ثبت جهانی گوشتکوب!

مجید ابهری‪-‬ با این سرعت که آثار و محصولات صنعتی و فرهنگی از سوی برخی از کشورها ضبط وثبت جهانی می‌شوند، کم کم نگران می‌شویم که گوشتکوب ومتعلقات دیزی نیز در یونسکو یا سایر نهادهای دیگر به نام یک کشور نورسیده ثبت جهانی گشته و سر ما بی‌کلاه بماند. چند سالی نیست که چوگان به عنوان یکی از ورزش‌های ملی و سنتی یکی از کشورهای همسایه ثبت جهانی شد آنهم در سکوت و
کم توجهی سازمان ونهادهای متولی چوگان. این
در حالی است که براساس اساطیر شاهنامه و اشعار متعدد، چوگان یک ورزش اصیل ایرانی به حساب می‌آمده و آثار نقاشی مینیاتوری از قبل از صفویه در عصر مغول وقبل از آن، شاهد این مدعا هستند. اما حالا ازدست ما رفته وعده‌ای بی‌خبر یا مغرض با پوزخند ایراد می‌گیرند که
‌ای آقا حالا چوگان چه اهمیتی دارد که مال ما باشد یا نباشد چاه نفت که نیست...... این بی‌توجهی به دستاوردها یا گنجینه‌های ملی، خدا کند که ناشی از ضعف دانش اجتماعی یا کم بهره بودن


در سواد تاریخی باشد. اما جالب اینجاست
که این گونه کج رفتاری‌ها و بازیگوشی‌های فرهنگی متوقف نمی‌شود. بعد نوبت تار وسه تار ونوعی دیگر از سازها می‌شود که اینجانب سواد وشناختی در مورد آنها ندارم وباید از اهل فن استعلام گردد. از ابزار و وسایل که بگذریم به آدم‌ها وافراد می‌رسیم، نقل است روزی خاقانی از محلی می‌گذشت، ناگهان ملاحظه کرد گروهی
بر دور فردی جمع شده و اوهم مشغول شعر خوانی
است، متعجبانه می‌پرسد ایشان کدام
شاعر می‌باشد؟ جواب می‌شنود که: خاقانی است. آنگاه وی می‌گوید یاللعجب، ما شعر دزد شنیده
بودیم اما شاعر دزد ندیده بودیم که دیدیم. بعد از
مصادره رودکی، سمرقندی ملا نصرالدین نیز
مصادره فرهنگی شد. از مشاهیر و نام آوران بزرگ عرصه‌های مختلف علمی از کیمیا(شیمی)، نجوم و ریاضی که بگذریم که چنین حقی نداریم نام جلال الدین مولوی برتارک ادب و فرهنگ فارسی همچون الماس کمیاب می‌درخشد. به علت قرار گرفتن مزار تابناک ایشان در قونیه امروز همسایگان ما علاوه بر تولیت مرقد ایشان، این فیلسوف بزرگ را که حتی یک بیت شعر ترکی نگفته ترک تبار قلمداد کرده ودر شب (عروس)که یاد بود فوت یا ودود اوست مراسمی در سطح جهانی برگزار کرده و از نهادهای فرهنگی جهانی نیز مهمان دعوت می‌کنند. در مقابل اعتراض تعدادی از دوستان یکی از مسئولین فرهنگی فرمود:‌ای آقا این خدا بیامرز که دیگر استخوانهایش نیز خاک شده اینقدر می‌ارزد که موجب بهم ریختن رابطه ما با یک کشور دوست وهمسایه گردد؟ تازه مهمتر از اینها امروز نواده زنده مولوی (سر کار خانم چلبی) که متولی مرقد ومدیر مرکز مولویه می‌باشد ضمن عرضه تنها یادگاری‌اش از جد بزگوارش ( بشنو از نی چون حکایت می‌کند وز جدایی‌ها شکایت می‌کند ) در والسلام و تشویق حاضران می‌گوید مهم این است که امروز مزار مولوی اینجاست. سعی کردم به یکی از سینه چاکان عدم تعرض به ادیبان بگویم برادر جان در آن روزگاران قونیه، بصره، بلخ و بخارا جزو کشور ما بود که کرونای سیاسی با اندکی ویروس بی‌لیاقتی یک شیر را تبدیل به گربه کرد وگرنه سمرقند و بخاررا باید دو دستی هدیه می‌کردید. بحث از فرهنگ وادب به سیاست کشید؛ اما در اینجا گله وشکایت از مغول‌های فرهنگی و داعش هنری عصر ماست که چگونه در حضور آنها و سازمان‌های عریض وطویلشان چنین وقایع اسفناک و جگر سوزی اتفاق می‌افتد، وآخرین فاجعه که امیدواریم آخرین باشد مصادره خطوط نسق و نستعلیق است. لابد حالا هم خواهند گفت‌ای آقا چهار تا قلم نی و صدای ناخوشایندشان را چرا اینقدر بزرگ می‌کنید؟ در عصر اینترنت چه نیازی به مرکب ولیقه و قلم. وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی به عنوان اصلی‌ترین نگاهبان و متولی میراث فرهنگی در مقابل نسل حاضر ونسل‌های آینده باید پاسخگو باشد. با این وضعیت نابسامان بیم آن می‌رود که حتی برای نسل‌های آینده دیگر اثر ودستاوردی از رنج‌ها وسختی‌های خالقان هنر و فرهنگ نماند.