روزنامه شهروند
1398/08/23
«وحدت» خط قرمز ندارد
حسام خراسانی| فاصله بین دو تاریخ ۱۲ ربیعالاول که سالگرد ولادت پیامبر اکرم(ص) بنا بر روایات اهل سنت است تا ۱۷ربیعالاول که تاریخ میلاد حضرت محمد(ص) ، بنا بر روایات موجود در منابع شیعه است هفته وحدت نامگذاری شده است؛ چرا که همه مسلمانان فارغ از هر مذهب و فرهنگی نوعی جهانبینی مشترک دارند. جامعهای که انبیای الهی درصدد تشکیل آن بودهاند، واحدی به هم پیوسته است که مفهومی بسیار فراتر از قوم، ملت و مذهب با تعاریف رایج دارد. درک و هضم این مسأله را باید با حفظ و تحکیم وحدت از خود و جامعه آغاز کرد؛ یعنی همان وحدت اجتماعی و فرهنگی. اگر چه یکی از ابعاد مهم وحدت جهان اسلام وحدت سیاسی ملتهای اسلامی است که همواره مورد تأیید فعالان و چهرههای سیاسی-دینی بوده است، اما آنچه که در عرصه وحدت در جامعه ملموس و نمایانتر است، وحدت فرهنگی و اجتماعی است که نسبت به وحدت سیاسی کمتر به آن توجه شده است. «شهروند» به همین منظور و به مناسبت هفته وحدت و میلاد خجسته پیامبر اسلام(ص) به واکاوی ابعاد فرهنگی-اجتماعی وحدت در جامعه اسلامی در گفتوگو با حجتالاسلام هادی سروش، استاد فقه و فلسفه در حوزه علمیه قم پرداخته است. این استاد حوزه ضمن پراهمیت خواندن وحدت اجتماعی-فرهنگی از نگاه معصومین(ع) به این مسأله میپردازد. آنچه در ادامه میخوانید شرحی از این گفتوگوست.یکی از ابعاد مهم وحدت جهان اسلام وحدت سیاسی ملتهای اسلامی است که همواره مورد تأیید فعالان این حوزه بوده است؛ اما وحدت ابعاد دیگری همچون وحدت فرهنگی و اجتماعی را هم شامل ميشود که کمتر به آن توجه شده است. آقای سروش با این استدلال موافق هستید؟
بله، در مورد وحدت اجمالا عرض کنم، وحدت در سه وادی قابل بحث، بررسی و گفتوگوست. در مقطع اول وحدت در عرصه سیاسی، در مقطع دوم وحدت در عرصه فرهنگی و در مقطع سوم وحدت در عرصه اجتماعی است.
اگر موافق هستید، در مورد وادی اول یعنی وحدت سیاسی صحبت کنیم.
در مورد وحدت سیاسی باید عرض کنم که بر اساس آنچه از نهجالبلاغه امیرالمومنین(ع) آمده میتوانیم درس بگیریم که وحدت سیاسی در میان شیعیان و اهل تسنن نه تنها امری مثبت و نیکوست بلکه امری ضروری است که این ضرورت را عقل هم تعیین و تثبیت میکند؛ یعنی اگر ما هیچ حدیث و روایتی هم برای وحدت شیعه و سنی در مواضع سیاسی نداشته باشیم، باز حکم عقل در این جریان کافی است. چون جهان اسلام دشمن مشترکی دارد و این دشمن مشترک هیچ تفاوتی در بین شیعیان و اهل سنت قایل نیست. البته همانطور که شما گفتید در بعد سیاسی وحدت بیشتر بحث و گفتوگو شده است.
به روایتی از نهجالبلاغه امیرالمومنین(ع) اشاره كرديد. درباره اين روايت بيشتر توضيح دهيد.
بله، بعد از پذیرش این مهم که وحدت سیاسی متمرکز بر عقلانیت است، میتوان این مهم را از زاویه دیگر همچون روایات نیز بررسی کرد. وقتی ما به نهجالبلاغه امیرالمومنین(ع) مراجعه میکنیم، میبینیم که به موضوع وحدت جامعه و همگونشدن آن تأکید شده است؛ امام(ع) به همراهشدن دستهها و نگاههای مختلف فِرَق اسلامی که در یک جامعه زندگی میکنند، توجه خاصی دارد. در نهجالبلاغه آمده: «اگر وحدت بین جهان اسلام و مسلمین نبود من از حق خود دفاع میکردم.» پس معلوم میشود که امام(ع) در برخی از موارد حق خود را مطرح نفرمودهاند، یا مطرح کردهاند و دنبال نکردهاند. این نگاه از باب آسیبشناسی تفرقه است که در میان جامعه اسلامی میتوانست ایجاد شود. این نگاه و فرموده امام(ع) درس بزرگی است که باید در جهت وحدت سیاسی به خوبی بیاموزیم و عمل کنیم.
