تراژدي خاموش کودکان زباله‌گرد

تراژدي خاموش کودکان زباله‌گرد کاميل احمدي* گفت: چشمانت را ببند، يک مداد سياه و سفيد را بردار و در ذهنت تصويري از شهر را ترسيم کن، چشم‌هايم را بستم؛ آسماني را ديدم که ابري اما آلوده است، ماشين‌ها پشت‌هم صف ‌کشيده‌اند، صداي بوق ممتد مي‌آيد، مردم عجله دارند و به‌سرعت از کنار کودکي که تا کمر در سطل زباله‌اي خم شده عبور مي‌کنند... . اين تصوير يک نمايش غم‌انگيز روي صحنه يک تئاتر باشکوه و مجلل نيست، تراژدي خاموش و واقعي اين روزهاي شهرهاي بزرگ ماست. کودک زباله‌گردي که سر در سطل زباله شهري کرده و بازيافتي‌ها را خارج مي‌کند، غم‌انگيزترين تصويري است که از شهر در ذهن حک مي‌شود. تراژدي غم‌انگيزي که در صورت بي‌تفاوتي جامعه مي‌تواند پيامدهاي جبران‌ناپذيري داشته باشد. کارِ کودک از هر نوع و هر شکلي که باشد، مردود است اما در ميان آسيب‌هاي حوزه کودکان، زباله‌گردي به‌مثابه آسيب‌زاترين و آلوده‌ترين نوع کار کودک است که صدمات جبران‌ناپذير جسمي، روحي و رواني براي کودک به‌همراه دارد و در منافات با کرامت انساني نيز هست.  کودک زباله‌گرد مانند شبحي است که به‌دلیل سيستم ناکارآمد مديريت شهري، بي‌مسئوليتي ما براي تفکيک زباله‌هايمان، درست‌تر و کمتر مصرف‌کردن، وجود مافياي زباله، فساد و رشوه در سيستم، با لباس و صورت‌ آلوده در چند‌قدمي ما استثمار شده و ديده نمي‌شود. سال گذشته پس از اينکه در پروژه تحقيقاتي «يغماي کودکي» به‌طور مشترک با انجمن حمايت از کودکان و نوجوانان پديده زباله‌گردي کودکان را در 22 منطقه تهران براي نخستين‌بار واکاوي و مورد تحقيق قرار داديم، به زواياي آشکار و پنهان اين پديده راه يافتيم...
نتيجه اين پژوهش سال 98 هم‌زمان با «روز جهاني مبارزه با کار کودک» منتشر و رونمايي شد. 
نبود مطالعات جامع و هدفمند در زمينه پديده شايع زباله‌گردي، ناشناخته‌ماندن اين معضل و به‌صدا‌درآمدن زنگ خطر افزايش کودکان زباله‌گرد انگيزه اصلي براي شروع پژوهشي با موضوع زباله‌گردي کودکان بود که با هدف شناخت پديده زباله‌گردي، بررسي عوامل بسترساز و کاهش آسيب‌هاي آن براي کودکان زباله‌گرد انجام شد. 
يافته‌هاي اين پژوهش نشان داد که سود سرشار 400 ميلياردي پسماند خشک در سال در وهله اول به جيب پيمانکاران و بعد شهرداري‌ها مي‌ريزد.
 اين موضوع وقتي غم‌انگيزتر مي‌شود که بدانيم هر زباله‌گرد در روز تا 150 کيلوگرم زباله جمع مي‌کند، ولي سهم و درآمدش از اين تجارت عظيم تنها 18 درصد است و کودکان زباله‌گرد تنها و تنها شش ‌درصد از اين تجارت سهم مي‌برند و درآمد دارند.


اغلب آنها از هرات افغانستان به‌صورت غيرقانوني به ايران مهاجرت مي‌کنند، اما تنگناهاي اقتصادي باعث شده خانواده‌ها و کودکان ايراني نيز به چرخه زباله‌گردي بپيوندند. 
