دکترین بی‌ثباتی ریاض در خاورمیانه

گروه بین‌الملل: عربستان سعودی به عنوان کشوری ژئواستراتژیک، در موقعیتی بین غرب و خاورمیانه، شناخته مي‌شود. اقتصاد و سیاست این کشور عضو سازمان کشورهای صادرکننده نفت؛ اوپک، بر حول محور صادرات نفت مي‌گردد. این موقعیت به عربستان سعودی اجازه مي‌دهد در دو عرصه ایفای نقش کنند. از یک سو، عربستان سعودی مي‌بایست روابط دوستانه خود را با کشورهای غرب افزایش دهد و از سوی دیگر ، برای داشتن نفوذ بیشتر در منطقه، مي‌بایست گروه‌های تروریستی را تامین مالی نماید. پایگاه‌های تروریسم در خاورمیانه هربرت کیتشلت، تحلیل گر آلمانی که کنفرانس‌های متعددی ارائه نموده است، معتقد است منطقه خاورمیانه به دلیل موقعیت جغرافیایی خود و همچنین شرایط اقتصادی و سیاسی حاکم بر منطقه، مکانی مساعد برای افراطی‌سازی ایده‌ها و ظهور گرو‌های تروریستی است. از نگاه وی و علی‌رغم نگاه حاکم بر تحلیلگران، کانون این افراط‌گرایی دین اسلام نیست. کانون این افراط گرایی، استبداد در منطقه و همچنین اقتصاد ناپایدار است که تعدادی از کشورهای این منطقه را به نابودی و ورشکستگی سوق داده است. در این منطقه که ناپیداری به عنوان پول رایج این منطقه در جریان است، عربستان سعودی تمایل دارد سهم خود را از بازی‌های منطقه دریافت کند. این وضعیت، بر راهبرد سعودی‌ها که مي‌خواهند نقش قدرت برتر منطقه را ایفا کنند، تاثیر مي‌گذارد. کیتشلت باور دارد که استفاده افراطیون از اسلام در خاورمیانه، در حقیقت به عنوان کاتالیزوری استفاده مي‌شود تا به وسیله آن ایده آل‌های یک انقلاب افراطی را منتقل نمود، تا بتوان تغییری در شیوه‌های استبدادی سیاسی منطقه اعمال نمود. با نگاهی به پیشینه ژئو استراتژیک، عربستان سعودی، در زمان جنگ سرد، به عنوان متحد اصلی واشنگتن در برابر اتحاد جماهیر شوروی ایفای نقش مي‌نمود. در سال 1979، اتحاد جماهیر شوروی برای به دست گرفتن منابع نفتی و همچنین استقرار نظام سیاسی منطبق بر منافع خود، وارد افغانستان شد. گیل کِپِل، همچنین معتقد است که، برای ایالات متحده، تروریسم تشکیل شده توسط عربستان سعودی و همپیمانان نفتی‌اش، اجازه مي‌دهد تا «مانعی باشد که ایران انقلابی نتواند هژمونی حرکتی اسلامي‌را به دست آورد که در سراسر جهان در حال انتشار است». هدفی موفق برای ایالات متحده، چرا که ایران نتوانست هژمونی خود را به سراسر منطقه صادر نماید. با این حال، بعد از حملات 11 سپتامبر 2001، مبارزه با آمریکا در درون گروه‌های تروریستی همانند القاعده شدت یافت. طلای سیاه سعودی، پشتوانه معاملات سیاسی عربستان سعودی بالاترین حجم ذخایر نفت خام منطقه را در اختیار خود دارد. این شرایط بی شک سیاست خارجی این کشور را بر مبنای تقاضای جهانی نفت تدوین مي‌کند. این خود یکی از دلایلی است که ریاض روابط بسیار نزدیکی با دولت ایالات متحده، به عنوان یکی از بزرگترین مصرف کنندگان سوخت‌های هیدروکربوری جهان، بر قرار نموده است. همچنین ریاض، به طور همزمان و برای تقویت جایگاه رهبری خود در منطقه، خود را ملزم به تجارت با گروه‌های تروریستی مي‌داند که حذف امپریالیسم آمریکایی را هدف اولیه خود مي‌دانند. در این دیدگاه است که، ناظران اینگونه توضیح مي‌دهند که عربستان سعودی در ائتلاف علیه گروه دولت اسلامي‌(داعش) مشارکت مي‌کند، اما همزمان، دولت سعودی حجم تولید خود را 400 هزار بشکه در روز افزایش مي‌دهد تا بتواند داعش را که خود در ائتلاف حذف آن مشارکت نموده، تامین