سناریوهای احتمالی تعارض ایران و غرب

از زمان روی کارآمدن دولت یازدهم و دوازدهم در ایران؛ اصلی‌ترین دغدغه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، مدیریت سیاست هسته‌ای و پیگیری آن از طریق دیپلماتیک است. پس از خروج ایالات متحده آمریکا از توافق هسته‌ای در اردیبهشت ماه سال گذشته و عدم اجرای تعهدات برجامی طرف‌های اروپایی؛ شش ماه بعد از گذشت آن تاریخ، حسن روحانی رئیس جمهور از استراتژی جدید ایران مبنی بر «مقاومت فعال» و «تحمل فشار بدون هزینه صفر» سخن گفت و با اعلام رویکرد جدید ایران، نسبت به اجرایی شدن گام‌های مختلف براساس زمان‌های گوناگون در جهت کاهش تعهدات هسته‌ای ایران تاکید کرد.
اما با تغییر معادلات سیاسی در عرصه بین‌المللی و ورود فزاینده منطقه خاورمیانه به چرخه تسلیحات و مسابقه هسته‌ای در سال‌های اخیر و تفوق بیش از پیش حامیان قدرت هژمونیک آمریکا و موضع گیری شدید آنها در قبال ظهور قدرت‌های موازنه ساز در منطقه؛ عملا دیپلماسی اجبار که بر پایه محورهای مهمی نظیر تهدیدات سیاسی، اقتصادی و زور؛ استوار بود، بر رفتار هسته‌ای کشورهایی مانند جمهوری اسلامی ایران عارض گردید.
دلایل بروز
جمهوری اسلامی ایران موقعیت راهبردی و امنیتی ویژه‌ای دارد. اندیشیدن درباره نگرانی‌های امنیتی-منطقه‌ای از اولویت‌های اصلی سیاستگذاری امنیتی و دفاعی ایران است. در این محیط؛ راهبرد ویژه بازدارندگی عنصر کلیدی امنیتی- دفاعی کشور بوده است. بنابراین دلایل بروز امکان تقابل میان ایران و غرب را می‌توان در موارد ذیل خلاصه کرد:


1- رژیم کنترل تکنولوژی موشکی توسط دول غربی به عنوان یکی از مهمترین ترتیبات سیاسی بین‌المللی موجود در زمینه موشکی و با هدف کنترل انتقالات بین‌المللی.
2- عدم تعهد طرف‌های اروپایی مذاکرات هسته‌ای گروه 1+5 به انجام صحیح وظایف و نقش‌های تعیین شده آنها در مفاد برجام.
3- اساسا پذیرش ایران هسته‌ای توسط دول غربی از منظر آنها نه تنها به عنوان نقض سیاست‌ها و رویه‌های متعارف نظام بین‌الملل است، بلکه منطقه را وارد چرخه نامحدود آزمایش‌های تسلیحاتی و مسابقه هسته‌ای می‌کند.
4- به طور کلی با انقلاب اسلامی و ظهور نوع جدیدی از سیستم سیاسی، ایران در تلاش برای یافتن بدیلی برای پرستیژ منطقه‌ای و بین‌المللی خودش برآمده است.
5- تاریخ طولانی مداخلات خارجی در ایران و تولید احساس بازیگر قربانی منجر به گسترش نیازهای امنیتی و دفاعی در میان سیاست‌گذاران و تصمیم‌سازان ایران شده است.
سناریوها
1- بعد داخلی:
1-1- واگرایی فزاینده قومی؛ این تقابل در کنار عدم توزیع برابر منافع اقتصادی، فرصت‌های شغلی، تحصیلی و... شکاف‌های اجتماعی را در حالت متراکم متقاطع قرار خواهد داد.
1-2- روندایدئولوژیک ترشدن عرصه‌ها.
1-3- گسست مذهبی و دینی.
1-4- فروپاشی اقتصاد ایران.
1-5- به خطرافتادن تمامیت ارضی ایران.
2- بعد خارجی:
2-1- اجماع فزاینده جهانی علیه ایران؛ با تحریم‌های گوناگون در زمینه‌های اقتصادی، سیاسی و امنیتی در شرایط بروز تقابل، پیش‌بینی می‌گردد از حمایت بسیاری از اعضای جامعه بین‌المللی از جمله: اتحادیه اروپا، قدرت‌های شرقی و کشورهای جهان سوم برخوردار شود و به این ترتیب فشار مضاعفی بیش از گذشته به ایران وارد گردد.
2-2- تغییر ساختار قدرت در خاورمیانه؛ در صورت بروز تقابل، پیش بینی می‌گردد رژیم اسرائیل و حامیان بین‌المللی و منطقه‌ای آن بیش از گذشته برای تضعیف استراتژیک ایران در منطقه و همچنین متحدین آن اقدام کنند.
2-3- حمله نظامی؛ مساله حمله نظامی به ایران از همان ابتدا یکی از گزینه‌های غرب بویژه آمریکا برای پایان دادن به بحران هسته‌ای ایران بوده است. بویژه اینکه کشورهای منطقه نیز از این جنگ استقبال می‌کردند و بیمی از یک جنگ بسیار خطرناک در منطقه نداشتند. وب سایت ویکی لیکس مدارکی از سال 1389 به بعد منتشر کرد که کشورهای منطقه از جمله عربستان، قطر، مصر، اردن، بحرین، امارات متحده عربی و از همه بیشتر اسرائیل، همواره در مکالماتشان با آمریکا به جد خواستار حمله نظامی به ایران بودند.
