امریکا؛ حقوق بشر و آغازی بر یک پایان

دکتر محمود عباسی‪-‬ آخرین نداهای مظلومیت جرج فلوید و فریاد رسای او در پهنه آمریکا که" نمی توانم نفس بکشم" چون شعله ای بر خرمن ادعاهای پوشالی آمریکا؛ زبانه‌های آتش اعتراض را در ایالات مختلف این کشور برکشید و رفته رفته دیگر کشورهای غربی را نیز درگیر یک چالش بزرگ حاصل از آگاهی، روشنگری و بازاندیشیِ عمومی کرد. پیش از این حوزه های عدالت اقتصادی و عدالت در سلامت، بارها مورد هجمه‌ی توده های مردم در آمریکا و دولت‌های غربی قرار گرفته بود لیکن این بار مواسات انسانی و برابری نژادی به عنوان تجلی حق بنیادین بشری، نوک پیکان
اعتراضات مردمی قرار گرفت. اینک الگوی
حقوق بشر آمریکایی، نشان می‌دهد که اسناد حقوق بشر از جمله اعلامیه جهانی حقوق بشر چگونه
می‌تواند در یک فرایند تبعیض سیستماتیک، سرپوش گذاشته شده و به سخره گرفته شود.


حقوق بشر غربی دیگر بار چهره عریان و مشوه خود را در جهان به نمایش گذاشت و جنبشهای مردمیِ عدالت خواه را با عزمی راسخ تر در کارزار اعتراض، برانگیخت. وقایع اخیر نشان داد که حقوق بشرِ برساخته بر یاخته های اخلاق سکولار، تا چه اندازه سطحی، تبلیغاتی و رونما، و در عین حال با ستون‌ها و بن مایه‌ای سست و لرزان، است. دولتمردان آمریکا که در چند ماه گذشته به واسطه ضعف مفرط در مدیریت و کنترل پاندمی کرونا، قرار گرفتن در راس آمار تلفات انسانی، نادیده انگاشتن حق بر سلامت
شهروندان خود و انفعال در سایه فرافکنی و اتهام پراکنی،
زیر تیغ اعتراضات و انتقادات قرار گرفته بود،
اینک در گردابی بزرگتر و وسیعتر گرفتار آمده است.
سرکوب، ضرب و شتم، زیر گرفتن با خودرو، بازداشت، تهدید و ارعاب، جنایاتی است که امروز در مهد هواخواهی از حقوق بشر، آمریکا، با چراغ سبز مقامات دولتی در قبال خواسته های برحق مردم انجام می پذیرد؛ همان مصادیق ناقض حقوق بشری که تا دیروز در تقابل با دیگر کشورها، علم می شد، پیوسته در بوق و کرنای رسانه های وابسته، بر آن می دمیدند و به واسطه آن، انگ ضدیت با حقوق بشر را در راستای منافع سیاسی خود و باج گیری دیپلماتیک، به دیگر کشورها می‌چسباندند، اینک در تناقضی آشکار و زننده در درون مرزهای آمریکا ارتکاب می یابد.
مشاهده رویکرد این کشور در قبال مساله حقوق بشر پیش از این نیز بارها و بارها در سطح داخلی و بین المللی، واگویه رفتار منافقانه و بهره جویانه آمریکایی‌ها در قبال حقوق انسانی بوده است. در قلمرو داخلی نقض حق حیات افراد از طریق آزادی سلاح و تجارت آن، اعمال خشونت از سوی پلیس، تعرض به حقوق اقلیت ها به ویژه مسلمانان، تبعیض نژادی و جنسیتی، کاستی‌ها و نابرابری‌ها در خدمات رفاهی، بهداشتی و درمانی، تعدی به حریم خصوصی شهروندان، زیر پا نهادن حقوق پناهجویان، ... و در سطح بین المللی، مداخله و ماجراجویی در امور داخلی کشورها، جنایات جنگی در عراق، افغانستان و پاکستان، سکوت و حمایتگری در قبال جنایات رژیم صهیونیستی و عربستان سعودی در فلسطین و یمن، جنایات کور و نمایش تروریسم دولتی و... کارنامه ای سیاه و ننگین برای این کشور رقم زده است. اینک به وضوح می توان دریافت که اعمال تحریم و تهدید در مواجهه با دولت هایی چون ونزوئلا و جمهوری اسلامی ایران به بهانه‌های حقوق بشری، حاکی از ماهیت ابزارگونه‌ی دستاویز حقوق بشر برای آمریکا در جهت پیشبرد مقاصد سیاسی و اعمال فشار بر کشورهای مستقلی است که تابع سیادت خودخوانده این کشور بر جامعه جهانی نشده اند.
حال که سراب وعده‌های پوچ آمریکایی‌ها در افق دیدگان ملت‌ها رنگ باخته و ارابه حقوق‌بشر غربی به سختی در سنگلاخ‌های افکار عمومی، در گل و لای وامانده، به نظر می‌رسد بستری مساعد برای دوران نوزایی فکری در آمریکا و دیگر کشورهای غربی، فرارسیده است. دورانی که سقوط سلطه جویی، هژمونی‌خواهی و سیاست‌های استبدادی غرب را به همراه خواهد داشت. این دگردیسی تدریجی، احترام حقیقی به کرامت و حقوق انسانی بدون ملاحظه کاری‌های سیاسی، اصلاح رویه‌ها و ایجاد تعامل مثبت و هم افزا در شرایط برابر با دیگر ملت‌ها و کشورهای جهان را برای آمریکا و متحدان غربی او، به مثابه یک ضرورت برای رهایی از سراشیبی سهمگین سقوط نموده است. اینک جامعه جهانی شاهد نشانه‌های آشکار فروپاشی هژمونی ایالات متحده از درون است و این پایان تاریخ نیست که آغازی
بر یک پایان است.