بیچاره انسان بیچاره سقراط

خشایار کرمی بهمنیاری‪-‬ بزرگترین شرکت جهانی دخانیات اعلام کرده‌ که از تنباکو واکسن کرونا استخراج کرده‌است! و این خبر یعنی اینکه از فردا فواره‌های دود تنباکو و توتون سر به آسمان خواهد سائید زیرا تجربه‌ نشان داده است که دخانیات‌ْدوستان منتظر نمی‌مانند تا راست و دروغ این ادعا به محک تجربه درآید و نقد توتون را به امید واکسن‌ تنباکو نشان، از دست نخواهند داد. پنداری خداوندان سود و سرمایه هیچ فرصتی را برای مکیدن خون انسانها از دست نمی‌دهند و عجبا که آنسوی این داستان فریب را همگان می‌دانند اما چونان گنگ‌ خوابدیده گویی بختکی بر آنان افتاده و با خود می‌گویند «حتماً حکمتی دارد که رسانه‌ها و تلویزیون آن را اعلام کرده‌اند!»
کیست که نداند اگر چرخ «سرمایه‌داری کهن» بر استثمار انسان برای تولیدِ بیشتر می‌چرخید اینک اما بنیان سرمایه‌داری جدید بر استحمار او برای مصرفِ بیشتر استوار است. همه می‌دانند برای کهنه‌دلالانِ نوکیسه، مصرفِ بیشتر توسط انسان‌ها یعنی سود بیشتر برای آنها و برای مصرفِ بیشتر باید نیازِ بیشتر داشت و اگر نیاز نباشد باید آن را آفرید حتی اگر دروغین باشد و این است رسالت
مجریان در تلویزیون؛ مبلغان راستین جعبه‌‌ی‌جادویی غریب و این‌است پیام
برخی قلم به‌دستان در روزنامه.


سقراط را همشهریانش به نوشیدن جام شوکران محکوم کردند زیرا جرم او پرسش‌های ذهن پریش از خداوندان سفسطه و فریب بود و خواب خفتگان خفته‌ و مسحور آن جادوگران را پریشان می‌کرد و چون خرمگس در هر کوی و برزن می‌چرخید .
دوستداران او در شبِ پیشامرگش راهی برای
گریز و فرار پیش پایش گذاشتند
اما او گفت: «اگرچه انسان‌ها مرا می‌کشند اما
من برای انسانهاست که جان می‌دهم
و از آنها نمی‌گریزم تا انسان بمیرم» آن‌انسانِ
شریف چه خوب می‌دانست که پرسش نکردن از همه‌چیز برای انسان خواب می‌آورد و خوابِ بی‌فکرِ انسان همان و مرگِ انسانِ بی‌فکر‌ همان!
سقراط تنها به شوق بیدار
کردن اندیشه در انسان زیست و
بیچاره انسان! اسیر بی‌دست و‌پای
بی‌فکری که اینک به هرسو چشم‌می‌گرداند نگاه بی‌پرسش او را از «آگهی تبلیغ» گریزی و جان بی‌قیمتش را از «شوکران مصرف» گزیری نیست.
انسانها سقراط را کشتند اما او از انسانها نگریخت تا به آنها بیاموزد حتی مرگ هم جز در راه انسان، والا و انسانی نیست و بیچاره سقراط!
شهیدِ بی‌بخت و اقبالِ اندیشه که برای بیدار کردن آدمها جان داد و چه میدانست دوهزار و پانصدسال پس‌از او انسان، اسیر افسونگرانی جدید خواهد شد که به بازوی رسانه و جادوی تبلیغ خوابش می‌کنند تا
" برای مشتی دلار" نه‌ فکر و اندیشه که جان و جهانش را به یغما ببرند.