سیاست خارجی پرهزینه

 
 
 
 


 
 
سياست خارجي مجموعه‌اي از سياست‌ها نسبت به ساير کشورهاست که بايد در خدمت توسعه تجاري، سياسي، امنيتي کشور باشد. در سياست خارجي حمايت و استمرار منافع ملي از اهداف کليدي دولت‌هاست. منافع ملي يعني آنچه که اکثريت مردم به نفع خود در روابط خارجي کشور از دولت و حاکميت درخواست مي‌کنند. بنابراين، منافع ملي به معناي توجه به خواست، تمايل و تامين رفاه، آسايش، امنيت مردم در روابط خارجي است که دولت‌ها بايد با اين نگاه و دغدغه آن را تنظيم نمايند. دولت‌ها بايد بکوشند که سياست خارجي در خدمت توسعه روابط تجاري و اقتصادي به نفع بخش خصوصي باشد. سياست خارجي هر کشوري آيينه‌اي از سياست داخلي آن کشور است، يعني رفتار سياست خارجي کشورها، با نوع سيستم حکومتي و تفسير حاکميت نسبت به جهان ارتباط تنگاتنگي دارد. مکانيزم تنظيم منافع ملي، بر اساس خواست اکثريت جامعه‌اي است که عمدتا توسط رسانه‌هاي آزاد و مستقل، نمايندگان پارلمان، اتاق‌هاي فکر و احزاب به حاکميت اعلام و از آن پشتيباني مي‌شود. ايران از جمله معدود کشورهايي در جهان است که سياست خارجي بسيار پرهزينه‌اي دارد. از منابع هزينه‌ساز براي سياست خارجي اين است که هر فردي در هر پست و مقامي اجازه دارد با ناآگاهي از مناسبات جهاني و بدون توجه به منافع ملي مردم، عليه مقام و منافع ملي کشور ديگري سخن بگويد و اعلام موضع نمايد بدون آنکه بر آثارمخرب بين‌المللي و هزينه‌هاي بعدي گفتار خود آگاه باشد. اين روش، سال‌هاست که بر پرهزينه کردن سياست خارجي ايران تحميل شده است. قانون نظام بين‌الملل اين است که کشوري بيش از منابع مادي و معنوي خود، خواهان ماجراجويي در جهان باشد، از سوي قدرت‌ها مورد تنبيه، تحريم و تجاوز قرار مي‌گيرد و بر او هزينه‌هايي بيش از توانش تحميل مي‌شود. به‌رغم خواست و تقاضاي مکرر نخبگان و متخصصان و اساتيد آگاه و متخصص درامر روابط جهاني در همه عرصه‌هاي اقتصادي، تجاري، حقوقي، سياسي و امنيتي، متاسفانه اراده سياسي براي استفاده بهينه و سيستماتيک از اين توان گسترده کارشناسي و مشاوره‌اي در کشور وجود ندارد. انتظار بود، که دولت تدبير و اميد - که ديگر چنين عنواني برآن صادق نيست، از ظرفيت‌هاي موجود نخبگان خلاق، تازه‌نفس و جهان شناس که بدون نياز به مترجم بر زبان روز دنيا هم به‌خوبي مسلط هستند، استفاده کند و از نيروهاي قديمي که 30-40 سال عمر خود را در همين پست‌هاي پر طمطراق دولتي و روابط خارجي در دوره‌هاي قبل گذرانده‌اند و گلي هم بر سر منافع ملي و رفاه مردم نزده‌اند، دوباره دعوت به‌کاراجرايي نشود. نگارنده که واقعا اميدي به اين دولت داشت و آن را آخرين اميد کشور براي برآورده کردن خواست مردم شرافتمند ايران و کساني که به آن راي دادند مي‌دانست، امروز از استيصال داخلي و خارجي اين دولت متاسف است. البته دولت مستقر، شکست سياست داخلي و خارجي خود را تماما بر محور خروج آمريکا از برجام مي‌داند، اگرچه اين خروج به عنوان بخش کوچکي از علل آن شکست است، اما، ناکامي دولت روحاني به علت خطاهاي استراتژيک و تکراري درتنظيم روابطش با حاميانش، عموم مردم بوده است. ضعف ديگر دولت، درگيري لفظي و پوپوليستي است و آن هم از تريبون‌هاي عمومي، بدون اينکه کمترين راهکار مناسب و موثر براي حل و فصل مشکلات داخلي و خارجي کشور باشد، لذا نتيجه‌اي جز تضعيف دولت نداشته است، مشابه رفتاري که احمدي‌نژاد داشت. مساله ديگر راهبردهاي کلان سياست خارجي ايران عمدتا توسط مهندسان و پزشکان و نظاميان با نگاه امنيتي و نه اقتصادي شکل گرفته است و کمکي به سياست خارجي پر هزينه ايران نکرده است. سياست خارجي ايران نزديک به 100 درصد بر مبناي ملاحظات امنيتي است. لذا گروه اول، سياست خارجي پر هزينه‌اي بر کشور و مردم تحميل کرده‌اند و هيچ دورنمايي براي تغيير اين رويه وجود ندارد. مسئولان از کشور‌هاي موفق در جهان بياموزند که با حفظ ايدئولوژي خود توانسته‌اند در جهان سياست، اقتصاد و امنيت بين‌الملل سروري کنند و از همه مهمتر در تامين رفاه، توسعه تجارت بخش خصوصي، جذب سرمايه خارجي، اشتغال و اميد به زندگي براي مردم خود با کم‌ترين هزينه و کم‌ترين دشمن تراشي، اعتبار و احترام جهاني براي مردم و کشور خود ايجاد کنند.