تحریم انتخابات را تحریم کنیم

پریسا خوراهه- در همه دوره‌های انتخابات تعدادی از مردم هستند که دم از شرکت نکردن در انتخابات می‌زنند. نمونه خسارت‌بار این تفکر در سال 84 بود که تعداد افرادی که در مرحله دوم به اکبر‌هاشمی رفسنجانی رای ندادند، بالا رفت و نتیجه آن هشت سال فاجعه برای کشور شد.دموکراسی ایرانی هنوز کامل و بی‌نقص نیست و انتظار طی شدن راه صد ساله در یک شب توقع بسیار زیادی است. جامعه جوان ایران در راه دموکراسی، دیروز و در سال‌های دهه 80 می‌توانست بی‌تجربگی را علت اشتباهات خود بداند. جامعه ایرانی تا امروز با هزینه‌های گزافی مثل هشت سال حاکمیت تک‌صدایی سیاسی و اشتباهات متعدد در سیاست خارجی، تجربیات گرانقدری به دست آورده است که به خاطر این تجربیات نباید اشتباهات گذشته را دوباره تکرار کند. کشور را قدم به قدم باید ساخت و کار امروز فقط گام برداشتن به اندازه یک قدم رو به جلو است. قدم‌های بزرگ‌تر تنها سرابی برای فریب مردم است. برای رسیدن به پله صدم ناگزیر باید پیش از آن پله اول و دوم را پیموده
باشیم. صدای منتقد، چیزی غیر طبیعی و زائد نیست، ضرورتی است که اگر هم در آغاز شکل‌گیری یک نظام نباشد از درون همان نظامِ موجود زاده می‌شود. بعضی نگاه‌های سیاسی در ایران منتقدان را «شرور» می‌خواندند و وجود آن را حتی خطرناک می‌پندارند که این نگاه در نهایت به تک‌صدایی دولت‌ها خواهد انجامید.
جبهه‌ اصلاحات، با همه‌ ضعف‌ها‌ و نقایص خود جریانی است که پس از تجربه‌ پر هزینه‌ انقلابی بودن پدید آمده است؛ انقلابی بودن به این معنا که با شعار مرگ بر مخالف من، راه ویرانگری در پیش می‌گیرند.
یکی از تفاوت‌های عمده‌ اصلاح‌طلب و انقلابی در همین است که اصلاح‌طلب صدای مخالف را واقعیتی طبیعی می‌داند و شکیبایی آن را دارد که با مخالف به گفت‌وگو بپردازد تا به راه حل تازه‌ای برسد. اصلاح‌طلبی الزاما به معنای آن نیست که صرفا از طریق به دست گرفتن قدرت حاکمه اصلاحات را انجام دهد، اگرچه منافاتی هم با آن ندارد. در عین حال اصلاح‌طلبی می‌تواند با کسب اعتماد جامعه به صداقت و راستی خود و تکیه بر خواست عمومی، صادقانه و هوشیارانه به نقادی از حاکمیت بپردازد و در راه شفاف‌سازی امور برای اصلاحات نسبی گام بردارد.


اما یکی از شروط اساسی برای پدید آمدن جریان اصلاح‌طلبی این است که از پشتیبانی بخش قابل توجهی از جامعه برخوردار باشد. این مشارکت اگر صرفا با هدف پیروزی کاندیدای مورد حمایت جریان اصلاح‌طلب در آن و بهبود سریع شرایطِ مورد انتظار برخی از اصلاح‌طلبان و رای‌دهندگان باشد، شاید کاری بیهوده باشد، اما اگر طرحی بنیادی‌تر از پیروزی مقطعی در ذهن داشته باشیم و افق نگاه‌مان را کمی وسعت بخشیم و به شکل‌گیری جدی جریان اصلاح‌طلبی و پدید آمدن فرهنگ اصلاح‌طلبی در سطوح مختلف جامعه بیندیشیم، ناگزیر برای تقویت صدای اصلاحات و پیشگیری از مرگ تدریجی این جبهه، شرکت در انتخابات و رای به نامزد مورد حمایت این جبهه حرکتی آینده‌نگر و خردمندانه است. اگر بخش قابل توجهی از مردم حمایت خود را از پیشنهاد جریان اصلاح‌طلب نشان دهند، می‌توان پیش‌بینی کرد که شاید فرهنگ اصلاح‌طلبی اندک‌اندک در جامعه جا بیفتد و قوام پیدا کند و به عنوان نیرویی موثر در صحنه‌ سیاسی ایران ظاهر شود و جامعه را ازآفت تک‌صدایی رهایی بخشد.
