روزنامه آرمان ملی
1398/09/24
محفلگرایی مانع حرکت رو به جلوی اصلاحات است
برخي تحليلگران بر اين عقيدهاند که در شرايط حاضر اصلاحطلبان در دو راهي رسيدگي به مطالبات مردم و حضور در ساختار قدرت و انتخابات قرار دارند و در اين راستا بايد اولويت خود را بر رسيدگي به مشکلات مردم قرار دهند؛ ارزيابي شما از اين تحليل چگونه است؟من اين دو موضوع را جدا از هم نميدانم و ميشود همزمان هر دو کنش را انجام داد. اينگونه نيست که کسي بخواهد بهخاطر اينکه پيگير مطالبات مردم و در کنار مردم باشد انتخابات را کنار بگذارد يا از صندوق راي قهر کند. اتفاقا ميشود هم در کنار مردم بود و هم از نهاد انتخابات استفاده موثر و مطلوب کرد و در صحنه بود. لذا معتقدم اين دو روش در مقابل يکديگر قرار ندارند و پذيرش يکي رد ديگري را به همراه نخواهد داشت. اصلاحطلبان ميتوانند در انتخابات فعال باشند، خود را بازسازي و نقد کنند و به مطالبات مردم نزديک باشند و همچنين به اصلاح ساختار، گفتمان و رفتار نيز بپردازند. اينها با کنش قانوني و حقوقي انتخابات مغايرتي ندارد. يک جريان سياسي بايد در حين حرکت خود را تکثير و بازسازي کند نه اينکه به بهانه بازسازي خود در جايي پارک کند و متوقف شود. انتخابات نيز يکي از کنشهاي جريانات سياسي است که بر اساس آن ميتوانند خود را محک بزنند که چقدر با مردم و جامعه در پيوندند و چه ميزان ميتوانند در درون جامعه مقبوليت داشته باشند. حال رويکرد عدهاي از دوستان از ترس اينکه شکست بخورند يا مقبوليت نداشته باشند وارد بازي انتخابات نميشوند را نوعي رفتار منفعلانه ميدانم. اينگونه نيست که حتما و لزوما بايد به انتخاباتي وارد شويم که در آن صددرصد پيروز خواهيم شد و در صورت عدم پيروزي بايد بيخيال انتخابات شده و از کنار آن بگذريم. بالاخره اصلاحطلبان جريان سياسي فعالي در درون جامعه ايران هستند و طبيعتا کنشهاي مختلفي دارند که يکي از آنها بحث انتخابات است. من معتقدم اينها بهانه کساني است که از شکست يا کم راي آوردن ميترسند و اين درست نيست. من فکر ميکنم اصلاحطلبان بايد در صحنه باشند تا هم وزن خود را ببينند و هم در اين شرايط سخت امروزي با مردم ارتباط بگيرند و باز دوباره با آنها ديالوگ برقرار کنند و مطالباتشان را منعکس و پيگيري کنند. بالاخره مجلس هم يکي از ارکان نظام جمهوري اسلامي است و اساسا ماهيت اصلاحطلبي يعني عمل در چارچوب حقوقي و قانوني. لذا برخورد تحريمي براي کساني است که بهدنبال روشهاي غيراصلاحطلبانهاند. البته در دل اصلاحطلبان نيز هستند کساني که چنين ديدگاههايي دارند، اما اينگونه نيست که بخواهند ديدگاه خود را به کل اصلاحطلبان تعميم دهند و معتقدند با توجه به نارضايتي مردم اگر به انتخابات وارد شويم خواهيم باخت و لازم است خود را بازسازي کنند، که من اين رويکرد را کنش منفعلانه ميدانم.
