روزنامه آفتاب یزد
1399/01/25
در سوگ روشنفکرِ نایاب
حامد داراب- در تاریخِ فکر و اندیشهی ما، هرگز کسی مانند شاهرخ مسکوب این مهمترین روشنفکر معاصر ایران، در «سوگ سیاوش» آن اسطورهی پاک و مغموم ننشسته است، شاهرخِ تنها، او که روزگاری به جبر، احاطه شد میانِ دهشتِ غربت، پیشتر در سوگِ فرزندِ کیکاووس آن چهرهی ضدِ جنگ که در غربت کشته شد، بر مفاهیم عدالت گریسته بود؛ و چه گریستنی؟!مسکوب در جهانِ ناسپاس و سفله، پیوسته در جستوجوی عدالت اجتماعی، فرهنگ و اخلاق بوده است، این را همنسلهایش گفتهاند آنها که این یکهتازِ «جستارنویسی فارسی» را از نزدیک دیده یا با او زیسته بودند، گفتههایی که نیاز به سند ندارد، چه آنکه میراثِ مکتوب مسکوب مملو است از انگیزههای شگرفش به حقیقت، عدالت، اخلاق و فرهنگِ ایرانی و لابد هم اینها بودند که او جوانیاش را گذاشت برای
مبارزه و سیاست.
شاهرخ مسکوب چهرهی بیبدیل و مهمی است، روشنفکری نایاب، آنقدر نایاب و مهم که سالهاست آنها که خواستهاند خود را روشنفکر نشان دهند یا نان و نامی برای فکرهای کوتاه خود بههم زنند، مدام از قامتِ بلندِ تفکرِ او گرتهبرداری کرده، با او عکس منتشر کرده، خاطرهای نقل نموده و یا او را به رفاقت و دوستی و همنشینی با خود
مصادره کردهاند.
بیش از اهمیتِ چهرهی مسکوب، کارِ فکری اوست که اهمیت دارد. آنچه در گسترهی اندیشهی ایرانشهری قابل بررسی است، و پیوند دارد با هویت و فرهنگِ بومی-ملی و دستکم همین مورد است که باعث شده مسکوب در چندوچونِ ادبیات، تاریخ، اجتماع و سیاست اندیشهای را ارایه دهد با جزئیاتی مثال زدنی که به گمانم حاصلِ نگاهِ نافذ، باریک و نقادانهاش در میانِ انگشتشمار اهالی فکر پس از فیلسوفِ ایران (جواد طباطبایی) با هیچ کس دیگر همشانه نیست؛ گر چه او هرگز فیلسوف نبوده است.
در این میان شناختِ بینظیر مسکوب از بوطیقای زبان و ادبیات فارسی که اینبار هم بهگمانم پس از احمد شاملو نمونهای همتراز برایش وجود ندارد، متن و اندیشهی او را به شیوهای ویژه خاص و مهم کرده، آنقدر که آثارش جدای از جنبههای فکری، هر کدام اهمیتِ ادبی ویژهی خود را دارند.
او در دهههای دور با انتقادِ صریح از سانسور در نامهای مینویسد: «وظیفهای که در خود نسبت به زبان فارسی احساس میکنم صدیق بودن است. فکر، سر راستتر و روشنتر بیان شود و زبان جولانگاه دروغ نشود.»
مسکوب خودش را جستارنویس میدانسته است و هم در جستارها و هم در خاطرهنگاریهایش، واضح است که دستکم از صفتهایی چون پژوهشگر و محقق دوری میجوید، اما کاملا پیداست که او در ارجاعات، ساختمانِ نوشتاری، فصلبندیها و شیوههای پژوهیدنش همواره از ساختاری مشخص که حاصلِ وجههی آکادمیکاش است استفاده کرده و متون خود را انسجام بخشیده است. پیش از هر نسبت و نسبی اما او نویسندهی رنجِ روان ماست، با روحی زلال و جانی شیفته، که همیشه در زندگانیاش با او بودند. همان زندگانی سهگانه که پیکر بیجانش را به وطن باز گرداند و بر سنگِ مزارش نوشت: «فرهنگِ ایران وطنِ من است».
پربازدیدترینهای روزنامه ها
سایر اخبار این روزنامه
قالیباف، اصولگرایان را رو در روی هم قرار خواهد داد؟!
شهرداری به فکر پر کردن خزانه خالی
پاداش موفقیت حقوقی در لوزامبورگ
اسامی ۵ انحصارگر لیموترش و لیمو شیرین را اعلام کنید
پاپ: تحریم های ایران را لغو کنید
توافق 10 میلیون بشکه ای عرضه نفت، قیمتها را کاهش نداد
شرایط در ماه رمضان هم اینگونه باشد، اجتماعاتی نخواهیم داشت
کفاشیان:سر فیفا کلاه گذاشتیم!
پخش زنده جلسات ستاد کرونا در صداوسیما کارآمدی شفافیت در رابطه مردم و مسئولین را نشان داده است
پای رسانه ملی روی سرعت اینترنت؟
واقعیت افزایش حقوق کارگران
بی طرفی دادگاه لوکزامبورگ
لزوم همدلی کارگر وکارفرما
آغاز راه جلب اعتماد عمومی
علم بهتر است یا ثروت
رفتار شناسی وریشه یابی بیتفاوتی
در سوگ روشنفکرِ نایاب