پژوهش يغماي کودکي به‌دليل آگاهي‌رساني و مطلع‌شدن عموم مردم درباره زواياي زباله‌گردي و دغدغه گروها و افراد اگرچه در زمان خود جامعه را نسبت به پيامدهاي ناگوار زباله‌گردي کودکان آگاه کرد و حتي برخي مسئولان را به تکاپو براي اقدام اجرائي واداشت اما در عمل آنچه اتفاق افتاد، جز اين نبود که نه‌تنها زباله‌گردي کودکان پايان نيافت بلکه ابعاد پيچيده‌تري هم پيدا کرد به‌ویژه پس از بحران کرونا. 
 اغلب کودکان زباله‌گرد، کودکاني هستند که با هدف زباله‌گردي به‌صورت سازمان‌يافته از شهرهايي مثل هرات افغانستان به ايران مي‌آيند، برخي از اين کودکان از حقوق انساني چنداني برخوردار نيستند، شب‌ها را در گودهاي متروکه و در شرايطي که حتي آب آشاميدني سالم ندارند به صبح مي‌رسانند.  حتما مي‌توانيد تصور کنيد که اين وضعيت پس از شيوع ويروس کرونا چه مشکلاتي را به بار خواهد آورد، علاوه بر اينکه خود سطل‌هاي زباله شهري منبع آلودگي و انتقال ويروس هستند و گردش و انتقال ويروس از اين طريق که حالا ديگر بزرگ و کوچک هم نمي‌شناسد، جامعه را با چه شرايطي روبه‌رو خواهد کرد. 
 در زمان اوج کرونا زباله‌گردي ممنوع اعلام شد و شهرداري‌ها زباله‌هاي تر و خشک را با هم جمع‌آوري کردند، ولي ديري نپاييد که سود سرشار زباله‌گردي باعث شد اين چرخه مافيايي دوباره به گردش دربيايد. 
بسياري از کودکان افغانستاني پس از بحران کرونا به کشورشان بازگشتند، برخي ماندني شدند و حتي وارد کار در کارگاه‌هاي زيرزميني که به‌مراتب شرايط بدتري از زباله‌گردي دارند شدند و برخي ديگر پس از مدتي دوباره به ايران آمدند، علاوه بر آن تنگناهاي اقتصادي سبب شده تعدادي از کودکان ايراني و خانواده‌ها نيز به چرخه زباله‌گردي بپيوندند، به استناد گفته‌هاي مسئولان بحران کرونا خطر بي‌کاري حدود شش ميليون کارگر روزمزد و فصلي را در پي دارد و اين احتمال وجود دارد که فرزندان خانواده‌هاي کارگري به‌دليل مشکلات اقتصادي و مالي پس از دوران قرنطينه پشت ميز و نيمکت مدرسه بازنگردند و يک‌راست راهي چرخه کار شوند. در اين پژوهش راهکارهاي کاربردي براي پايان‌بخشيدن به زباله‌گردي کودکان پيشنهاد شده اما به‌طور خلاصه مي‌توان گفت براي نجات کودکان زباله‌گرد از وضعيت دشوار و ناگواري که در آن قرار گرفته‌اند، در وهله اول بايد دست مافياي زباله از سر آنها کوتاه شود و اين اقتصاد عظيم غير‌رسمي به رسمي تبديل شود، به شکلي که استفاده از کودک در همه اشکالش ممنوع شود. 
وظيفه شهرداري‌ها و نهادهاي مسئول و دولتي است که با حمايت اجتماعي و توانمندسازي اجازه ندهند فقر، بي‌کاري و بحران‌هايي مثل کرونا منجر به استثمار کودکان شود. 
کودکاني که امروز سر در سطل زباله شهري مي‌کنند، تحقير مي‌شوند، رنج مي‌کشند، به انواع بيماري‌ها مبتلا مي‌شوند و پناهي ندارند، آينده‌سازان اين جامعه هستند، از رنج آنها بکاهيم و زخم‌هاي روحشان را التيام ببخشيم.