بی‌انگیزه‌گی مردم و دلایل آن

 
 
 
 


مسأله‌اي که امروز کشور با آن مواجه است، تنها شيوع يک بيماري و تبعات اقتصادي آن نيست. بلکه اعتماد عمومي کمي صدمه ديده و جامعه تمايل کافي به مشارکت فعال در اداره امور ندارد. مردم دچار بي‌تفاوتي سياسي شده‌اند و اعتماد، به اصالت دو جريان موجود در کشور چه اصولگرايان و چه اصلاح‌طلبان کم شده، به اين دليل که در بي‌اعتمادي موجود بين مردم، اصلاح‌طلبان و اعتداليون همواره به برنامه‌ها و حرکت‌هاي اصولي متکي بوده‌اند که منطبق با داده‌هاي علمي بين‌المللي است. در مقابل در جريان اصولگرا شاهديم بخش قابل توجهي از آنها قدرت را در اختيار داشتند و همواره به عنوان سدي برابر اجراي برنامه‌هاي تحول‌گرايانه اصلاح‌طلبان بودند. از اين رو شاهديم همه شعارهاي مردم پسند، اخلاقي و علمي که در انتخابات چه در مجلس و چه در دولت غيراصولگرا و غير پوپوليست مطرح شد عملا اجازه اجراي سياست‌ها يا عملي شدن شعارها به آن داده نشد. از سوي ديگر جريان اصولگرا به ويژه گروه‌هاي تندرو درون جريان اصولگرا که در حال حاضر قدرت را در دست دارند، بيشتر به شعارهاي پوپوليستي و مقطعي توجه دارند. درآمد دولت‌هاي نهم و دهم با توجه به درآمدهاي رويايي نفتي، از کل دوران استخراج و صادرات نفت بيشتر بوده است. آنها با اين شعار که ايران را به ژاپن اسلامي تبديل کنند و نفت را بر سر سفره مردم ببرند، بيشترين منابع درآمدي را در راستاي سردادن شعارهاي پوپوليستي هدر دادند. از اين رو عملا هيچ حاصلي براي کشور نداشتند. اين عملکرد باعث شده که متاسفانه مردم به هر دو جريان بدبين شده و اعتماد خود را به اصالت اين دو جريان از دست بدهند. اگر ما اصالت را بخواهيم تعريف کنيم بدين معناست که نخواهيم دلي را بشکنيم. بنابراين انجام دادن اين کارها اصالت است که متاسفانه مردم اين اصالت را در دو جريان در حد انتظار شاهد و ناظر، نيستند. اگر انتخابات مجلس يازدهم را نگاه کنيم، خواهيم ديد که در بسته‌ترين شرايط سياسي اتفاق افتاد و مشارکت کمتر از 20 درصد را در انتخابات تهران رقم زد. در واقع اقليتي از جامعه به کانديداهاي موجود رأي دادند. از سوي ديگر شوراها و نهادهاي متعدد، تصميم‌سازي و تصميم‌گيري در ارتباط با مسائل قانوني انجام مي‌دهند و عملا مجلس از آن جايگاه و منزلت خود کمي فاصله گرفته است. اقتصاد ما به اين دليل دچار مشکل است که رقابتي نيست. در سياست نيز رقابت متوازن وجود ندارد. از اين رو در چنين شرايطي وقتي زيباترين شعارها هم داده مي‌شود خواهيم ديد که اين شعارها جنبه علني و تحقق پيدا نخواهد کرد يقينا بايد عنصر رقابت را در همه عرصه‌هاي فرهنگي، اجتماعي، سياسي و اقتصادي ايجاد کنيم. وقتي رقابت جدي باشد بين خوب و خوب‌تر، طبيعي است که مردم خوب‌تر را انتخاب مي‌کنند اما وقتي رقابت نباشد، انتخاب بين بد و بدتر است. مثلا در دوره گذشته مجلس، دوستان اصلاح‌طلب گفتند ما مجبور بوديم براي ليست اميد بين بد و بدتر انتخاب کنيم. طبيعي است که بين بد و بدتر بايد انتخاب کرد آن رقابت، رقابت سازنده‌اي و مطلوبي براي همگان نيست. علاوه بر بحران تصميم‌سازي و تصميم‌گيري که در کشور داريم با بحران و فاجعه کرونا نيز روبه‌رو هستيم. اين بحران، شرايطي را در جامعه ايجاد کرد که دنيا را بايد به دو قسمت تقسيم کرد. جهان قبل از کرونا و پس از کرونا. طبيعي است که با بحران جدي اقتصادي و کشنده‌اي روبه‌رو هستيم که در آينده، بخش قابل توجهي از صنايع موجود را به طور کلي از رده خارج مي‌کنيم.