سناریوی برتر
آنچه که مشخص است، اینکه ادبیات سیاسی کشور در دوره پسابرجام؛ کشور را در داخل یک مدار بسته دو قطبی داخل-خارج قرار داده است. یک جناح داخل را کانون تحول و رشد می‌داند و جناح مخالف، نظام بین‌الملل را پاشنه چرخش وضعیت کنونی معرفی می‌کند. یک جناح خروج آمریکا از برجام و عدم تعهد طرف‌های اروپایی برنامه جامع اقدام مشترک به وعده‌های داده شده در قالب برجام را سندی بر بی اعتباری نظام بین‌الملل و ضرورت بی توجهی به آن می‌دانند و در نقطه مقابل، مخالفین آنها وضعیت نابسامان اقتصادی کشور را نشانه ناتوانی محیط داخل در حل معضلات کشور و اجتناب ناپذیری ارتباط موثر با جهان می‌دانند.
به نظر می‌رسد حداقل در کوتاه مدت ضروری است تا با تکیه بر میثاق ملی قانون اساسی و با استعانت از اصول و ارزش‌های مترقی دین مبین اسلام در چهارچوب گفتمان اصلاحی ضمن توسل به عقلانیت و درس آموزی از تجربه انحطاط اجتماعی جوامع بشری از یکسو و براساس نگرش مثبت به ساخت دولت جدید و ضرورت انطباق احکام اسلامی با آن از سوی دیگر، تدابیر هوشمندانه‌ای را در جهت برون رفت از چالش هسته‌ای اتخاذ کرد.
چه باید کرد؟
1- موضع گیری‌های احساسی برخی از گروه‌های تندرو در قبال جهان غرب به عنوان الگوهای ملی یا بعضا رسمی که امروزه غالبا در خلال سیاست‌گذاری‌های دولت‌ها اعمال می‌شوند، هرچند ممکن است دفاع از هویت ملی را بهانه‌ای برای مبارزه با نظام بین‌الملل و جهانی شدن قرار دهند؛ اما گاه خود الگوهایی را تحمیل می‌کنند که هیچ گونه خوانایی با نیازهای جامعه ندارند و در آنها بیشتر دغدغه سیاسی به چشم می‌خورد تا دل نگرانی برای توسعه و رفاه اجتماعی.
2- از آنجا که فرصت طلبی، بی اصولی و تغییر مواضع به اقتضای روز از صفات برجسته عوام فریبان است؛ لذا مسئولین عالی کشور باید در هنگام اتخاذ تصمیمات حیاتی و مهم متوجه سمپاتی عوام فریبان بوده و به دقت از مواضع شایعه‌پراکنان، دروغ‌پردازان و رفتارهای نخ نمای آنها بویژه در ارتباط با تهدید و ترساندن رقبا، ساده‌نمایی مسائل بغرنج آگاه باشند.
3- هنوز جناح‌های مختلف سیاسی و نخبگان، بیشتر گرایش به حذف یکدیگر دارند تااینکه از توان جمعی در دستیابی به اهداف خردمندانه استفاده شود و همواره تلاش می‌شود که جای خالی نخبگان رقیب با تکیه بر توده‌ها پر شود.
4- برقراری تعادل سازنده با نظام بین‌الملل نیازمند ذهنیتی پویا و دو وجهی؛ مدیریتی مدرن و عقلانیتی بسامان است.
5- یک مسئول عالی در سطح تصمیم گیری کلان هرچند رسالتی مهم و بلندمرتبه بر عهده داشته باشد؛ ولی از خطا و اشتباه مصون نیست. اشتباه کردن یک ویژگی کاملا انسانی است و آن مسئول به محض اینکه این اصل بدیهی (احتمال خطا کردن خود) را نفی کند، این شک را برمی‌انگیزد که او در تدارک پیمودن راه استبداد و خودکامگی است.
6- از آنجا که همواره سیاست آمریکا در قبال ایران بر اساس «سیاست مهار» بوده است؛ لذا ایران نیز با هدف خنثی‌سازی اینگونه سیاست‌ها، ضروری است تا به برنامه خود مبنی بر تشکیل بیش از پیش ائتلاف‌های متقابل و شکل گیری محورهای همکاری با کشورهای همسایه اقدام کند.
7- در قرن حاضر که اکثریت مردم دنیا به نوعی در محرومیت، ناخشنودی، اندوه و اضطراب به سرمی‌برند؛ طبیعتا ناهنجاری‌های اخلاقی به پرخاشگری و ستیزه و تقابل منجر می‌شود. در چنین دنیایی تنها یک انقلاب درونی در سایه گسترش آگاهی فردی و جمعی می‌تواند بشریت را نجات دهد و آنچه که یک ملت را آسیب ناپذیر می‌کند، سرمایه اخلاقی اوست و نه ثروت تمام شدنی یا تسلیحات مرگبار.
*پژوهشگر علوم سیاسی و مدرس دانشگاه