روزنامه ایران
1399/07/14
بی طرفی و میانجیگری
گروه سیاسی/ بی طرفی و تلاش برای میانجیگری؛ به اعتقاد حسن بهشتیپور این محور بنیادین سیاست ایران در قبال مسأله قفقاز است. بر همین اساس است که او میگوید موضعگیریهای پراکنده و غیر منسجم اخیر درباره لزوم حمایت از جمهوری آذربایجان میتواند به منافع ملی ما خدشه وارد کند. این تحلیلگر مسائل بینالملل البته معتقد است بالا گرفتن آتش جنگ در خط تماس مرزی ایران به معنای حساسیت فوقالعاده تحولات برای ماست. تحولاتی که باید با دقت زیاد درباره آن تصمیمگیری شود. بهشتی پور همچنین حضور بازیگران فرامنطقهای و خصوصاً اسرائیل در این جنگ را یکی دیگر از مخاطرات آن برای ایران دانسته است. او میگوید با توجه به این دست مسائل هیچ نوع جانبداری در مسأله قرهباغ، منافع ما را تأمین نمیکند. هر چند که اعتقاد دارد احتمال فرسایشی شدن این دور از درگیریها نسبت به قبل بیشتر و جدیتر شده است.٭٭٭
در ماجرای قرهباغ آنچه این روزها بیشتر در ایران مورد توجه قرار گرفته این موضوع است که موضع اصولی ما چیست و موضعگیریهای پراکندهای که روزهای اخیر شاهد آن بودیم،میتواند چه تأثیری در منافع و موقعیت ایران در این مسأله بگذارد؟
یکی از مشکلات ما در ایران این است که سیاست خارجی بیش از آنکه متأثر از مباحث کارشناسی باشد، تحت تأثیر فضاسازیهای سیاسی و گاه هیجانی است. در ماجرای اخیر قرهباغ هم همین است. مواضعی که توسط برخی ائمه جمعه و نمایندگان مجلس گرفته شد نه انطباقی با مواضع اصولی سیاست خارجی ما داشت و نه منطبق با منافع ملی ایران بود. من با کمال تأسف باید بگویم که در این موضوع ردپای نوعی پوپولیسم را میشود دید. در حالی که جنگ بیخ گوش ماست و ترکشهای آن به روستاهای ما میرسد و از سوی دیگر موضوع در داخل میتواند زمینه شکافها و اختلافاتی باشد، چنین موضعگیریها به هیچ عنوان مسئولانه نیست. این موضوع اصلاً به لحاظ امنیت ملی، موضوعی نیست که بخواهیم آن را کف خیابان بیاوریم و عامل هیجانات عمومی قرار بدهیم. باید اضافه کنیم که حاکمیت نهادهای ملی ما هم در این موضوع با اظهارنظرهای پراکنده و موضعگیریهای ناهماهنگ نقض میشود و این شأنیت حاکمیتی ما را در چشم ناظران خارجی مخدوش میکند. ضمن اینکه مواضعی هم که گرفته شده نه در دایره اختیار و مسئولیت افرادی که بیانیه صادر کردهاند بوده و نه در حوزه تخصص آنها.
اهمیت این موضوع از منظر ملی برای ایران چیست؟
دقت کنید که شروع مسأله قرهباغ به سال 1988 میلادی برمیگردد و در ادامه کشتاری که در ژانویه سال 1990 توسط ارتش شوروی در این منطقه رخ داد، یکی از لحظات تاریخی بود که فروپاشی شوروی را تسریع کرد. یعنی موضوع تا این اندازه پتانسیل تنش بالایی دارد. جمهوری آذربایجان بر تمامیت ارضی خود تأکید دارد و ارمنستان از حق تعیین سرنوشت ساکنان ارمنی قرهباغ میگوید. بحث بر سر این است که چه طرحی میتواند این دو خواسته همزمان را تأمین کند؟ 30 سال است که برای رسیدن به فرمول این موضوع بحث شده و نتیجهای نداشته، جز چند جنگ مهم در منطقه. این وسط اگر جمهوری اسلامی ایران به نفع هر کدام از طرفین حرکت کند، نمیتواند در نهایت در فرآیند میانجیگری ایفای نقش کند. این موضوع اثبات شده است که مسأله قرهباغ فقط راه حل سیاسی دارد و هرگونه موضعگیری ایران به نفع هر کدام از طرفین، موضع ما را در ساحت سیاسی تضعیف میکند. منافع ملی ما ایجاب میکند که اولاً موضوع قرهباغ از طریق سیاسی حل شود و ثانیاً در این فرآیند سیاسی جمهوری اسلامی ایران دارای نقش اساسی باشد. بنابراین هر چیزی که این دو عامل را مخدوش کند، مخدوشکننده منافع ملی ما در این بحران است.
