سواد بصری مردم‌ رشد کرده است‌‌




مریم سادات گوشه


خبرنگار
هر اثری را که خلق می‌شود هنر نمی‌داند، حتی طراحی گرافیک را هم به خودی خود هنر نامگذاری نمی‌کند و آن را شیوه‌ای برای یک ارتباط تصویری می‌داند. اثری را هنر می‌داند که دغدغه هنرمند باشد و به هیچ سفارشی متکی نباشد. این‌ها نظرات ابراهیم حقیقی است؛ یک هنرمند چندوجهی که فارغ از فعالیت‌هایش در حوزه‌های مختلف، این روزها نمایشگاه خط‌نگاره‌هایش در گالری آرت‌سنتر باغ انجمن خوشنویسان افتتاح شده و تا 5 آذر ماه هم ادامه دارد؛ خط‌نگاره‌هایی که مخاطبان بسیاری با وجود هوای برفی و بارانی برای دیدنش صف کشیده‌اند. به نظر حقیقی این روزها حال و هوای گالری‌ها کمی بهتر شده و بازار هنر رو‌نق گرفته است. او از هنرمندان پیشکسوتی است که استعدادش فقط در یک هنر ظهور و بروز پیدا نکرده است. طراح است و تصویر‌سازی می‌کند. نقاشی می‌کشد خط‌نگاره خلق می‌کند و حتی عکاسی هم می‌کند و در کنار اینها فیلم مستند هم می‌سازد. او نخستین پوسترهایش را در سال ۱۳۴۸ برای نمایش‌های هفتگی «تلاش فیلم» احمد جورقانیان طراحی کرد. پوستر نمایش «راهبه‌ها» به کارگردانی داریوش مؤدبیان و جلد کتاب «الف» نوشته خورخه لوئیس بورخس هم از اولین کارهای اوست. حقیقی همزمان با تحصیل در دانشگاه با کانون فیلم ایران هم آشنا شد و به همکاری با سینمای آزاد پرداخت. فیلم هشت میلیمتری «چاه» را بر اساس قصه‌ای از غلامحسین ساعدی، در سینمای آزاد کارگردانی کرد که جایزه بهترین عکس در نمایشگاه فرهنگ و هنر را دریافت کرد. در این گفت‌و‌گو با حقیقی در مورد ویژگی‌های آثار این هنرمند پرکار و همچنین تعریف هنر امروزی صحبت کرده‌ایم.

