روزنامه آفتاب یزد
1396/02/16
محمد قره باغی
جعفر فرجی، معاون هماهنگی اقشار ستاد رئیسی گفت: « امان از محبتهای خاله خرسه که ظرفیت قالیباف را برای سومین بار و برای همیشه خواهد سوزاند.» این سخنان در حالی بیان میشود که محمد باقر قالیباف برای دوره دوازدهم انتخابات ریاست جمهوری از میان بیش از یک هزار و600 نفر توانست به همراه پنج نامزد دیگر از سوی شورای نگهبان تایید صلاحیت شود. قالیباف با توجه به سابقه دو دوره گذشته خود گمان میکرد حضور ایشان در این دوره از انتخابات، اصلی ترین نامزد اصولگرایان تلقی شود و اجماع عمومیبر سر ایشان شکل بگیرد. وی که در گروه اصولگرایان، خود را بی رقیب میپنداشت، شروع توفانی داشت و تلاش کرد در همان ابتدا خبرساز باشد و در گام نخست وعده ایجاد 5 میلیون شغل را به مردم داد و سعی کرد مردم را مجاب به رای دادن به خود کند. با جلب توجه اولیه، دومین شعار خود که اعطای مبلغ250 هزار تومان به جوانان بیکار تا زمان پیدا کردن شغل و سپس سومین شعارش مبنی بر افزایش 3 برابری یارانه را سر داد و باز تلاش کرد تا از این طریق مردم را بیشتر به سوی خود جذب کند. در چند روز اول وی با شعارهایش آنچنان توجهات را به سمت خود جلب و در همین راستا بسیاری از اصولگرایان را مجاب کرد تا بجای حمایت از رئیسی، از وی حمایت کنند.
البته این پایان فعالیت قالیباف نبود چرا که وی سعی کرد در هر نشست و کمپین انتخاباتی خود ضمن دادن وعدههای خاص به دولت یازدهم نیز حملات شدیدی کند تا بر شدت هیجان خود بیفزاید. در پی همین حملات به دولت در اولین مناظره تلویزیونی خود سعی کرد با تاکید بر جنبش وال استریت امریکا، جنبش جدیدی در ایران آغاز کند و اقلیت 4 درصد زالو صفت و رانت خوار، در برابر 96 درصد محروم و فقیر را علم کند که البته با درایت و ذکاوت اسحاق جهانگیری و حسن روحانی در نطفه خفه شد.
اما این سوال در ذهن تداعی میشود که قالیباف با تمام حملاتی که به دولت کرد و در کنار آن وعدههایی پوپولیستی دادحامیان خود را در جبهه اصولگرایان از دست داد یا اینکه خودکشی سیاسی کرد و یا اینکه همراهان قدیمیاو کاری کردند تا تاریخ مصرف فعالیت سیاسی او به پایان برسد و مهره سوخته شود؟
وقتی قالیباف بخشنامه تفکیک جنسیتی در تیر ماه 93 را صاد رکرد و اعلام کرد که «ما نظام اسلامیهستیم و غیرت دینی داریم» خواستار جداسازی محیط کار زنان و مردان در شهرداری شد، به عقیده بسیاری از کارشناسان و تحلیلگران سیاسی اینگونه القا کرد که قالیباف دیگر سودای ریاست جمهوری را در سر نمیپروراند. البته این تحلیلها با گفتههای خود ایشان هم که بارها از شرکت نکردن در رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری سخن به میان آورده بود شکل واقعی به خود گرفته بود. وی در 16 فروردین امسال با انتقاد شدید از دولت یازدهم گفته بود: «درخواستی برای نامزدی ندارم. وضعیت اقتصادی و اجتماعی کشور در شرایط بحرانی قرار دارد، بنابراین برای هر فرد دلسوزی تلاش برای جایگزین کردن رئیس جمهوری مناسب به جای رئیس جمهور فعلی در 29 اردیبهشت برای مردم ضرورتی انکار ناپذیر است.»با تمام گفتههای قالیباف مبنی بر شرکت نکردن وی در انتخابات و سپس ثبت در دقیقه 90 این گمانه زنی را ایجاد کرد که وی میخواهد فقط نامزد پوششی باشد که قصد تنگ کردن عرصه را برای رئیس دولت یازدهم دارد اما با تاکید قالیباف مبنی بر اینکه «تا آخرین لحظه خواهم ایستاد و به نفع هیچ کسی کنار نخواهم کشید.» در صحنه انتخابات ماندگار شد.
وی بعد از این اعلام قاطع خود مبنی بر ماندن و بعد از مناظره اول، چهرههای شاخص و تاثیرگذار اصولگرا، اطراف او را خالی کردند و به نوعی قالیباف حامیان هم حزبیهای خود را از دست داد که بارزترین آن، جبهه مردمیانقلاب اسلامی( جمنا ) و حزب پایداری است.
در این شرایط آنقدرعرصه بر قالیباف تنگ شد که مرتضی آقاتهرانی، دبیر کل جبهه پایداری نیز گفت: « اگر صالح برای اصلح کنار نرود، خائن است.» این در حالی است که جبهه پایداری در روزهای گذشته با اعلام بیانیهای، حمایت خود را از رئیسی اعلام کرده بود. جبهه مردمینیروهای انقلاب اسلامی( جمنا) که قبلا قالیباف را یکی از نامزدهای اصلی این ائتلاف مطرح کرده بود، حمایت خود را از ایشان سلب و رسما از رئیسی حمایت و پشتیبانی کرد. این در حالی بود که اما از یکسو اصولگرایان دیگر نمیخواستند بیشتر از این بابت قالیباف هزینه پرداخت کنند. از سوی دیگر میل سیری ناپذیری شخص قالیباف برای دستیابی به ریاست جمهوری سبب شد تا برای بار سوم شانس خود را امتحان کند. همین دلایل باعث شد تا کمپین او از نیروهای مطرح و شناخته شده اصولگرا تقریبا خالی شود.
قالیباف که خود را شکست خورده میپنداشت، خواست مسیر انتخابات را به گونهای پیش ببرد تا با ایجاد نوعی دوقطبی در انتخابات، خود را در کورس رقابتها جای دهد و از فضای دوقطبی ایجاد شده در راستای اهداف خود بهرهمند شود. این ریسک بزرگی قالیباف، به اعتقاد کارشناسان و تحلیلگران، نوعی خودکشی سیاسی بود.
و اینکه در حزب اصولگرایان، سوزاندن نیروهای و مهرهها و ظرفیتهای خود یک سنت است به طوری که در هر دوره شخصیت تاثیرگذار و شاخص در این حزب کم و کمتر میشود از نمونههای دیگر سوخته میتوان به ناطق نوری در انتخابات ۷۶، احمد توکلی در انتخابات ۸۰، محسن رضایی در انتخابات ۹۲ و محمود احمدی نژاد 96 اشاره کرد. این در حالی است که جریان مقابل هیچ کدام از ظرفیتها و مهرههای خود را نمیسوزاند و نابود نمیکند .