برخي مطرح ميکنند که اصلاحطلبان بايد از ماهها پيش چنين شرايطي را پيشبيني کرده و براي گذر از اين شرايط راهکارهايي ارائه ميدادند؛ اما اکنون شاهديم که خود اصلاحطلبان نيز به نوعي غافلگير شدند؛ تحليل شما چگونه است؟
درباره مشکل اصلاحطلبان بارها در مصاحبههاي مختلف گفتيم که تحليل و تدبير شان از تحولات جامعه عقب است. نه تنها اصلاحطلبان بلکه بقيه جريانات، دولت و ديگر بخشها هم همينگونهاند. مشکل جامعه ما اين است که تحليل و تدبيرها از جامعه فاصله دارد و بايد اين فاصله را کم کنيم و اصلاحطلبان نيز بايد به طريق اولي به اين مهم مبادرت ورزند. متاسفانه اصلاحطلبان فرصت بسيار خوب بعد از انتخابات رياست جمهوري دوازدهم و شوراها را که وقت بازسازي، برنامهريزي، تحليل واقعبينانه و ارزيابي و نقد روشني داشتند، به راحتي از دست دادند و مثل هميشه از کنار آن گذشتند و کماکان محفلگرايي و مناسبات غيرشفاف نميگذارد که جريان اصلاحطلب جلو برود. در همين حال حاضر واقعا معلوم نيست قرار است چه اتفاقي رخ دهد و چه کسي چه کاري انجام دهد. بايد سوال کرد شوراي عالي، شوراي هماهنگي، احزاب و اشخاص هر کدام چه بخشي از کار را به عهده ميگيرند و چه کاري انجام ميدهند؟ اين سردرگمي متاسفانه نتيجه بيمسئوليتي و فرار از مسئوليت و پاسخگويي برخي افرادي است که وقتي همه چيز بر وفق مراد است عنان جريان اصلاحات را در دست ميگيرند و پاسخگو نيستند و زماني هم که اوضاع خراب است به راحتي جا خالي ميکنند و معلوم نيست که بايد آنها را کجا پيدا کرد. البته اين مشکل همه جريانات سياسي در ايران است و تا سياست در ايران به اصطلاح رفتار منطقي خود را پيدا نکند و از مسير احزاب نگذرد ما اين مشکلات را خواهيم داشت. لذا بايستي احزاب مسئول و پاسخگو در عرصه باشند و پيوند بين انتخابات و ساير نهادهاي انتخابي مجلس، رياست جمهوري و شوراها ارتباط تعريف شدهاي با احزاب داشته باشد و هر کسي هم بخواهد در عالم سياست کار کند به اين الزامات تن در دهد، اين ضوابط را بپذيرد، پاسخگو باشد و هم به موقع اين مراحل را در درون تشکلها طي کند. خلاصه اين ميانبر زدنها در عرصه سياست کار دست سياست وزران در ايران داده است. در اصلاحطلبان نيز که خيلي بهدنبال فعاليتهاي قانونمدارانه و دموکراتيک هستند متاسفانه کماکان با اين مشکلات مواجه هستيم. من با حرف شما کاملا موافقم و اصلاحطلبان بايد از اين فرصت بيش از دو سال که در اختيار داشتند استفاده مطلوبي کرده و جريان اصلاحات خود را به خوبي تعريف و بازسازي ميکرد که متاسفانه در پي فرصتهايي که يک به يک در کشور از دست ميدهيم اين فرصت نيز به راحتي از دست رفت.
عملکرد اصلاحطلبان در برخي نهادهاي انتخابي چه ميزان موجب ريزش بيشتر سرمايه اجتماعي اصلاحطلبان شده است؟
من معتقدم اينگونه نيست که مردم فقط از اصلاحطلبان ناراحت باشند. اصلاحطلبان امکاني داشتند که راي خاکستري را به انتخابات اميدوار کنند، اما با توجه به عملکردهايي که در اين چند سال بوده اميد مردم از بين رفته است. فکر نکنيد که مردم از اصلاحطلبان بريده و خيلي مجذوب اصولگراها شدهاند، اين مشکل کلي است. اشکالي کلي که براي کشور خطرآفرين است، چراکه بايد شرايطي فراهم شود تا مردم اميد خود را به نهاد انتخابات از دست ندهند. امنيت، توسعه و ثبات در هر جامعه نسبت مستقيمي با رضايت مردم دارد و مردم نيز وقتي راضي ميشوند که احساس کنند ميتوانند حقوق قانوني خود را از مسير قانوني دنبال کنند. البته نه فقط حقوق سياسي؛ بلکه حقوق اقتصادي، شهروندي و حقوق مربوط به اشتغال، آموزش، مسکن و تمامي حقوقي که قانون اساسي براي مردم قائل شده است. در راه استيفاي اين حقوق نيز مردم نبايد دچار لکنت زبان شوند، مشکلي نداشته باشند و براي انجام کاري نياز به ديدن کسي يا داشتن پارتي نداشته باشند. بحث فقط انتخابات و مسائل سياسي نيست بالاخره گرفتاريها وجود دارد و مردم از اينکه بتوانند مطالبات خود را از مجاري حقوقي و قانوني تعريف شده دنبال کنند نا اميد شدهاند، هرچند از طريق انتخابات نيز ميتوان حقوق سياسي مردم را دنبال کرد.
