شورایاری‌ها از نهاد تا ساختار

شورایاری‌ها از نهاد تا ساختار تورج فرهادی-شهردار منطقه ۶ تهران نظام و گفتمان مدیریت شهری در تاریخ و سیر تکاملی خود تحولات و تغییرات عمده‌ای را تجربه کرده و ساختارهای فرهنگی، مدیریتی و اجرائی آن با توجه به ضرورت‌ها و اقتضائات ملی و جهانی شرایط جدیدی را از سر گذرانده است. مهم‌ترین و نافذترین این تحولات را می‌توان در حرکت و گرایش ساخت مدیریت شهری از نظامی متمرکز و از بالا به پایین به سمت‌و‌سوی ساختاری مشارکتی و از پایین به بالا صورت‌بندی کرد که به تبع آن نقش شهروندان و لایه‌های مختلف اجتماعی در اداره شهرها و نظارت بر سیاست‌ها و عملکردها رشد و نفوذ چشمگیری پیدا کرده است و شهرداری‌ها از دستگاه‌هایی حکومتی و رسمی به نهادهایی اجتماعی بدل شده‌اند که در این تفسیر و فهم، «مردم به‌مثابه قلب شهر» معرفی می‌شوند و اساسا حکمروایی شهری بر مبنای نگاهی اجتماعی و مدنی و نه رویکردی سیاسی و جناحی به شهرداری‌ها استوار خواهد شد. از درون این نگاه و با تأکید بر نقش شهروندان در اداره شهرها بود که نهاد شورایاری به‌عنوان نهادی غیردولتی، غیرمتمرکز، غیرسیاسی و مشارکتی وارد گفتمان مدیریت شهری شد و پس از برگزاری نخستین دوره انتخابات شورایاری‌ها در سال ۱۳۷۹ تاکنون این نهاد توانسته است در انعکاس نیازهای محلات به دستگاه مدیریت شهری و ایجاد و تقویت حس شهروندی به‌مثابه شاخصی از معیارهای سرمایه اجتماعی گام‌های بلندی بردارد. در جهان امروز و با توجه به اهمیت نقش و مشارکت شهروندان در اداره شهرها در کشور ما با وجود درک این ضرورت، جایگاه «نهاد شورایاری» به‌دلیل برخی دیدگاه‌ها و تفاسیر از آنچه در حوزه رسمی و غیررسمی با چالش‌هایی مواجه شده است، می‌تواند سرمایه اجتماعی و نقش جدی مردم در اداره شهر را کم‌رنگ کند. اگر شهر را تبلور فضایی تلقی کنیم که براساس عملکرد و نقش شهروندانش، نیازهای آن برطرف می‌شود، ناگزیر هستیم همگام با دگرگونی‌ها و تحولات اجتماعی متن جامعه شهری، نقش سطوح محلی، انجمن‌ها و نهادهای مدنی و غیرانتفاعی در عرصه تصمیم‌گیری واقع‌بینانه را جدی‌تر از گذشته احصا کنیم و در رویکردی مشارکت‌محور و شهروندگرایانه، با جلب همکاری و همسویی شهروندان در راستای اداره روان‌تر و ارزان‌تر شهرها و برای تقویت اعتماد عمومی، گام‌های اساسی برداریم و تصمیم‌های بنیادینی بگیریم. همان‌طور که اشاره شد، دستگاه مدیریت شهری در سال‌های اخیر و مشخصا در دهه ۸۰ به‌منظور جلب همکاری شهروندان و در راستای گفتمان حکمروایی خوب، طرح‌های مختلفی مانند شورایاری‌ها و رویکردهایی مانند محله‌گرایی و ناحیه‌محوری را در دستور کار خود قرار داد که در خلال آن اداره محله‌ها به‌عنوان هسته‌های اصلی تشکیل‌دهنده شهر به مردم واگذار شد که با کاهش تصدی‌گری، برون‌سپاری، گسترش نقش مشارکت‌گرایانه مردم و تقویت اثربخشی آن، توانست تحولی شگرف در رویکردها و راهبردهای مدیریت شهری به‌دنبال داشته باشد. شورایاری‌ها و اصولا نهادهای منبعث و اقماری آن به‌عنوان حلقه واسط مردم و مدیریت شهری، با وجود مشکلات و موانع اداری، فرهنگی و حقوقی، در جهت شناخت و بازتاب نیازهای محلات و تأمین آن نقش مؤثری داشته‌اند و با وجود این دامنه از تأثیرگذاری، به نظر می‌رسد پذیرش این نهاد به‌مثابه نهادی عمومی و شهروندی می‌تواند در برطرف‌کردن بسیاری از چالش‌ها و بحران‌های شهری، متحد و همراه وفاداری برای شهرداری تلقی شود. بدیهی است با پرهیز از نگاه‌های غیر‌مدنی و سیاسی که عملا کارکرد آن را با تزاحم و تداخل روبه‌رو می‌کند، می‌توانیم نقش «شهروند در شهر» و گفتمان برآمده از آن را - مردم به تعبیر امام خمینی (ره) ولی نعمتان انقلاب هستند - تقویت کنیم و گسترش دهیم. بی‌تردید وجود بحران‌ها و ضعف‌های موجود در راهبردهای مشارکت‌گرا در یک نگاه پروسه‌ای به شهر و نقش شهروند، از میان برداشته خواهد شد و ذیل «استراتژی گام دوم انقلاب» به‌عنوان راهبرد و نقشه راه اعلام‌شده از سوی رهبر معظم انقلاب می‌توان الگوی جمهوری اسلامی ایران را که در آن، چه در گفتمان رهبری انقلاب و چه در رهنمون‌های امام (ره) مردم جایگاهی رفیع، واقعی و تعیین‌کننده دارند، به‌مثابه مدلی کارآمد، مؤثر، راهگشا و خلاق به جهان معرفی کرد.