بلاتکلیفی تاریخی تیم امید

آرمن ساروخانیان


شاید حمید استیلی و سایر مربیان تیم امید تنها کسانی هستند که از آلودگی هوای این روزهای تهران خوشحالند! این آلودگی کشنده بهانه‌ای برای لغو بازی‌ استقلال - سپاهان در جام حذفی شد تا بازیکنان کلیدی تیم امید بتوانند در اردوی تدارکاتی قطر حاضر شوند.


این اولین بار نیست که شاهد کشمکش بین باشگاه‌ها و تیم امید بر سر بازیکنان هستیم. تقویم مسابقات فوتبال همیشه فشرده است و مقدماتی المپیک فقط گره جدیدی به این گره کور اضافه می‌کند. معمولاً تیم امید اولویت آخر است و اگر بهانه آلودگی هوا نبود، مشخص نیست که فدراسیون چگونه می‌خواست استقلال و سپاهان را برای آزاد کردن بازیکنان کلیدی مثل نورافکن و قائدی راضی کند؟ شاید اگر ماجرا فقط به فدراسیون فوتبال مربوط می‌شد، آنها هم اولویت را به باشگاه‌ها می‌دادند، ولی یک طرف ماجرا هم کمیته ملی المپیک ایستاده و روی اجرای برنامه‌های این تیم اصرار می‌کند.
ولی حق با کیست؟ حتی محمد مایلی‌کهن که درباره اتفاقات فوتبال مواضع صریحی دارد، هم جواب این سؤال را نمی‌داند! سرپرست تیم امید در مقدماتی المپیک ریو در این باره می‌گوید: «این چالش همیشه بوده. باشگاه‌ها همیشه خواهان بازیکنان خود هستند و تیم امید هم بازیکنان باشگاه‌ها را می‌خواهد. در این میان نمی‌توان گفت حق با چه کسی است.»
در مقدماتی جام جهانی 2018 تنش بین کی‌روش و برانکو منشأ زایش بحث‌های تازه‌ای در فوتبال ایران شد. برای اولین بار برخی از رسانه‌ها و هواداران مدعی شدند که همیشه اولویت با تیم ملی نیست و برنامه‌های آماده‌سازی نباید به لیگ برتر و باشگاه‌ها لطمه بزند. نمی‌دانیم گویندگان این جملات واقعاً حرف‌شان را باور داشتند یا موتور محرک‌شان تعصب به یک مربی و باشگاه بود، ولی ماجرای اخیر تیم امید بهانه‌ای است تا دوباره آن بحث را مطرح کنیم: اگر در دوگانه تیم ملی - باشگاه (یا دقیق‌تر بگوییم جام جهانی - لیگ برتر) می‌توان اولویت را به دومی داد، در دوراهی انتخاب بین مسابقات باشگاهی یا اردوهای تیم امید جای سؤال زیادی باقی نمی‌ماند.
اگر بخواهیم فوتبال اروپا را مبنای قضاوت قرار بدهیم، فوتبال المپیک (نه تیم امید) جایگاه چندان بالایی ندارد و قرار نیست به خاطرش برنامه‌های منظم مسابقات باشگاهی و روند توسعه بلندمدت فوتبال لطمه ببیند. فرانسه، قهرمان جهان و کشوری که همیشه توجه ویژه‌ای به فوتبال پایه دارد، در پنج دوره اخیر المپیک به مسابقات فوتبال صعود نکرده بود و پس از 24 سال در توکیو حاضر می‌شود. آلمان هم شش دوره در فوتبال المپیک غایب بود و پس از نایب‌قهرمانی در ریو قرار است در توکیو هم حاضر باشد. پرتغال با وجود قدرت فوتبال پایه‌اش در شش المپیک اخیر تنها دو بار حاضر بوده است.
فیفا هم اهمیت زیادی برای فوتبال المپیک قائل نیست، چرا که با تورنمنت‌های مهم دیگری تداخل دارد و باشگاه‌ها را برای آزاد کردن بازیکنان برای مرحله مقدماتی المپیک تحت فشار نمی‌گذارد. این از هوشمندی یوفا است که مسابقات تیم‌های زیر 21 سال کشورهای اروپایی را یک روز قبل از مسابقات ملی برگزار می‌کند تا از روزهای فیفا به بهترین شکل استفاده کند.
با همه اینها فوتبال ایران یک بار دیگر عزمش را جزم کرده تا به المپیک برسد و در این راه حاضر شده مسابقات باشگاهی را هم تعطیل کند. بگذریم از اینکه در راه رسیدن به این هدف هم مثل شاگردان تنبل عمل کرده و چند روز مانده به امتحان اصلی به فکر اردو و تدارک افتاده. به مصاحبه اخیر مایلی‌کهن برگردیم. او در بخش دیگری از حرف‌هایش اعتراف می‌کند که نرسیدن به المپیک یا به بیان دیگر رسیدن به آن اهمیت زیادی ندارد و مأموریت تیم امید چیز دیگری است؛ «یکی از مهم‌ترین وظایف تیم امید ساخت و پرورش بازیکن برای تیم ملی بزرگسالان است و به این صورت می‌تواند به فوتبال کشور خدمت کند. این خط تولید بازیکن در تیم امید در مقاطع مختلف وجود داشته و دارد. به همین دلیل می‌گویم اگر تیم امید به المپیک نرود نباید پرچم عزا دست‌مان بگیریم، زیرا تیم امید خط تولید بازیکن برای تیم ملی بزرگسالان است.» بلاتکلیفی تیم امید و ابهام در جایگاهش ماجرایی تاریخی است و برای خلاص شدن از آن نیاز به صراحتی از جنس حرف‌های مایلی‌کهن داریم. فدراسیون فوتبال اما مدت‌هاست بدون نقشه راه دقیقی پیش می‌رود و تنها بر اساس فشارهای بیرونی و قدرت آنها مسیرش را تغییر می‌دهد.