تاکنون بارها بحث آسيب شناسي و نقد درون جرياني اصلاحطلبان مطرح شده؛ اما با گذشت بيش از 2 دهه از طلوع جريان اصلاحات در کشور هنوز اين آسيب شناسي صورت نگرفته؛ اساسا تا چه زماني قرار است به بهانههاي مختلف اين نقد درون گفتماني شکل نگيرد؟
40 سال است که پس از پيروزي انقلاب شرايط اصلاحطلبان را در کشور داريم و اصلاحطلبان نيز از سال 78 به اين مساله دچار شدهاند و هر زماني که بحث آسيبشناسي درون جرياني مطرح شده گفتهاند فعلا شرايط حساس است، رقيب استفاده ميکند و به ضررمان تمام ميشود. اينها همه بهانه است، شرايط هميشه حساس بوده؛ کي شرايط حساس نيست؟ همانطور که گفتم جريانات سياسي بايد در حين حرکت در هر شرايطي خود را بازسازي و آسيب شناسي کنند. جريان اصلاحات نيز متاسفانه به هر دليلي اين فرصتها را از دست داده که آخرين آن هم پس از انتخابات شوراي پنجم و رياست جمهوري دوازدهم بود که فرصت بسيار خوبي بود که برخي بهدليل نگراني از نقد درون جرياني از اين فرصت گذشتند. متاسفانه بهنظرمن اين جريان کماکان با عدم برطرف کردن ضعفهاي سابق با همان ضعفها جلو ميرود.
اصلاحطلبان در برخي نهادهاي انتخابي در اختيار با سر و صداي تغيير و تحول در نحوه اداره اين نهادها وارد شدند، اما آنطور که بايد طي 2 سال گذشته نتوانستند عملکرد موفقيت آميزي از خود برجاي بگذارند مثل شوراي شهر تهران، از ديدگاه شما چه اتفاقي افتاده که شاهد بازدهي چنداني طي 2 سال گذشته نبوديم؟
قبل از اينکه بخواهيم تقصيري را متوجه اعضاي منتخب شوراي شهر کنيم بايد سازوکاري که چنين سرنوشتي را براي شوراي شهر رقم زد را در نظر بگيريم. بالاخره عدهاي از جريان اصلاحطلب که من نام آنها را محفلگرايان گذاشتم که در مناسبات پشت پرده تصميمگيري ميکنند چنين سرنوشتي را براي شوراي شهر و حتي مجلس رقم زدند. جالب اينجا است که پس از اين اتفاقات خود شان مدعي شده و هيچ پاسخگو هم نيستند. اين دوستان هيچ وقت در سازوکاري دروني ننشستند تا اين بحثها را ميان خودشان مطرح کنند. بارها صحبت شده و بيش از يک سال است که قرار است اين آسيب شناسي شروع شود. از زماني که اين کار تصويب شده يکسال ميگذرد و همچنان آن را پشت گوش مياندازيم و نميدانم که چه دليلي دارد. هر چند اينها به عدم شفافيت سياست در ايران بر ميگردد. جالب است آنهايي که اين مسائل را رقم ميزنند بعدا در پشت پنهان شده و نقد هم ميکنند. در حالي که اگر واقعا اين بحثها در شرايطي شفاف و رو در رو با بدنه اصلاحطلبان شکل بگيرد خيلي از مسائل حل شدني است. ما بارها گفتهايم که هدف از اين نقد مچگيري يا محکوم کردن فردي نيست بلکه بايد فرآيندها درست شود. در هر حال اين اتفاق براي شوراي شهر رخ داد و اين شورا طوري شکل گرفت که اينها کاملا نسبت به تجربيات دوستان خودشان در شوراي چهارم بيتفاوت گذشته و انقطاع تجربي را پيش آورند. جالب اين است که اينها در آن دام ميافتد و ميخواهد از صفر شروع کند. لذا ميگويد قبليها خراب کردند و من ميخواهم بهتر بسازم. در نتيجه