آشتی با قدرت‌‌های بزرگ

 
 
انقلاب ایران در سال 1357 در شرایطی به وقوع پیوست که سیاست خارجی ایران بر مبنای رابطه با قدرت‌های بزرگ به ویژه آمریکا استوار شده بود. از این‌رو، به طور طبیعی اصلاح سیاست خارجی نیز به یکی از اهداف انقلابیون تبدیل شد و نفی قدرت‌های بزرگ در محور آن قرار گرفت و طی چهار دهه ادامه یافت. به عبارت دیگر، هرچند گهگاه در مواردی نظیر همکاری‌های هسته‌ای، خرید‌های تسلیحاتی و استفاده جنگنده‌‌های روس از پایگاه هوایی شهید نوژه، نشانه‌هایی از همراهی با روسیه در سیاست خارجی ایران به چشم خورده اما اغلب اینها، رفتار‌های مقطعی بوده و بعضا حتی با انتقاد هم مواجه شده بود. واقع‌گرایان معتقدند که کشورها با دو راهبرد می‌توانند منافع ملی خود را در عرصه بین‌المللی تامین کنند که عبارتند از موازنه و همراهی. کشورها یا باید در زمره قدرت‌های بزرگ باشند یا با قدرت‌های بزرگ همراه. بدیهی است که این دو راهبرد بسته به شرایط مکانی و مقتضیات زمانی می‌تواند متفاوت باشد؛ یعنی کشوری مانند ایران در سطح منطقه‌ای می‌تواند از راهبرد موازنه استفاده کند اما در عرصه جهانی با توجه به سطح قدرت و کنشگری نیازمند راهبرد دیگری نظیر همراهی است. در نهایت با توجه به واقعه، رویه و نظریه‌ای که به ترتیب در بالا به آن اشاره شد، می‌توان نتیجه گرفت که: نخست، رزمایش مشترک دریایی ایران با روس‌ها و چینی‌ها می‌تواند نشانه آشتی سیاست خارجی ایران با قدرت‌های بزرگ تحلیل شود. هرچند سطح حضور روسیه و چین در این رزمایش کمرنگ است اما صرف حضور آنها در شرایط پرخطر کنونی در مرز‌های دریایی جنوب ایران برای کشور ما بسیار مهم است. نشانه این اهمیت را می‌توان در بازتاب بین‌المللی این رزمایش یافت. ممکن است عد‌ه‌ای از تحلیلگران منتقد رفتار روسیه و چین در قبال ایران باشند و آنها را فرصت‌طلبانی بدانند که در پی سوءاستفاده از وضعیت ایران هستند اما باید در نظر داشت که ایران در شرایطی به این همکاری‌ها می‌پردازد که در معرض خصومت‌های فزاینده آمریکا و سایر قدرت‌های غربی است. دوم، معنای رزمایش مشترک روسیه و ایران زمانی برجسته‌تر می‌شود که آن را در کنار وقایعی قرار دهیم که طی ماه‌‌های اخیر پیش روی سیاست خارجی ایران بوده است. اولا، فشار تحریم‌های آمریکا به ویژه در زمینه منع صدور نفت به مرحله بی‌سابقه‌ای رسیده است؛ ثانیا، تنش ایران و آمریکا نیز به علل مختلف آبستن وقایع پیش‌بینی‌ناپذیر است و ثالثاً حمله به تاسیسات نفتی عربستان سطح تنش منطقه‌ای را افزایش داده و دامنه اتهام‌ها علیه ایران را گسترده کرده است. در این شرایط، حضور چین و روسیه در رزمایش مشترک با ایران هم تقویت‌کننده نیروی دریایی ایران است (که در شرایط کنونی ضروری‌ترین نیرو برای دفاع از کشورمان محسوب می‌شود) و هم نشان می‌دهد که ایران حامیانی در میان قدرت‌های بزرگ دارد که در روز مبادا به کمکش خواهند آمد. سوم، با توجه به تحولات جاری در عرصه بین‌المللی، تجربه چهار دهه اخیر کشورمان و اهمیت فزاینده قدرت‌های بزرگ در این عرصه به نظر می‌رسد که روی چند گزاره و رفتار در سیاست خارجی ایران باید مجددا تامل و احتمالا بازنگری کرد: الف) تامین منافع ملی در سیاست خارجی نیازمند حمایت هم است (و کسانی که در عرصه سیاست خارجی کشورمان حتی در حوزه کشور‌های همسایه فعالیت دارند این نکته را با تمام وجود درک کرده‌اند)؛ ب) استقلال الزاما به معنای نفی رابطه با قدرت‌های بزرگ نیست بلکه بیشتر مستلزم قدرتمند شدن هم به لحاظ نظامی و هم به لحاظ اقتصادی است که هر دو، رابطه مطلوب با این قدرت‌ها را می‌طلبد؛ ج) همراهی با قدرت‌های بزرگ به معنای وابستگی نیست و می‌توان تا جایی با این کشورها هماهنگ بود که مؤید و تامین‌کننده منافع ملی باشد.