در حسرت لنگر آرامش و اطمینان

در حسرت لنگر آرامش و اطمینان قادر باستانی شهریور، ماه تولد آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی است. اگر او زنده بود، اکنون 85ساله می‌شد. دریغ و صدحیف، امروز که میهن عزیزمان، بیش از هر زمان دیگری به چنین سیاست‌مدار واقع‌بینی نیاز دارد، او در میان ما نیست. همه ما ایرانیان، خاطرات زیادی داریم که در بحران‌ها و روزهای سخت، خطبه‌های هاشمی، چگونه آرامش و اطمینان به آحاد جامعه می‌بخشید. هنوز صدای خش‌دار امیدبخش او در گوش‌هاست که ترجیع‌بند کلامش، رشد، توسعه، سازندگی و فراهم‌کردن اسباب رفاه عمومی برای مردم بود.
چند هفته پیش، علی مطهری در مراسمی از بزرگی نقل قول می‌کرد که وقتی استاد مطهری در سال اول انقلاب ترور شد، انقلاب اسلامی قوه عاقله خود را از دست داد. واقعا هم حضور شخصیتی همچون مطهری در کنار امام، چقدر تصمیمات را پخته و انقلاب نوپا را از افراط و تندروی دور می‌کرد. شاید اگر او ترور نمی‌شد، ما امروز در شرایط دیگری می‌بودیم؛ فرزند شهید مطهری می‌گفت آیت‌الله هاشمی، نقش قوه عاقله را ایفا می‌کرد و چه خوب از عهده آن برمی‌آمد.
این روزها تنظیم و ویرایش خاطرات 1377 آیت‌الله را در دست دارم و در جمله‌جمله خاطرات آن سال بحرانی و پُرمجادله، نماد قوه عاقله را بعینه مشاهده می‌کنم. سالی که قتل‌های زنجیره‌ای اتفاق افتاده و بحران‌های پیاپی، کیان نظام را در معرض خطر قرار داده است، هاشمی چون مشاوری امین برای رهبری و گوشی شنوا و ریش‌سفیدی عاقل برای همه طرف‌های درگیر فضای ملتهب سیاسی، کشور را به سلامت از چنین بحران بنیان‌کنی عبور می‌دهد. سخنرانی‌ها، مصاحبه‌ها، خطبه‌ها و پیام‌هایش، همه آرامش‌بخش است. دفترش به روی همه باز است. خاتمی، کلافه از کارشکنی‌های کمرشکن روزانه، از او آرامش و اطمینان می‌گیرد. مخالفان خاتمی که ارزش‌های انقلاب را در معرض خطر می‌بینند، در ملاقات با هاشمی است که بر خشم خود غلبه می‌کنند و آرام می‌گیرند.
بی‌تعارف، جای خالی هاشمی را کسی نتوانست پُر کند. صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را تا دگر مادر گیتی، چو تو فرزند بزاید. منتقدان و مخالفان مشی هاشمی هم به قوه عاقله او باور داشتند و می‌دانستند که او به دنبال پی‌ریزی تمدنی مبتنی بر قوانین اسلامی است؛ گرچه برخی روش سازندگی را برنمی‌تافتند و البته خودشان هم مدینه فاضله‌ای را نشان می‌دادند که عملا قابل دسترس نبود. برای هاشمی، واقعیت جامعه اصالت داشت و نتیجه کار مهم بود. او به دنبال جامعه‌ای مرفه، خوشبخت و متدین، راه درست را در پیشرفت اقتصادی و توسعه متوازن جست‌وجو می‌کرد و باور داشت که جامعه برخوردار، آگاه و پیشرفته، لاجرم بستری مناسب برای ظهور و بروز یک محیط معنوی و دیندار خواهد بود. هاشمی، اولویت توسعه سیاسی را در شرایطی که کشور نیاز جدی به پیشرفت اقتصادی و رفاهی داشت، قبول نداشت. از دیدگاه او، برای جامعه توسعه‌یافته، آزادی‌های اجتماعی و توسعه سیاسی هم در دسترس خواهد بود، ولی توسعه سیاسی برای جامعه‌ای که دچار مشکلات معشیتی اولیه است، در حد شعار و مجادلات بی‌حاصل باقی خواهد ماند.
هاشمی اهل کتاب و مطالعه بود. در خاطرات او می‌بینیم که برای هر خطبه و هر سخنرانی، مطالعه می‌کند. آیت‌الله، گرچه روحانی است، اما مطالعه او طیف وسیعی از کتب دینی، علمی، تاریخی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را دربر می‌گیرد. مطالعه، ذهن او را صیقل می‌داد و از تنگ‌نظری و تعصبات کور دور می‌کرد. هر‌چه زمان می‌گذرد، گوهر وجود شخصیت هاشمی‌رفسنجانی بیشتر مکشوف می‌شود.


هاشمی می‌گفت: «در سایه راهنمایی قرآن، به این نتیجه رسیدم كه بعد از عقاید صحیح، محور رفتار درست انسان‌ها، ‌«اعتدال» است. همه ادیان آسمانی هم جامعه را معتدل و دور از افراط و تفریط خواسته‌اند. ده‌ها آیه قرآن، شاهد این ادعاست. از همان سال‌های جوانی كه با قرآن اُنس پیدا كردم، متوجه این مهم شده بودم، اما در دوران زندان، با دقتِ بیشتر و همه‌جانبه در قرآن، این برداشت در مغزم و وجودم ثبت شد. قرآن خواستار اعتدال در همه شئون زندگی، عقاید، احكام، معاشرت، تبلیغ، مصرف، انفاق، سیاست و قضاوت است. اسلام همه ابعاد و اركان جامعه را معتدل می‌خواهد».
او همه توفیقات خود را ریشه در اعتدال می‌دانست و معتقد بود اگر ضعف یا شكستی هم دیده می‌شود، معلول خروج از اعتدال و بیرون‌رفتن از محور «خَیرالاُمور اوسطها» است. امروز در میان مشکلات بزرگ مردم و چشم‌انداز مبهم آینده و نگرانی فزاینده مردمان مستأصل، جای خالی هاشمی، بسیار قابل لمس است؛ گرچه راه او و مشی و روش اعتدالش، برایمان چون نقشه راه، نمایان و مشخص است.
هاشمی‌رفسنجانی، الگویی تام و کمال برای همه آنهایی است که از نهاد دین وارد عرصه سیاست شده‌اند. او به حکمرانی خوب باور داشت و معتقد بود سیاست‌ورزی دین‌مدارانه، اگر به بهبود شاخص‌های اجتماعی، معیشتی و فرهنگی جامعه منجر نشود، نقض غرض است. هدف باید کارآمدی و رشد آسایش و رفاه مردم باشد و اگر چنین نشده باشد، باید کاستی‌ها و خطاها برطرف شود. چشم امید مردمان سرزمین اهورایی، به اصلاح و اعتدال در حکمرانی، پرهیز از تندروی و افراط‌کاری و تحقق کارآمدی است.