مسئولان ایرادها را بپذیرند!

فناوري و تکنولوژي، جوامع کمتر توسعه يافته را از نظر ذهني تغيير داده است و برهمين اساس جوامع جديد در حال شکل‌گيري است و واقعيت‌هاي موجود جوامع قابل کتمان نيست! و چه بپذيريم و چه نپذيريم ردّ پاي جوامع توسعه يافته به‌عنوان يکي از آدرس‌هاي قابل باور در برابر ديدگان جوامع کشورهاي کمتر توسعه يافته، يافت مي‌شود. بنابراين مسئولان بايد در برابر داده‌ها و تجربه‌هاي تاريخي عکس‌العمل متناسب نشان دهند و درک درستي از روند حرکت جامعه داشته باشند و به‌عنوان عناصر جامعه‌دان و آينده‌خوان از بين دو نيروي اجبار و اختيار، اختيار را به‌عنوان گره‌گشاي مشکلات موجود انتخاب کنند. جامعه به‌عنوان يک موجود زنده از مرحله کودکي و نوجواني و جواني عبور کرده است و اکنون با يک جامعه بالغ روبه‌رو هستيم که کنش‌ها و واکنش‌ها بايد متناسب با بلوغ جامعه امروز باشد و مسئولان به همان نسبت که دشمن‌شناس هستند، دوست‌شناس هم باشند و مهم‌تر از دشمن و دوست شناسي، بايد واقعيت شناس هم بود و توامان بايد نقاط قوت و ضعف را با هم ديد و هر فرد و جريان و گروهي سهم‌شان از مشکلات موجود را پذيرا باشند! تا هنگامي که نسبت به مشکلات جامعه در فضاي فرافکني باشيم و ديگران را مسبب ناکامي‌ها به حساب بياوريم، يعني اينکه درک درستي از واقعيت‌هاي ادبيات زيرپوست جامعه نداريم و مشاوره‌ها خصوصيات علمي ندارد بلکه از موضع علم نوچه و نوکرپروري است! نياز جامعه امروز به خصلت‌هاي مردمي و آزادگي و واقعيت انگاري است. نوکرصفتي و خواجه‌پروري از قد و قواره نقاط قوت و ضعف جامعه نمي‌کاهد بلکه در لباس دوست آدرسي اشتباه خواهد شد که در نقطه حساس پشتوانه و تکيه‌گاه به حساب نمي‌آيد! وقتي جامعه دچار درد اقتصادي و فرهنگي و سياسي و... مي‌شود با چه علائمي بايد اين درد را به گوش پزشک برساند و نکته مهم‌تر اينکه آيا صداي اين درد، طبيعي و يا غير طبيعي است؟ درد درد است، بايد واقعيت و حواشي آن را پذيرفت و نسبت به بيان دردها واهمه نداشت! جامعه‌اي که درد داشته باشد و نتواند درد را بيان کند آن جامعه جامعه‌اي خطرناک به حساب مي‌آيد که در فضايي که انتظار نيست چنان داد و فغاني کند که باعث تعجب همگان شود! بايد حکمراني بر جامعه‌اي باشد که آن جامعه به‌عنوان يک موجود زنده طبيعت معقول و متناسب داشته باشد. نکته مهم اين است که مسئولان بايد بپذيرند که بر اجساد و اشياي بي‌جان حکمراني نمي‌کنند. بنابراين جامعه به‌عنوان موجود زنده شرايط مطلوب و غيرمطلوب دارد و تصميم‌سازي و تصميم‌گيري‌ها مي‌تواند نتايج مورد انتظار جامعه را نداشته باشد به‌عنوان مثال نتايج و خروجي‌هاي اقتصاد دولتي و خصوصي براي جامعه متفاوت است. نتايج و خروجي دو نوع نگاه ليبراليسم و کمونيسم متفاوت است و هر مکتب و ديدگاهي نتايج جداگانه به ارمغان مي‌آورد و بايد به‌گونه‌اي جامعه آموزش ببيند که نتايج و تفاوت انتخاب‌ها را بپذيرد؛ اينکه از فصل تابستان‌انتظار فصل بهار را داشته باشيم چنين انتظاراتي بيهوده است. بنابراين جامعه امروز ايران بايد بپذيرد که در چه واقعيتي زندگي مي‌کند و سهم‌شان از مشکلات موجود اقتصادي و... را بپذيرد. اگر توامان مردم و مسئولان بار مشکلات را به گردن درون و بيرون بيندازند، آش همين آش و کاسه همين کاسه باقي خواهد ماند! به همان نسبت که افراد، جريان‌ها و گروه‌ها در اتفاق‌هاي مطلوب جامعه سهيم هستند در بروز اتفاق‌هاي نامطلوب نيز سهيم هستند و سهم‌شان را بايد بپذيرند.