شما یک هنرمند چندوجهی هستید. از یک طرف طراحی می‌کنید و از طرف یگر هم نقاشیخط یا به قول خودتان خط‌نگاره خلق کرده‌اید. خودتان دوست دارید هنرمند کدام رشته شناخته شوید؟
من حرفه‌ام طراحی گرافیک است. در حقیقت از طراحی گرافیک معیشت می‌کنم که معمولاً هم سعی می‌کنم طراحی گرافیک را هنر نام نگذارم، بلکه آن را در حوزه ارتباط تصویری می‌گنجانم. مگر اینکه اثری تولید شود که آیندگان در تاریخ بگویند که می‌تواند اثر هنری هم تلقی شود. ولی کسی که کار گرافیک می‌کند از اول قصد رفتار هنرمندانه ندارد، بلکه باید از عهده سفارشی بربیاید تا محصولی را بفروشد. فرقی نمی‌کند آن محصول تجاری باشد یا فرهنگی. وظیفه طراح گرافیک این است که محصولی را خوب معرفی کند تا خوب هم بفروشد. با این معانی لزوماً تعریف هنر را خیلی محکم نمی‌توان به هر اثر گرافیک اطلاق کرد. اما دغدغه‌های دیگری در من وجود دارد که باید به آنها هم بپردازم؛ مثل نقاشی کردن یا عکاسی. نقاشی یک هنر تلقی می‌شود چون از اول نقاش قصد می‌کند اثر هنری خلق کند و به هیچ سفارشی از جانب دیگری متکی نیست. اما معلوم نیست وقتی تمام شود به اثر هنری تبدیل شود. هر اثر نقاشی شده را هنر نمی‌گویند. مثل نقاشی‌های کنار کنج‌های دیوارها یا زیر پل‌ها که فقط نقاشی هستند نه اثر هنری. در بالیوود و هالیوود هر سال رقم بالایی فیلم تولید می‌شود آیا همه اثر هنری هستند؟ اصلاً. اما سینما با تعریف متفاوتی که دارد هنر است.
شما دوست دارید به‌عنوان یک هنرمند شما را با عکاسی‌هایتان بشناسند یا نقاشیخط ها؟
من در نقاشی و عکاسی و فیلم قصدم از اول این است که اثرم هنرمندانه باشد نه اطلاع رسان؛ و نه برای سرگرمی محض و خنداندن که خیلی فیلم‌ها دچارش هستند. اینکه چقدر در این ادعا موفق هستم یا نه از جانب من ادعاست. دیگران باید بگویند موفق شده‌ام یا نه.
شما از طرف دیگر تصویر‌گر کتاب‌های کودک هستید.
 من سال 50 تا 54 در آتلیه کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان کار می‌کردم. بعد از اینکه کار گرافیکم از سال 64 و بعد از تأسیس بنیاد سینمایی فارابی زیاد شد و جلد کتاب‌ها خیلی زیاد شدند، دیگر به تصویرسازی کتاب کودک نرسیدم.
 در مورد ویژگی آثارتان در نمایشگاه اخیرتان توضیح دهید؟
دوست دارم بینندگان و منتقدان در موردش صحبت کنند. اسم این نمایشگاه را خط‌نگاره گذاشته‌ام. در آن با نوشتن شعر شاعران و تبدیل کردنشان به یک ایماژ تصویری و نیز تبدیل کردن به یک نقاشی سعی کرده‌ام به یک اثر هنری برسم. کار من با کاری که هنرمندان نقاشیخط انجام می‌دهند تفاوت می‌کند و به همین دلیل نمی‌توانستم آن را نقاشیخط بنامم و اسمش را گذاشتم خط‌نگاره... فضای کاری‌ام در این نمایشگاه خیلی متفاوت شده است. عامدانه به‌دنبال این تفاوت بودم تا کارهایم وجه نقاشانه بیشتری داشته باشند.
پاسخ‌تان به آن دست از منتقدانی که معتقدند امروزه در دنیا اثر هنری فقط به آثاری گفته می‌شود که ایده نو در آن باشد، چیست؟
جواب قطعی به اینکه هنر چیست در طول عمر بشر هیچگاه پیدا نشده است. خیلی‌ها کتاب نوشته‌اند و خواسته‌اند آن را تعریف کنند، اما با دگرگونی‌ای که بشر با تفکر و فرهنگش در نقاط مختلف دنیا داشته و اتفاقات فرهنگی بین جوامع افتاده، قطعاً معنای هنر هم دگرگون می‌‌‎شود. اکنون آثاری که در برخی نمایشگاه‌ها می‌گذارند، برای یک بار است. مثل هنر چیدمان یا اینستالیشن‌ها. برخی چیدمان‌ها اگر جمع بشوند دیگر در جایی نمی‌توان آنها را آویزان کرد یا قابشان کرد و نگهشان داشت. مثل کسانی که سنگ روی سنگ می‌چینند و بعد ممکن است با یک لرزش فرو بریزند. مثل کسی که با یخ اثر می‌سازد و بعد آب می‌شود و از بین می‌رود. معنای اثر هنری بسیار دگرگون شده است. اثر هنری باید شامل چه چیزهایی باشد که آن را اثر هنری تلقی کنیم؟ آن اسبی که در یک شیشه محفوظ یک هنرمند چند سال پیش در یک نمایشگاه به نمایش گذاشته شد و اکنون ‌لاشه‌اش از بین رفته است، چقدر اثر هنری است؟‌ اگر بخواهیم با تابلو مونالیزای داوینچی یا مجسمه داوود میکل‌آنژ مقایسه کنیم، اصلاً قابل قیاس نیست. آیا امروز کسانی را داریم که به قدرت و توانایی مجسمه‌سازان ایتالیایی سنگتراشی کنند؟ ما چنین مجسمه‌سازانی نداریم. آیا مجسمه‌هایی که اکنون با چاپگرهای سه بعدی ساخته می‌شود و نرم‌افزار آن را طراحی می‌کند اثر هنری نیست؟ این مبحثی است که اکنون هنرمندان و منتقدان درگیرش هستند. اما قطعاً این تاریخ است که تعیین می‌کند کدام یک اثر هنری بوده یا نه. آن توالتی را که مارسل دوشان یکسالی در یک نمایشگاه گذاشت و جنجال به پا کرد اکنون به‌عنوان یک آبژه هنری در کتاب‌های تاریخ هنر از آن یاد می‌شود ولی اگر یک نفر دیگر چنین کاری کند آن اثر هنری خواهد بود؟ نه. پس نوآوری یکی از وجوهات هنر است. در هر اثر هنری لزوماً تمامی ظرفیت فقط در نوآوری خلاصه نمی‌شود.
از میزان بازدید از نمایشگاهتان رضایت دارید؟
شب اول خیلی شلوغ بود. این اتفاق برای هر کسی که نمایشگاه می‌گذارد باعث خوشحالی است. اما فردایش که برف فراوان آمد، تعطیل شد. حالا که برف آب شده و شهر هم آرام گرفته باز هم مخاطبان و هنردوستان به نمایشگاهم می‌آیند و تعدادشان آنقدر هست که راضی‌کننده باشد. خوشبختانه تا 5 آذر ماه هم نمایشگاه تمدید شد و امیدوارم باز هم مردم بیایند.
بازار هنر تجسمی در ایران را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ در مقایسه با دنیا رونق بازارمان چه جایگاهی دارد؟
هنوز به رونقی که در بازار تجسمی دنیا وجود دارد دست نیافته‌ایم. البته شاید در 10 یا 12 سال اخیر وضع کمی بهتر شده باشد. لااقل تعدد افتتاح نگارخانه‌ها در کشور شاهد مثالی برای همین وضعیت است. حتماً دلیل دارد که آثار هنرهای تجسمی خریداری پیدا می‌کند و فروشنده مکانی را برای عرضه آثار درست می‌کند. زمانی که دانشجو بودم یعنی حدود 50 سال پیش که اولین نمایشگاهم را برگزار کردم 5 گالری هم در تهران بیشتر وجود نداشت. اما اکنون طبق آمار 400 گالری داریم که اگر 200 مورد از آنها هم فعال باشد نسبت به 50 سال پیش خیلی خوب است. پس رونق باید اتفاق افتاده باشد و مخاطب بیشتر شده باشد. در سلیقه و سواد بصری مردم که بیشتر شده شکی نیست. این اتفاق شامل تمام شهرهای بزرگ هم می‌شود؛ شامل افرادی که زندگی شهری‌شان با زندگی قدیم تفاوت کرده است.