مالی بنماید. خاورمیانه، منطقه‌ای است که غالب نظام‌های حاکم برآن سلطنتی – استبدادی است. این منطقه توسط تک قطبی نفتی که کشور‌های عضور اوپک فرمان آن را در دست دارند، کنترل مي‌شود. کشور‌های عضور این سازمان بیشتر ذخایر و بیشترین حجم فروش منابع هیدروکربوری دنیا را در اختیار دارند. ایالات متحده به وجود اینچنین ائتلاف‌هایی نیاز دارد تا بتواند جای پایی در منطقه داشته باشد. با این دید، وابستگی آمریکا به نفت تولیدی اوپک، امتیازی مهم برای کشور‌های عضو این سازمان محسوب مي‌شود. این امر خود به خوبی تمایل ریاض را به حفظ نقش مهم خود در تعین قیمت نفت نمایان مي‌سازد. روابط یویو گونه عربستان سعودی و آمریکا از زمان پایان جنگ جهانی دوم، روابط فیمابین دول عربستان سعودی و ایالات متحده، غالبا بر مبنای وابستگی شدید به منابع اولیه در اختیار کشورهای خاورمیانه، نفت، برقرار شده است. تا پایان جنگ سرد، روابط این دو کشور بسیار دوستانه و منافع هر دوکشور در نطقه بسیار به یکدیگر نزدیک بود. با حمله روسیه به افغانستان در سال 1989، اهمیت حضور ایالات متحده در نطقه دوچندان گردید. این امر باعث تحریک مردم عربستان به افزایش فشار‌ها بر دولت عربستان سعودی به منظور بازنگری در سطح روابط با آمریکا گردید. سردی این روابط با حملات 11 سپتامبر 2001 شدت یافت و آمریکایی‌ها را به ورود به جنگ علنی با عراق در سال 2003 سوق داد. این امر خود باعث تیره تر شدن روابط ایالات متحده با بازیگران اصلی اوپک گردید. با این حال، با تشکیل ائتلاف علیه دولت اسلامي‌در سال 2014، ناظران بر این باورند اینک که سلطنت‌های نفتی جبهه مشترکی با ایالات متحده به منظور جلوگیری از تروریسم تشکیل مي‌دهند. علیرغم کسب مجدد تمایل کشورهای نفتی منطقه، برخی از کارشناسان اینگونه مي‌اندشند که ورود بازیگران دیگری در صفحه شطرنج صنعت نفت، مي‌تواند بر خروج ایالات متحده از منطقه خاورمیانه تاثیر گذاشته و این کشور را به سمت کشورهای دیگری همچون ونزوئلا و یا اندونزی متمایل سازد. همچنین روسیه، به عنوان کشوری که احتمال اتحاد آن با ایالات متحده نمي‌رود، با توجه به منابع قابل توجهی که در اختیار دارد، روز به روز جایگاه بهتری در بین کشورهای صادرکننده نفت و گاز به دست مي‌آورد. بر مبنای نظر تنی چند از کارشناسان، ایالات متحده مي‌تواند به سطحی برسد که وابستگی نفتی خود را از بین برده و از وضعیت سیاسی دشوار خاورمیانه بیرون رود. چرا که با وجود چاه‌های نفتی در جنوب و گاز شیل، ایالات متحده مي‌تواند به استقلال انرژی خود نزدیک شود. چنانچه این وضعیت روی دهد، سقوط و افول سیاسی و اقتصادی کشورهایی همچون عربستان سعودی که شدیدا به صنعت نفت وابسته اند، برای منطقه حائز اهمیت خواهد بود. این تحلیل به ما اجازه مي‌دهد پیچیدگی‌های منطقه خوارمیانه را بررسی کنیم. در پس منافع سیاسی و فرهنگی مختص به این منطقه، ما همچنین منافع اقتصادی ای را مشاهده مي‌کنیم که بازیگران مهمي‌همچون ایالات متحده مي‌توانند در منطقه ای پرتنش و ناپایدار از نظر اقتصادی، فرو روند. عربستان سعودی علاوه بر اینکه نقش اول در زمینه‌های اقتصادی را ایفا میکند، در میان دو دو نقش خود گیر افتاده است. از یک سو، نقش تامین کننده مهم انرژی غرب را بر عهده دارد و از سوی دیگر نقش رهبری منطقه را که برای کسب آن مي‌بایست جایگاه خود را در دنیایی بیابد که حقیقت آن تروریسم است. نویسنده:آنتوآن لویه – دانشگاه شربروک مترجم: علیرضا پسندیده