اپیدمی تحریم در سیاست خارجی آمریکا

رضا رسالت - استفاده از تحریم‌های اقتصادی به منظور اجرای مقاصد سیاسی روش جدیدی نیست، دولت‌ها به دلایل مختلف در طول تاریخ به تحریم‌های اقتصادی متوسل شده‌اند. امروزه تحریم به‌ویژه تحریم اقتصادی به شکلی گسترش پیدا کرده است که کارشناسان و محققان روابط بین‌الملل از اپیدمی تحریم (Sanctio- Epidemic) و جنون تحریم (Sanctio- Frenzy) سخن به میان می‌آورند. جمهوری اسلامی ایران از جمله کشورهایی است که با تحریم‌های گسترده اقتصادی ایالات متحده آمریکا مواجه شده و می‌توان به دلیل ابعاد غیرانسانی این تحریم‌ها نام تروریسم اقتصادی (Economic terrorism) را بر آن نهاد. از مهم‌ترین پیامدهای تحریم‌های تحمیل‌شده به ایران محدودیت‌های دارویی هستند. اگر چه بنا بر ادعای دروغین رژیم تروریستی آمریکا، دارو و تجهیزات پزشکی به خودی خود شامل تحریم‌ها نیستند، اما بر اثر مشکلات صدور، حمل و نقل، بیمه و جابه‌جایی ارز و همچنین ترس کارخانه‌های دارویی و بانک‌های بین‌المللی از تحریم‌های احتمالی آمریکا با مشکل جدی مواجه شده و بر زندگی هزاران بیمار مبتلا به بیماری‌های خاص همچون هموفیلی، ام اس، سرطان، پروانه‌ای و حتی بیماران مبتلا به کرونا فشار مضاعفی وارد کرده است.
برخی رسانه‌ها در خارج از کشور در تحلیلی، تحریم دارویی در ایران را با بمباران یک بیمارستان در شرایط جنگی قیاس کرده‌اند و با توجه به ابعاد تحریم‌های دارویی بر این باورند که جامعه ایران به نوعی دچار بحران انسانی در حوزه سلامت شده است. افزایش سرسام‌آور قیمت این اقلام در نتیجه تحریم‌های بانکی و تحریم انتقال پول عامل دیگر فشار بر مردم است. به تعبیر بعضی صاحب‌نظران این تحریم‌ها عملاً یک بن‌بست بانکی را برای مبادلات بشردوستانه به وجود آورده است.
با شیوع ویروس کرونا و تحت تاثیر قرار گرفتن سلامت مردم کشورمان از این بیماری فراگیر، وزیر خارجه آمریکا، مایک پمپئو، در ژستی بشردوستانه مدعی حمایت ایالات متحده آمریکا از مردم ایران برای مقابله با این ویروس شده است. رویکرد ریاکارانه آمریکا زمانی آشکارتر می‌شود که این کشور در اقدامی غیرانسانی مانع از واردات اقلام دارویی به کشورمان شده و همواره در این زمینه مانع‌تراشی می‌کند. پزشکان بر این باورند که کرونا در کنار بیمار‌های زمینه‌ای، مرگبار می‌شود و می‌توان به تحریم نیز به مثابه همان بیماری زمینه‌ای نگریست که کرونا را منحوس‌تر و مرگبارتر می‌کند. ایالات متحده آمریکا با تحمیل تحریم و فشار حداکثری و کوبیدن بر طبل ایران‌هراسی، مسئول مستقیم مرگ و درد و رنج قربانیان ایرانی ویروس کرونا است‌. پمپئو در حالی خواستار کمک به ملت ایران برای مقابله با ویروس کرونا است که خود او از اصلی‌ترین افراد در وضع تحریم‌های ضدانسانی علیه ملت ایران است. این رویکرد مزوّرانه حاکی از عدم جدیت و فقدان حسن‌نیت است. پر واضح است که وزیر خارجه آمریکا بیش از آنکه به دنبال کمک‌رسانی به مردم ایران باشد، نگران اعتبار از دست رفته آمریکا است و با طرح چنین موضوعی می‌خواهد تصویر مستاصل آمریکا را ترمیم کند.
به نظر می‌رسد پیش از هر چیز، دولتمردان آمریکا می‌بایست منطق به لکنت درآمده خود را اصلاح و تعارضات ساختاری خود در مواجهه با ایران را حل و فصل کنند. واقع مطلب این است که آنها تحت فشار روشنگری‌های وزیر امور خارجه کشورمان در مصاحبه با رسانه‌های آمریکایی در موضع انفعال قرار گرفته و می‌خواهند واکنشی تدافعی نشان دهند. از همین رو، وزیر خارجه آمریکا پیشنهاد کمک مستقیم به مردم ایران را داده است، غافل از آنکه نمی‌توان با سیاست نخ‌نمای فشار حداکثری و منطق تحریم، به اقناع‌سازی افکار عمومی در ایران پرداخت. همانند ویروس کرونا مواردی همچون تحریم و تروریسم دولتی نیز می‌توانند فارغ از هر ملیت و نژادی، مرزها را درنوردند و شیوع پیدا کنند. سیاست خارجی بیمار ایالات متحده آمریکا دچار ویروس تحریم و تروریسم به صورت توامان شده است و یقیناً جامعه جهانی را با خطر مواجه خواهد ساخت. چنانچه دولتمردان آمریکایی در ادعای خود صادق‌اند، شایسته است تمامی تحریم‌های اعمالی و ضدبشر علیه مردم کشورمان را به حالت تعلیق درآورند تا دولت ایران بتواند در وضعیت عادی به مبارزه با کرونا بپردازد.


البته ساکنان فعلی کاخ سفید پیش از این هم در ماجراهای مختلف نشان داده‌اند که هیچ حسن‌نیت و رویکرد انسان‌مدارانه‌ای در مواجهه با ‌پدیده‌های عمومی و بین‌المللی ندارند. خروج یکجانبه آن‌ها از معاهده زیست‌محیطی پاریس یا دیوارکشی در مرز مکزیک؛ تنها نمونه‌هایی اندک از این کنش‌های منفعت‌طلبانه و غیرانسانی است.
این‌ها تنها مشتی نمونه خروار است که نشان می‌دهد نظام تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری در ایالات متحده آمریکا، متاثر از اندیشه‌های لیبرالیستی و نئولیبرالیستی، مجموعه جامعه انسانی را به مثابه کالا و ابزاری در نظر می‌گیرد که می‌تواند به هر شکلی که اراده ارباب قدرت و ثروت قرار می‌گیرد از آن‌ها استفاده کند.
حال آنکه از چنین منظومه فکری و ساختار استراتژیکی نمی‌توان و نباید توقع داشت تا اولاً حقیقت را شنید؛ ثانیاً انسانیت را مشاهده کرد و ثالثاً چیزی جز منفعت‌اندیشی سخیف در آن جست‌وجو کرد. در نتیجه، به سادگی می‌توان دریافت که حقیقت روند تصمیم‌گیری در ایالات متحده آمریکا به هیچ عنوان بنای همدلی انسانی ندارد.
کارشناس روابط بین‌الملل