اندیشه‌ای در جامعه رشد پیدا کرده است که رای دادن به معنی پذیرش همه‌ کاستی‌های نظام و بی‌عدالتی‌ها و... هست و به معنی تضمین صددرصد کاندیدای مورد نظر و بی‌عیب دانستن آن است. این کمال‌گرایی، آفتی است که سبب شده افراد همه چیز را در بهترین صورت ممکن و بدون هیچ زحمتی بخواهند. حال آنکه کلیه انتخاب‌های ما مزیت‌سنجی نسبی است، ما هیچ وقت بهترین‌ها را نداشته‌ایم و همیشه محدود به شرایط و توانایی‌هایمان بوده‌ایم. باید در نظر داشت وقتی در انتخابات به کسی رای می‌دهیم قرار نیست با همه‌‌ مواضع یا سابقه او موافق باشیم؛ قطعا رای‌دادن به یک نامزد به معنای ابرازِ ارادت به او نیست، بلکه به این معناست که حضورش در ارکان قدرت با توجه به قرائن موجود، شرایط را مجموعا به سمت مطلوب‌تری متمایل‌ می‌کند.
همچنین تحریم انتخابات به سود آن طیف فکری است که معتقد است رای مردم نباید اثری در تعیین تکلیف کشور داشته باشد چرا که رای مردم خلاف نظر این گروه سیاسی است.
شرکت نکردن جامعه ایران در انتخابات سال ۸۲ شورای شهر باعث شد مهدی چمران با چند هزار رای رئیس شورای شهر تهران شود و مسیر ریاست احمدی‌نژاد بر شهرداری و دولت را هموار کند. دو سال بعد بخشی از جامعه مصطفی معین و سپس‌‌هاشمی رفسنجانی را مقابل احمدی‌نژاد رها کرد و احمدی‌نژاد 8سال در جایگاه رئیس دولت قرار گرفت. اگر ایده شرکت کردن در انتخابات تضعیف شود، تندروی‌های گذشته دوباره در قوه مجریه کشور ظهور خواهد کرد و برای بازگشت کشور به وضعیت عادی دوباره باید بخش زیادی از سال‌های عمر را خون دل خورد.
متاسفانه تنها هدف عده‌ای از دفاع عدم مشارکت در انتخابات پیشبرد مقاصد سیاسی‌شان است. برای این عده اهمیتی ندارد که مردم تحت تاثیر مواضع سیاسی آنها در تنگنا قرار بگیرند. این در حالی است ‌که فعالیت سیاسی معطوف به بهبود وضعیت زندگی عامه مردم است نه فقط برای به نتیجه رساندن افکار خاص یک عده روشنفکر. کار رئیس‌جمهور فقط تحقق خواسته‌های روشنفکران نیست. رئیس‌جمهور مسئول اداره امور کشور است. امور کشور شامل مسائل اقتصادی، سیاسی،‌ اجتماعی و فرهنگی است. آیا تغییر فقط باید آن چیزی باشد که در ذهن خود بافته‌ایم، آن هم در جامعه‌ای که مشخص نیست عرف جامعه آن تغییرات مورد نظر ما را بپذیرد یا نه؟ آیا خواسته‌های عمومی مردم فقط همین مطالبات است؟ آیا مشارکت مردم در انتخابات سال 92 نبود که منجر به مسائلی همچون توافق هسته‌ای و یک رقمی شدن نرخ تورم شد. آیا این تغییر نیست که تا امسال قطر در برداشت از منابع پارس جنوبی از ما جلو بوده،‌ اما امروز ما به قطر رسیده‌ایم و نمی‌گذاریم منابع ملی‌مان به غارت برود؟ فراموش نکنیم در هر انتخاباتی، برگزیدگان آن انتخابات بر سرنوشت کشور مسلط شدند. به این ترتیب همه مردم باید با تحریمِ «تحریم انتخابات» در برابر ایده باطلی که می‌تواند منجر به وضعیت بدتری شود بایستیم. بیاییم صبور باشیم و بیش از پیش نهال نازک و شکننده امید را آبیاری کنیم تا فردای فرزندان‌مان نیکو به بار نشیند.