصلاً آنها با همین سر و صداها در جامعه شناخته شده‌اند نه اینکه چهره‌های موجه سیاسی بوده باشند یا نخبگانی که در عالم سیاست مثال و شبیه نداشته‌اند بلکه از بس جنجال کرده‌اند و پلاکاردهای عجیب و غریب بالای دست برده‌اند و در اینجا و آنجا به هر کس که دلشان خواست هرچه نباید و باید می‌گفتند گفتند! کم‌کم جامعه به این سمت نگریست که گویی در این گوشه رینگ هم خبرهایی است که این سمت هم آدم‌هایی ایستاده‌اند عجیب و غریب!
>جامعه، جامعه آن روزها نیست!
اگر اندکی بازگردیم به سوی سال‌های رفته از مجلس و انتخابات، از همان روزهایی که جبهه پایداری متولد شد، خواهیم دید در یک جاهایی این سر و صداها برخی را محکوم به سکوت کرد اما جامعه، جامعه آن روزها نیست. الان جامعه از سر و صدا نمی‌ترسد از این توهین‌ها و از این پرخاش‌ها بیمی به دل راه نمی‌دهد اگرچه برخی از نمایندگان مصلحت نگر ترجیح می‌دهند که با نمایندگان منتسب به جبهه پایداری دهان به دهان نشوند اما کم هم نیستند کسانی که می‌ایستند و در کمال ادب و احترام پاسخ می‌دهند نه این که در مقابل توهین، توهین کنند به فرد توهین کننده بلکه از جایگاه ادب و تحلیل و منطق سخن می‌گویند.
این روزها وقتی به جریانات سیاسی کشور خوب نگاه کنیم متوجه یک موضوع خیلی مهم خواهیم شد و آن اینکه جبهه اصولگرایی متشکل از مشکل و تشتت است مشحون از اختلاف و بی هیچ اتفاق نظری! جبهه ی پایداری کم کم دارد به این نتیجه می‌رسد که یا باید قید انتخابات مجلس را بزند یا به هر طریق ممکن باید فضا را آن چنان خاکستری و پر از سر و صدا و توهین کند که صدا به صدا نرسد! که مردم در انتخاب، خود به خود در جاهایی دچار خطا شوند! و در میانه بلوا و آشوب این را با آن و آن را با این اشتباه بگیرند!
>خیلی دور، خیلی نزدیک!
اگر خواسته باشیم تاریخچه حملات به مجلس، حملات به نمایندگان مجلس و پیش بردن اهداف از طریق همین جنجال سازی‌ها برسیم هرچه بازگردیم به بیشتر از سال ۱۳۸۴ نخواهیم رسید اما اگر خواسته باشیم ریشه جریانات اخیر را بررسی کنیم و خواسته باشیم خیلی سریع به نتیجه برسیم به دو اسم خواهیم رسید؛ پناهیان و کیهان!
نخست پناهیان که در شب‌های سوگواری اباعبدالله الحسین علیه السلام بی آنکه به ضرورت‌ها توجهی داشته باشد بی‌آنکه مقدمه و موخره‌ای داشته باشد با آن عتاب و خطاب و آن عناوین عجیب و غریب مجلس را به توپ می‌بندد آنها را با توهین می‌نوازد و آن گاه کیهان قدم به میدان می‌گذارد برای آنکه پناهیان را نجات دهد از گردابی که خودش برای خودش آفریده بود و خودش با دست خودش در حال غرق کردن خودش بود که دیگر نه شفافیت مهم بود و نه نمایندگان موافق و مخالف آن! کیهان در این میانه فقط و فقط می‌خواست پناهیان را از معرکه بیرون ببرد و برای روزهای پیش رو حفظ کند غافل از اینکه وزن پناهیان در عالم سیاست از صفر هم کمتر شده بود!
پناهیان به قول کیهان یک شهروند عادی نیست او واعظی است که به اصلاح‌طلبان تاخته است و هرچه دلش خواسته به هر که مخالف عقاید او فکر می‌کرده گفته! باور کنیم این روزها اصولگرایان اوضاع و احوال خوبی ندارند چه آنهایی که گرد حدادعادل و مهندس باهنر جمع آمده‌اند و چه آن‌هایی که درصدد پیوستن به لیست‌های جدید روزگار می‌گذرانند!
اصولگرایان در سالی که باید برای صندلی‌های سبز بهارستان سند صادر شود هیچ هدف معینی ندارند. آن‌ها شاید با چندین لیست در این انتخابات شرکت کنند و شاید با توجه به اتفاقاتی که در این چند هفته رخ داده بتوان به یک جمع‌بندی نهایی رسید و آن اینکه اصولگرایان یک بار دیگر در انتخابات مجلس سنگین ترین شکست خود را تجربه خواهند کرد آن هم به این دلیل که نتوانستند خواسته‌های جامعه را بفهمند و به آن احترام بگذارند!
همین دیروز بود که یکی از نمایندگان جبهه پایداری که از مجلس وا مانده بود به صراحت گفته بود: «ما دیر فهمیدیم که مردم دیگر حوصله سر و صدا و آشوب ندارند!» شاید بد نباشد اگر جبهه پایداری یک بار برای همیشه از جایگاه بلوا و آشوب و توهین قدمی فراتر بگذارد و اگر می‌خواهد مطالبی را دنبال کند با منطق و استدلال سخن بگوید نه با توهین و افترا!