آشتی عربی درایستگاه پایانی

واقعیت این است که نرفتن امیر قطر به نشست سران شورای همکاری خلیج فارس در ریاض به معنای شکست تلاش‌های در حال انجام برای آشتی میان کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس نیست بلکه بدان معناست که این تلاش‌ها به ایستگاه آخر نرسیده است، اما این که چرا روند حل بحران، با وجود نشانه‌هایی دال بر پیشرفت، در نشست ریاض به ایستگاه پایانی نرسید، احتمالا دلیل آن مانع‌تراشی اماراتی‌ها باشد. به نظر می‌رسد امارات از روند گفت وگوها با قطر و انحصار آن میان ریاض و دوحه راضی نیست و همچنان بر تداوم محاصره قطر پای می‌فشارد و این موضوع را می‌توان در شکل اعزام تیم ملی‌اش به دوحه مشاهده کرد که از طریق خاک کویت انجام شد نه پرواز مستقیم به دوحه، دلیلی بر این که امارات همچنان خواهان تداوم محاصره زمینی، دریایی و هوایی قطر است؛ چیزی که دوحه قبل از برداشته شدن یا اطمینان کامل به آن حاضر نخواهد بود در سطح امیری در این گونه نشست‌ها شرکت کند.تمایل ریاض به آشتی با دوحه را باید برگردانی از حملات چهاردهم سپتامبر گذشته به تاسیسات نفتی آرامکو دانست که یک تکانه سیاسی در دستگاه حاکمیت عربستان ایجاد کرد و دید که هیچ وقت در مواجهه با ایران این اندازه تنها نبوده است. عربستان از یک سو، پی برد که ترامپ نمی‌خواهد در فشار بر ایران از حد مشخصی فراتر رود و از سوی دیگر نیز اختلافات و بحران با قطر فراتر از قطع روابط با یک کشور، آسیبی جدی به موقعیت عربستان در جهان عرب زده است. در کنار آن نیز به نظر می‌رسد خود آمریکا که بهره کافی از بحران پیش گفته برده، تداوم آن را به زیان تلاش‌ها برای ایجاد یک جبهه منطقه‌ای علیه ایران می‌داند و خواهان پایان آن است. محتوای بسیار تند بیانیه نشست ریاض نیز این گزاره را تقویت می‌کند. احتمالا همین دغدغه هم باعث شده که به گفته ترکی فیصل، عربستان برای آشتی با قطر پیشقدم شود و به این دلیل هم به گفته وزیر خارجه قطر از 13 شرط مطرح خود درباره آشتی چشم پوشی کرده و در گفت وگوها بحثی از آن نشده است. البته در صورت تحقق آشتی، همراهی چندانی از جانب قطر در این خصوص محتمل نیست. حال باید منتظر ماند و دید آیا پیشرفت‌ها در روند آشتی با قطر به ایستگاه پایانی خواهد رسید یا خیر؟ اگر چنین شود آیا امارات هم بخشی از آن خواهد بود؟ به هر حال، این آشتی در صورت انجام نیز به این زودی‌ها نمی‌تواند آثار منفی و ریشه‌دوانیده بحران را بزداید.