برخی البته بر اساس برآوردهای شخصی خود این بیطرفی را به انفعال تعبیر کردهاند. چقدر این تعبیر منطقی است؟
موضع ایران بی طرفی فعال و مثبت است. این به معنای انفعال نیست. کمااینکه در تمام این سالها شاهد بودیم که ایران همواره دو طرف را دعوت به گفتوگو و صلح و ترک مخاصمه کرده است. یعنی اینکه جمهوری اسلامی ایران له یا علیه جمهوری آذربایجان و ارمنستان موضع نمیگیرد اما بیکار هم نمینشیند. برای اینکه امنیت قفقاز جنوبی مستقیماً با امنیت ایران در ارتباط است. به هر حال بخش مهمی از میدان نبرد شامل مرزهای شمال غرب ایران میشود و به همین دلیل ایران اگر بخواهد هم نمیتواند منفعل باشد. ضمن اینکه این درگیری به دلیل مجاورت جغرافیایی برای مناطق ما در منطقه کاملاً خطرآفرین است و همین هم ضرورت موضع بیطرفانه ما را تشدید میکند. نه تنها هیچ سودی در جانبداری در این ماجرا برای ایران وجود ندارد که حتی کوچکترین کم دقتی میتواند ما را با ضررهای مهمی مواجه کند.
فکر میکنید زمینه اصلی دور اخیر درگیریهای نظامی چه بوده؟ یعنی چه چیزی باعث بر افروختن دوباره آتش شد؟
معتقدم خود دو طرف هم میدانند مسأله راه حل نظامی ندارد اما جمهوری آذربایجان به پشتوانه دو چیز یعنی اول تسلیحات اسرائیلی و دوم پشتیبانی ترکیه و برخی کشورهای دیگر گمان میکند که این بار میتواند اقدام نظامی مؤثری انجام دهد. در حالی که این ارزیابی کاملاً غلط است. البته مسأله جنگ در قرهباغ، همواره یک آتش زیر خاکستر بوده که کوچکترین بهانهای برای شعلهور شدن آن کافی بوده.
یک مسأله نگرانکننده در روزهای اخیر اخباری است که از گسیل نیروهای تکفیری به منطقه شنیده میشود. این مسأله میتواند چه تأثیراتی بگذارد و چه تغییراتی در حوزه میدانی جنگ نسبت به گذشته ایجاد کند؟
مسأله ابعاد حضور تکفیریها شاید بیشتر جنگ روانی و تبلیغاتی باشد. اما هم ترکیه و هم جمهوری آذربایجان باید بخوبی بدانند که آمدن گروههای تکفیری راحت است اما برای رفتن آنها هیچ تضمینی نیست. جنگ قرهباغ یک جنگ حاکمیتی است نه اعتقادی که دو گروه با دو اعتقاد مذهبی علیه هم اقدام کنند. اگر ترکیه افرادی را بیاورد و جنگ را تبدیل به میدان نبرد مسلمان-مسیحی کند، بدتر از آن بلایی که در سوریه بر سر نیروهایش آمد، اینجا در انتظارش است. از آن مهمتر مسأله برای الهام علیاف است که حضور تکفیریها در یک چشمانداز بلندمدتتر میتواند جمهوری آذربایجان را تبدیل به یک سوریه دوم کند. بنابراین آوردن نیروهای تکفیری به این میدان اتفاقاً باتلاقی است که اول از همه خود جمهوری آذربایجان و ترکیه در آن گیر میکنند. بر همین اساس عقل سلیم حکم میکند که آنکارا و باکو به این سمت نروند. اما این اتفاق اگر رخ دهد قطعاً ابعاد آتی آن میتواند بسیار وسیعتر از این منطقه باشد.
