تاریخ رفتار مسئولان را ثبت می‌کند

در طول تاريخ، جنگ نتيجه عدم مذاکره و آداب ديپلماسي و همچنين عدم شناخت تاريخ و واقعيت‌هاي جامعه بوده است. جامعه جهاني هماني است که بود و بايد پذيرفت که ايران نمي‌تواند ادبيات غالب آنان را تغيير دهد اما جامعه جهاني به دليل غالب بودن تکنولوژي و فناوري‌شان مي‌توانند مشکلات عديده اقتصادي براي جوامع کمتر توسعه يافته ايجاد کنند. در فضايي حضور داريم که همگي بر اساس داده‌هاي تاريخي خود را حق به حساب مي‌آورند و همان طور که ايران استناداتي دارد آنان نيز استناداتي دارند و چنين واقعيتي، فضاي نقد و واکاوي تاريخي را دچار پراکندگي کرده است بنابراين هوشمندي به تقابل‌هاي بي‌ثمر نيست بلکه به اين است که بدانيم در صلح است که توسعه واقعي شکل مي‌گيرد! بايد پذيرفت که ايران پيوسته در فضاي واکنش قرار دارد و اين واقعيت باعث شده که نتوانيم رفاه اقتصادي، فرهنگي و... در حد مطلوب ايجاد کنيم به نوعي پيوسته در فضاي جنگي حضور داريم و چنين حضوري هيچ تناسبي با راهبردهاي توسعه ندارد. به عنوان مثال رُشد قيمت‌ها در نقطه‌اي که اکثريت مسئولان اظهار تاسف دارند، يعني برخي فشارهاي بيروني تاثيرگذار شده است! اگر اينگونه نيست پس چطور و چگونه مي‌شود که رُشد قيمت‌ها، اميد عموم جامعه براي داشتن مسکن، خودرو و... را به ياس تبديل کرده است؟ ايراد کار کجاست؟ معلوم است که در چنين شرايطي مردم به داده‌هاي تاريخي مراجعه کرده و نسبت به گذشته احساسي مغاير با حاکمان پيدا مي‌کنند. بايد پذيرفت گاه اقليت‌ها با شعاري کاذب، الگو و مسيري اشتباه مي‌دهند! هنر به تعامل است. هنر به ايجاد رضايت عمومي جامعه است و چنين واقعيتي آرام آرام ذهن جامعه را پُر کرده که مسئولان به فکر نيستند. تعارف را کنار بگذاريم و در واقعيت‌هاي جامعه زيست کنيم. چرا برخي کاسه داغ‌تر از آش مي‌شوند؟ صلح و مذاکره درايت مي‌خواهد، شعارگويان همان تماشاگراني هستند که خارج از گود ادعاي لِنگ کردن حريف را دارند. بنابراين دوستي و دشمني آنان با نان و آب تغيير پيدا مي‌کند و نبايد به عنوان تکيه گاه به آنان نگريسته شود. اگر مي‌خواهيم حرفي براي گفتن داشته باشيم بايد در برخي امور تغيير بدهيم چرا که عدم تعادل اقتصادي و مشکلات معيشتي، اميد مردم را نااميد خواهد کرد. مقوله‌اي که سود آن به رفاه مردم کمک نمي‌کند.کاري کنيم که آيندگان از ما به نيکي ياد کند.