بهزاد و مسئولیت‌شناسی‌های بی‌پایانش

 
 
 
 


مهندس بهزاد نبوي را مي‌توان سياستمداري همه‌جانبه بين دانست که دغدغه ايران و آينده‌اش، در تار و پود سلول‌هاي بدنش نقش آگين شده است. از جواني که به جوانان جبهه ملي پيوست تا در تقويت منافع ملي، ياور ياران مصدق شود تا اکنون که با قدي خميده اما استوار، توسعه ملي ايران اسلامي را مد نظر دارد، مسئولانه سياست‌ورزي کرده است. او پراگماتيستي مورد احترام آرمان‌گرايان، آرمان‌خواهي واقع بين، انقلابي‌اي اصلاح‌طلب و اصلاح‌طلبي آينده بين است که موشکافانه، مسئولانه و معطوف به پيامدهايي که کنش‌هاي سياسي خيال انديشانه براي کشور در پي‌دارند، موضع‌گيري مي‌کند. نه عمل‌گرايي‌اش از جنس فرصت‌طلبي است و نه آرمان خواهي‌اش از جنس خيال انديشي. در اوج شور و هيجان‌هاي سياسي، واقع بينانه موضع‌گيري مي‌کند، در اوج ياس و نا اميدي، اميدواري مي‌دهد، در اوج مطالبه‌گري خارج از تاب و توان ظرفيت‌هاي سياسي، محدوديت‌ها را گوشزد مي‌کند و در وضعيت بي‌رونقي سياست اصلاح‌طلبانه، مرزهاي واقع‌بيني سياسي را از نو ترسيم مي‌کند. در عين داشتن مواضع آوانگارد و دموکراتيک، مبتني بر اقتضاي اکنون تصميم مي‌گيرد. نبوي در اخلاق سياسي به بازرگان، در عمل‌گرايي به هاشمي و در اصلاح‌طلبي به خاتمي مي‌ماند. کمتر کسي است که همزمان واجد اين فضائل باشد. وقتي سخن و موضعي مي‌گيرد، تالي‌ها و پيامدهايش را براي منافع و مصالح ملي مي‌سنجد، هرچند بر عواقب و پيامدهاي مواضع‌اش براي خود آگاه است، اما مصلحت کشور و ملت باعث مي‌شود تا مصلحت شخصي‌اش را در اولويت قرار ندهد. زهر مواضع دوست و دشمن را به جان مي‌خرد تا پادزهر افراطي‌گري ضد ملک و ملت شود. در سن پختگي سياسي، در مکاني ميانه ايستاده است تا همزمان حکومت و ملت را براي انجام رسالت‌هايي که درباره آينده ايران بر عهده دارند، انذار دهد. اخيرا و در زمانه‌اي که رد صلاحيت اصلاح‌طلبان، عدم ارائه ليست انتخاباتي تحت عنوان جبهه اصلاحات را به اين جبهه تحميل کرده است، نبوي خواستار ائتلاف عقلا براي جلوگيري از مخاطرات پيش روست.
ادامه صفحه6