فارغ از بحث تکفیریها، روشن است که حضور ترکیه در این جنگ نسبت به قبل به مراتب جدیتر است. این حضور آنها چه نسبتی با حضورشان در سوریه، لیبی و نقاط دیگر دارد؟
حضور ترکیه اینجا خیلی مهم و قابل ملاحظه است. ترکیه در سالهای اخیر نشان داده بسته به شرایط، میتواند سیاستش را به رنگها و چهرههای مختلفی در بیاورد. وقتی صحبت حضور ترکیه در لیبی میشود یکباره آنها ماهیت اخوانی پیدا میکنند. چون میخواهد به کمک قطر پول و امکانات را فراهم کند و در آنجا افرادی را بسیج کنند که علیه ژنرال حفتر اقدام کنند. وقتی بحث مدیترانه میشود، ترکیه ماهیت سکولار میگیرد و وارد همکاری با ناتو میشود. در سوریه وقتی با قطر همکاری میکند باز ماهیت اخوانی میگیرد. در بالکان شعار نوعثمانی میدهد تا یک نوستالژی تاریخی را آنجا زنده کند. وقتی در کنفرانس اسلامی است طور دیگری ظاهر میشود. یا در همین قفقاز ماهیت پانترکیستی میگیرد.
در این معادله هم تجربه یک دهه اخیر نشان داده که تکفیریها نیز در جاهایی ابزار دست ترکیه هستند. این ترکیه که امروز مشوق و پشتیبان اصلی جمهوری آذربایجان در جنگ قرهباغ است، همان ترکیهای است که در سالهای 2007 مذاکره با ارمنستان برای عادیسازی روابط را آغاز کرد و در نهایت روابط دو طرف اینقدر نزدیک شد که صدای حکومت باکو در آمد و اعتراض کرد. بنابراین واقعیت این است که اردوغان فردی عملگراست که منافع ترکیه را در پوششهای مختلف دنبال میکند.
با توجه به این به نظر شما، چقدر طولانیتر شدن این جنگ، نسبت به ادوار گذشته را ممکن میدانید؟ حضور مجموعه بازیگرانی که الان درگیر هستند چه چشماندازی از آینده تحولات در این عرصه ایجاد میکند؟
بر اساس آن نکاتی که گفتم الان مسأله اردوغان در این جنگ، دفاع از آذریها نیست بلکه توسعه نفوذ در قفقاز است. ضمن اینکه به نظر میرسد اردوغان میخواهد از ابزار حضورش در این جنگ برای فشار بر ارمنستان جهت گرفتن امتیاز هم سود ببرد. چون دو طرف هنوز اختلافات جدی دارند. اما قطعاً حضور ترکیه اینبار منجر به طولانیتر شدن جنگ و البته افزایش دامنه آن خواهد شد. چرا که آن طرف ما بازیگر مهمی به نام روسیه را هم داریم که تا اینجا متمایل به ارمنستان اقدام کرده. این دو در جاهای دیگری به صورت هماهنگ و تا حدودی ائتلافی عمل میکردند، مثل تحولات سالهای اخیر سوریه. ضمن اینکه وارد تبادلات اقتصادی و نظامی هم شده بودند. حضور آنها در قرهباغ میتواند در آن معادلات هم تأثیر زیادی بگذارد و باعث تغییر توازن و به وجود آمدن یک سری شرایط تازه شود. یعنی نه تنها خطر فرسایشی شدن جنگ قرهباغ وجود دارد بلکه مسأله تأثیر آن بر تحولات دیگر منطقه هم نباید از چشم دور بماند. خصوصاً این خطر جایی است که اینها بخواهند در این میدان یک زورآزمایی متقابل را تجربه کنند و توجه کنید که این اتفاق در مجاورت ما رخ میدهد. چیز دیگری که خطر طولانی شدن جنگ را تشدید میکند، حسی است که جمهوری آذربایجان درباره قوت تسلیحاتی خود در اثر خرید سلاح از اسرائیل دارد. درست است که ارمنستان هم آن طرف حمایت روسیه را دارد اما به نظر میرسد جمهوری آذربایجان احساس میکند با توسل به خریدهایی که از اسرائیل داشته در این مقطع توانسته دست بالا را پیدا کند. حال آنکه چنین نیست و این تصور فقط باعث به درازا کشیده شدن جنگ خواهد شد. یکی از مهمترین بازیگران در این مسأله گروه مینسک بود