خب با اين پيشزمينه ميتوانيم درباره اهميت وحدت فرهنگی در جامعه اسلامی صحبت کنیم. از اين منظر چقدر جامعه اهميت وحدت فرهنگي را درك كرده است؟
فرهنگ هر جامعه داشتههای فکری آن جامعه را تشکیل میدهد، داشتههای فکری یک جامعه هم که با نام فرهنگ از آن یاد میکنیم، مجموعهای است از تصدیقها، باورهای دینی، مذهبی، قومی و محلی که مجموعه این موارد را فرهنگ تعبیر میکنیم. به طور طبیعی جهان پهناور اسلام با جمعیت بسیاری که دارد، تنوع فرهنگی فراوانی دارد؛ غیر از اینکه تفاوتهای مذهبی دارد و عدهای شیعه هستند و عدهای اهل سنت. سوای این تفاوتهای مذهبی، تفاوتهای فرهنگی بسیاری هم دارد. همانطور که کشور ما فرهنگهای گوناگونی مانند اقوام ترک، کرد، بلوچ و فارس دارد. شما اگر به تنوع فرهنگی اغلب کشورها توجه کنید، نوعی همزیستی متنوع را زیر چتر نوعدوستی و صلحجویی خواهید دید؛ مثل کشور ما. پس این امکان است در جایی که سخن از جهان اسلام مطرح میشود و عدهای شیعه هستند و عدهای خواهران و برادران اهل سنت، آن الگوی همزیستی را که در یک محدوده جغرافیایی با نام کشور شکل گرفته است، داشته باشیم.
این الگوی همزیستی که شما مطرح میکنید، قطعا نیازمند یک بستر خاص و مشخص است؛ چنين بستري چگونه شكل ميگيرد؟
داشته فکری و باورهای اعتقادی شیعیان و اهل تسنن دو نقطه و دو رویکرد دارد؛ نقطه اول مشترکات است، یعنی اموری از باورهای دینی که هم ما آن را پذیرفته و مومن آن هستیم و هم اهل سنت. اما نقطه دوم باورها و اعتقاداتی است که مختص به شیعه یا اهل سنت است. در بخش مشترکات هیچگونه مشکلی وجود ندارد و اگر مشکلی هم در بخشهای مشترک بین اعتقادات و باورهای شیعیان و اهل تسنن وجود دارد، قطعا دشمن در آن دخالت داشته است. مشترکات از اسمش هم مشخص است که بین شیعه و سنی از مشترکات است؛ مثل توحید و نبوت، مثل مقام شامخ اهل بیت(ع) که هم شیعه معتقد به آن است و هم اهل سنت. اما بخش دوم که محل بحث است، مختصات است. طبیعتا در شیعه یکسری از باورهای مختص مذهبی و در اهل سنت هم یکسری دیگر از باورهای مختص به خود وجود دارد. این همزیستی باید در این نقطه شکل گیرد.
سوال اینجاست که در بحث مختصات چه وظیفهای داریم؟ چگونه میتوانیم در ابتدا وحدت حداقلی و همواره وحدت حداکثری داشته باشیم؟
در اینجا و در بخش مختصات نکته مهم این است که ما نباید احساسی وارد میدان شویم. ورود به بخش باورهای مذهبی هر قومی به شکل احساسی، تند و خدای ناخواسته حرمتشکنی باعث میشود در بخش مشترکات هم وحدت دچار خدشه و آسیب شود و به آن بخش هم لطمه میزند. این موضوع نهتنها در ابعاد فرهنگی که در مواضع سیاسی کشورهای جهان اسلام نیز مشکل به وجود میآورد و چهبسا در بین کشورهای شیعه و سنی تنش ایجاد کند. پس در بخشی که باورهای مختص وجود دارد چه شیعه و چه اهل تسنن، درسآموختهای که اهل بیت ما دادهاند و عقل هم همین را حکم میکند، این است که نخست باید حرمتها را حفظ کرد و در مقطع دوم اگر بحثی هم مطرح شد، اجازه دهیم بحثها علمی و فکری باشد و اندیشمندان شیعه و اهل سنت آن را مطرح کنند.
