فرصت «آبه» را از دست ندهیم

ژاپن از مدت‌ها پيش گام‌هايي در راستاي کاهش تنش ميان ايران و ايالات متحده برداشته است. در سفر قبلي «شينزو آبه» به تهران که او آبروي سياسي خود را براي ميانجيگري ميان واشنگتن و تهران گرو گذاشت، بر اساس شواهد موجود برخورد مثبت و سازنده‌اي در موضوع تلاش براي رفع تنش‌ها با آمريکا از سوي ايران صورت نگرفت و شينزو آبه با برخورد خوبي مواجه نشد. اين در حالي است که اگر چراغ سبزي از سوي کاخ سفيد براي کاهش تنش‌ها دريافت نکرده بود و نظر مثبت آمريکا را همراه خود نداشت، مطمئناً به ايران سفر نمي‌کرد. او نظر مثبت آمريکا را گرفته بود و به همين دليل به تهران آمد، اما شاهد برخورد خوبي با او نبوديم. در آن زمان ايران فکر مي‌کرد گزينه‌هاي بهتري پيش روي خود دارد و نيازي به کاهش تنش با آمريکا نيست. امروز که اوضاع براي ايران سخت‌تر شده، جمهوري اسلامي تلاش کرده به عنوان مبتکر احياي ميانجيگري ژاپن خود گام اول را بردارد. سفر آقاي عراقچي به توکيو دقيقا به دليل اصلاح همان عکس‌العملي بود که ما در تهران به پيشنهاد ژاپن نشان داد. مسأله امروز اين است که ما چه توقعي بايد از «آبه» داشته باشيم؟ اگر چنانچه تصور مي‌کنيم نخست وزير ژاپن کار خارق‌العاده‌اي مي‌تواند صورت دهد، اين تصور صددرصد اشتباه است. نهايت کاري که ژاپن اين روزها مي‌تواند انجام دهد کاهش تنش، تسهيل فروش محدود نفت ايران و اعطاي خط اعتباري 3 ميليارد دلاري است که دفعه قبل رد شد. با اين وجود اين موضوع اگر صورت پذيرد و ژاپن حتي بتواند يک گام کوچک در راستاي کاهش تنش بردارد، اتفاقي بسيار مثبت خواهد بود و ما بايد تلاش کنيم در اين مأموريت موفق شويم. لازم به ذکر است که ژاپن خود در اين ميان منافعي دارد و ايران از منظر جاذبه‌هاي اقتصادي براي اين کشور شرايط خاصي دارد. اين همکاري اقتصادي نيز تنها در شرايطي اتفاق خواهد افتاد که شرايط سياسي مناسبي وجود داشته باشد و يکي از دلايل تلاش ژاپن همين همکاري اقتصادي است. موفقيت «آبه» يا هر ميانجي ديگري دو طرف دارد، يعني هم ايران هم آمريکا بايد براي رسيدن به اين موفقيت تلاش کنند. اگر يک زماني ترامپ هر 12شرط مايک پمپئو را کنار گذاشت و بارها اعلام کرد که بدون هيچ پيش شرطي حاضر است با رئيس‌جمهور ايران گفت‌وگو کند و به روايت آقاي روحاني 17بار تلاش شد که آمريکا با ايران مذاکره کند، در حال حاضر اما شرايط متفاوت است. برخورد سرد ترامپ با لودريان که براي احياي طرح مکرون تلاش مي‌کرد نيز بيانگر همين تغيير معادله قدرت است. علت اين تغيير به اتفاقات آبان 98 و پروپاگانداي برخي کشورها بازمي‌گردد؛ چرا که آمريکايي‌ها به غلط باور کرده‌اند به سبب فشار حداکثري امکان فروپاشي از درون يا مذاکره در شرايط ضعف بيشتر وجود دارد. خوشبختانه مسأله آبان 98 پايان يافت اما اگر تصور مي‌کنيم اين شرايط ثبات نسبي مي‌تواند استمرار داشته باشد، کاملا در اشتباهيم؛ زيرا ادامه اين روند اوضاع را براي ايران سخت‌تر خواهد کرد. کنترل يک ملت تنها با تکيه بر قدرت سخت ممکن نيست و بايد هرچه سريع‌تر تغييري جدي در شرايط به وجود آيد، به خصوص آنکه شرايط اقتصادي ما روز‌به‌روز سخت مي‌شود. اگر مي‌خواهيم ميانجيگري ژاپن موفقيت‌آميز باشد، بايد دو طرف نرمش‌هايي داشته باشند. کراراً تأکيد کرده‌‌ام که ايران نبايد با هيچ مذاکره‌اي مخالفت کند؛ چرا که مذاکره نه شکست است و نه تسليم، بلکه ابزاري ديپلماتيک براي پيشبرد اهداف و حفاظت از منافع ملي است. واهمه ايران از مذاکره يک نقطه ضعف است و اگر «آبه» توانست موقعيتي را فراهم کند بايد مذاکره با آمريکا آغاز شود. بايد به تجربه ديگر کشورها بازگرديم، از چين گرفته تا روسيه از طريق مذاکره توانسته‌اند منافع ملي خود را تأمين کنند و از اين رو نبايد چنين فرصتي را از دست داد.