که سازمان امنیت و همکاری اروپا آن را ایجاد کرده بود و رهبری آن به روسیه، امریکا و فرانسه سپرده شده بود. منافع اینها اقتضا میکرد حالت «نه جنگ، نه صلح» ادامه پیدا کند. چون طی 26 سال گروه مینسک هیچ اقدام عملی برای حل مسأله انجام نداد. بنابراین جنگ قرهباغ بازیگران فرامنطقهای قوی دارد و تحت تأثیر حضور آنها ماجرا اینگونه است که با آزاد شدن دو تا منطقه، مسأله حل نمیشود. تفاوت اصلی درگیری اخیر با ادوار قبل حضور عواملی مثل اسرائیل است که منافعشان ایجاب میکند در منطقه سلاح بفروشند. اسرائیل تا کنون میلیاردها دلار سلاح به آذربایجان فروخته، مثلاً در سال 2016 فقط 5 میلیارد دلار قرارداد تسلیحاتی بین دو طرف امضا شد. آن طرف ماجرا هم همین دو ماه پیش سفارت ارمنستان در تلآویو افتتاح شد. یعنی باز این میتواند یک بازار تسلیحاتی جدید برای اسرائیل باشد. ضمن اینکه ادامه جنگ، بهانهای خواهد بود برای توجیه حضور اسرائیل در منطقه قفقاز. امریکا هم حامی این سیاست است و البته خودش هم همین نگاه را دارد. کما اینکه مسأله برای روسیه هم تقریباً به همین شکل است. با این چشمانداز باید گفت که اوضاع فعلی هم به لحاظ تحولات میدانی و نظامی و هم به لحاظ سیاسی و حضور قدرتهای فرامنطقهای، پیچیدهتر از قبل است و با این چشمانداز کار پایان جنگ و رسیدن به صلح قدری مشکلتر است.
با این تفاسیر مخاطرات تحولات اخیر برای ایران چیست و البته بازیگری هوشمندانه ما در این مقطع میتواند باعث خلق چه موقعیتهایی برایمان بشود؟
مهمترین مسأله این است که مرز ما درست در خط تماس جنگ است. این آتشی که در خانه دو همسایه افتاده هر لحظه میتواند وارد خانه ما هم بشود. پس نیاز است که اینجا هم به غایت هوشیار باشیم و هم فعال. منافع ایران فقط و فقط پایان جنگ و رسیدن به توافق است. بسیار هم روشن است که سیگنال حمایت از هر طرفی میتواند آتش را به سمت خود ما بکشاند. اما مهمتر از هر چیز آن مطلبی است که قبلتر اشاره کردم. یعنی ناامن شدن و وقوع جنگ در قفقاز جنوبی بزرگترین بهانه است برای حضور قدرتهای فرامنطقهای در مجاورت مرزهای شمالی ایران. توجه به این مسائل یک دقت نظر و اطلاع کامل از شرایط را میطلبد که هر کسی هر طور دلش خواست به طرفهای درگیر پیام صادر نکند و موضع نگیرد. منافع ایران صرفاً در میانجیگری فعال و بیطرفی در این قضیه تأمین میشود. ما اگر در داخل سیاست اصولی کشور را خدشهدار نکنیم و با موضعگیریهای احساسی، به حاشیههای بیجهت دامن نزنیم اتفاقاً فعالیت دیپلماتیک ایران در این میدان یک موقعیت خوب برای نقش منطقهای ایران است. یعنی ایران هم میتواند از مزایای یک صلح بهرهمند شود و هم یک شخصیت دیپلماتیک رفیعتر برای خود ایجاد کند. ضمن اینکه قطعاً این کار منافع اقتصادی خود برای ایران را هم دارد.
سایر اخبار این روزنامه
توجه! توجه! تصویری که میبینید اعلام خطر یا وضعیت قرمز است ! معنی و مفهوم آن این است که خطر کرونا جدی است
# من - ماسک - میزنم
روابط حسنه در عهد شیخ متواضع
باید بمانید تا آینده را با هم بسازیم
جان شما، جان ما
اعطای مشوق مالیاتی به صادرکنندگان خوش سابقه
بی طرفی و میانجیگری
حفظ حقوق مردم در گرو ماسک زدن
مواضع دیپلماتیک را به دستگاه دیپلماسی واگذار کنیم
ساخت و تحویل یک میلیون و 700 هزار خانه
اتصال بیش از ۷۶ هزار مدرسه به شبکه هوشمند مدارس
زیوری جز ماسک نیست