تمام هم و غم خود را ميگذارند تا ببينند قبليها چه چيزي را خراب کردند تا ضعف خود را توجيه کند. در حالي که مردم به شما راي نداند که افشاگري کنيد بلکه راي دادند که شهر را بهتر اداره کنيد. بالاخره آنجا نبايد تبديل به ميدان رزم سياسي شود. شورا محل نزاع سياسي نيست و آسيب آن به مردم تهران ميرسد. چه سالها قبل که عدهاي آنجا را به ستاد انتخاباتي تبديل کردند چه دوستان ما که از وقتي آمدند دنبال افشاگري و کوبيدن بر طبل خوردن و بردن شوراي قبلي برآمدند. اينها باعث ميشود انرژي هدر برود، مستهلک شده و عملا توان خدمت از بين برود. به هر صورت نحوه ورود به کار که خود 70درصد موفقيت است اشتباه بود. وقتي اشتباهي صورت ميگيرد تا زماني که بدان علم پيدا کنند و به ريل اصلي برگردند کلي وقت و انرژي صرف شده و فرصت از دست رفته است.
اين نحوه عملکردها باعث عدم تمايل مردم به اصلاحطلبان در فرايندهاي انتخابي آتي نميشود؟
من اصلا نگران اين عدم تمايل نيستم و هر چه ميخواهد بشود مردم بايد تصميم بگيرند و با راي خود جريانات سياسي را ادب کنند. منتهي فقط در شرايطي که فکر ميکنيم همه چيز بر وفق مراد است همه احساس تکليف نکنند و سبقت گرفته به صحنه بيايند. مهم اين است در شرايطي که عدم اقبال و موفقيت نيز وجود دارد هم شجاعانه مسئوليت پذير باشند و جلو بيايند. من تعجب ميکنم که چرا برخي براي ثبت نام نيامدند. مگر ميشود کسي که مسئول ليست اميد و سر ليست تهران باشد و در انتخابات شرکت نکند و گزارش کار ندهد؟ اينها چه حسابي ميکنند؟ غيراز اين است که از باخت نگرانند؟ به نطر من اينها کنش سياسي درستي نيست. در هر حال ما بايد با مردم صادق و شفاف باشيم و در هر وضعيتي با عملکردمان در صحنه کنشي را انجام دهيم که مردم اعتماد کنند و اينگونه نباشد که فکر کنند اصلاحطلبان فقط عاشق برد هستند بلکه بايد اين حس پديد آيد که اگر شرايط سخت هم باشد اصلاحطلبان در صحنه هستند و ميدان را خالي نميکنند.
عدم ثبت نام گسترده اصلاحطلبان را به نوعي بهدليل اعمال نظارتهاي شوراي نگهبان و رد صلاحيتهاي احتمالي نميدانيد؟
براي برخي از اينها که ثبت نام نکردند اصلا بحث ترس نبوده است. خيلي از اينها که اکنون ثبت نام کردند سابقه رد صلاحيت دارند پس چرا به ثبت نام پرداختند؟ اتفاقا روي سخن من با کساني است که در صحنه بودند، در مجلس حضور داشتند و اين دفعه نيامدند. اين قابل قبول نيست که بگوييم آنها که نيامدند از ترس رد صلاحيت بوده است.
سایر اخبار این روزنامه
ایران و آمریکا در جستوجوی منافع همپوش
فرصت «آبه» را از دست ندهیم
ابهام در نوع قتل منتسب به محمدعلی نجفی
سفر روحانی به ژاپن و چند برداشت
آمريکا و سيگنال مثبت
مخالفانFATF كاسبان تحريم هستند!
مكرون و ميانجیها به نتيجه نمی رسند
تازیانه سرما در چادرهای منفی صفر
۵ /۶ سال حبس برای محمد علی نجفی
دلايل پشت پردهاستيضاح زنگنه
محفلگرایی مانع حرکت رو به جلوی اصلاحات است
هراس تندروها از برگ برنده دولت!
چالش برسر آمار جانباختگان