این موضوع در پیشینه تاریخی ما نیز دیده میشود؟
بله، نامهها و آمد و شد میان آیتالله بروجردی و شیخ محمد عبده یا مکاتبات بین مرحوم سید شرفالدین عاملی و علمای اهل سنت که در کتاب المراجعات نیز چاپ شده ازجمله این موارد است. راهی را که بزرگان اهل شیعه رفتهاند و جهادی که داشتهاند ازجمله مرحوم آیتالله بروجردی، سید شرفالدین عاملی، سید محسن عاملی و امام موسی صدر باید الگویی برای علمای کنونی باشد. پس در بخش مختصات هم با دو نکته به نقطههای وحدت رهسپار میشویم؛ یک حفظ حرمت و دو بحث علمی به دور از هرگونه نگاه احساسیِ اندیشمندان شیعه یا اهل تسنن است.
در روایات و احادیث مذهبی به بُعد وحدت فرهنگی اشاره شده است؟
امام علی (ع) در برخی از امور سیاسی مانند جنگ به خلیفه دوم مشورت میداده و این موارد ذکر شده است. اما جالب اینجاست که در همین بخش وحدت فرهنگی وقتی به نهجالبلاغه نگاه میکنیم، میبینیم مثلا در کلمات قصار نهجالبلاغه یکی از سخنان امیرالمومنین(ع) به خلیفه دوم مشورتی است که در مورد کعبه و پرده کعبه و امور مربوط به آن فرمودهاند. پس در بخش فرهنگی مشترکات بسیار عالی است. یعنی روایات ما تنها مربوط به بخش سیاسی وحدت نیست. البته همانطور که گفتم مختصاتی در عرصه فرهنگی وجود دارد که با حفظ حرمت و بحث علمی میتوان آن را مطرح کرد. اگر بخواهم صریح صحبت کنم باید بگویم وحدت دارای خط قرمز خاصی نیست که ما بخواهیم بگوییم این بخش از فرهنگ وحدتپذیر نیست. با حفظ همه اعتقادات میتوانیم کنار هم بنشینیم، صحبت کنیم و مطالب مهم باورهای خود را عرضه کنیم.
درباره «وحدت اجتماعی» صحبت کنیم؛ موضوعی که کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
وحدت اجتماعی اتفاقا موضوعی است که بیش از دو عرصه وحدت سیاسی و فرهنگی در آثار دینی ما و در مکتب اهل بیت(ع) بر آن تأکید شده است. در کتاب اصول کافی در بحث معاشرت، روایات مختلفی از اهل بیت(ع) به ما رسیده است که سفارش کردهاند در جامعه بهترین رفتار اجتماعی و معاشرت را با پیروان مذاهب دیگر اسلامی داشته باشیم.
به برخي از این روایات اشاره میکنید؟
در روایتی امام صادق(ع) میفرماید: «نگاه کنید ما اهل بیت(ع) چگونه هستیم و شما هم آنگونه باشید.» سوال میکنند شما چگونه هستید؟ امام(ع) میفرماید: «ما به عیادت مریض آنها میرویم ما به تشییع جنازه آنها میرویم.» اینها نشاندهنده عمق وحدت اجتماعی است که باید در شیعه و سنی وجود داشته باشد.
با ذکر مصداق اجتماعی بیشتر در مورد عرصه اجتماعی وحدت صحبت کنیم. بهطور مثال در برخی از مناطق کشور که متشکل از دو مذهب شیعه و اهل سنت هستند، مانند استانهای شرقی، یکی از موضوعات فرهنگی- اجتماعی ازدواج شیعیان و اهل سنت است؛ این اتفاق را چگونه میبینید؟
ازدواج با اهل سنت مسألهای است که هم در عرصه وحدت فرهنگی و هم در عرصه وحدت اجتماعی قابل بحث و گفتوگوست. البته این هم مسأله پیچیدهای نیست. برخی از بزرگان ما مثل صاحب جواهر و شیخ انصاری هر دو فتوای ازدواج با اهل تسنن را صادر کردهاند. البته برخی از فقها هم در این زمینه احتیاط دارند.
ازدواج بین مذاهب به دو صورت است. یکی اینکه مرد شیعه با خانم اهل سنت ازدواج کند که بنا به گفته فقهای شیعه اشکال و مانعی ندارد. بالعکس این موضوع البته مورد بحث و گفتوگوست. دختر شیعه اگر بخواهد با پسری که اهل سنت است ازدواج کند برخی از فقها بنا به احتیاط توصیه به اجتناب از آن کردهاند.
سایر اخبار این روزنامه