دلتنگ روزمرگی‌ها

محمد جلالی‪-‬ کرونا کم ‌کم فشارهایش را به عادت‌های زندگی ما بیشتر و بیشتر می‌کند! شاید تا قبل از ورود این ویروس میکروبی اعتراض به روزمرگی‌ها از زبانمان نمی‌‌افتاد؛ اعتراض به آن چه‌که ما را به سمت یک آدم ماشینی می‌‌برد، کسی که مسیر خانه و کار را یاد گرفته، می‌‌خوابد، می‌‌خورد تا دوباره فردا روز، نیرویی برای کار جدید داشته باشد.
ماشینیسم سبب شده بود که همچون چارلی چاپلین در فیلم «عصر جدید» محصول 1936 که در اواخر فیلم فقط پیچ هر چیزی را سفت می‌کرد، شویم؛ و در دنیای آکواریومی خودمان به دنبال تفریحاتی بودیم که هرگز آن‌ها را نمی‌دیدیم اما کرونا هیچ چیز که نداشت حداقل سبب شد تا نگاهمان به روزمرگی‌های زندگی‌مان جور دیگری باشد.
شاید روزها، ماه‌ها و حتی سال‌ها بود که به اماکن فرهنگی نمی‌‌رفتیم. حضور در اماکنی با نماد ایرانی همچون حافظیه، سعدیه، فردوسی، و هزاران نمونه دیگر در کشور را منوط به روزهای خاصی از سال می‌دانستیم و حتی شاید به اندازه انگشتان یک دست هم به این اماکن نرفته باشیم!
اما حالا که این تفریحات روزمره یک به یک در حال باز شدن هستند، تازه می‌‌فهمیم که می‌‌شود لذت‌های بسیاری را دید و اوقات فراغت خود را با آنان پر نمود.


در بسیاری از نقاط کشور رنگ قرمزی کرونا رنگ پریده و سفید شده و بر اساس آمار روزانه وزارت بهداشت گویا به مرحله کنترل رسیده‌اند و فوتی‌های ناشی از این بیماری هم کم و در برخی از شهرها به صفر رسیده است.
و حالا می‌توان با رعایت پروتکل‌های بهداشتی به این اماکن سرکی کشید.
شاید زمانی که کلیپ دف ‌نوازان در حافظیه را دیدیم، آن گاه بود که دلمان به یکباره خالی شد و فهمیدیم که بدون روابط اجتماعی کلاهمان پس معرکه است. هرگز فکر نمی‌کردیم تجربه تماشای فیلم در تاریکخانه‌های سینما یک آرزو باشد!
ما از معدود انسان‌‌های کره خاکی خواهیم بود که زندگی روال عادی خود را ندارد و حتماً در سالیان آینده همیشه از آن به عنوان سالی عجیب، غریب و باور نکردنی یاد خواهیم کرد اما همان‌گونه که رفع نیازهای جسمی لازم است باید به فکر نیازهای روحی‌مان- نه تنها برای خودمان بلکه خانواده‌مان- باشیم و کاری کنیم تا دوران کرونا، که هنوز تاریخ پایانی برای آن مشخص نشده است، دوران سخت و
تاریکی نباشد.