می‌خواهم زنده بمانم

مهسا قوی قلب
خبرنگار
پایین‌تر از خیابان خاوران در کوچه‌های پایین شهر جایی در دل جنوب پایتخت، در آهنی بزرگی محصور در دیواری با حفاظ‌های بلند به چشم می‌خورد. برای تهیه گزارش به‌دلیل بیماری کرونا بعد از گذر از هفت خوان رستم با سختی زیاد بالاخره مجوز ورود را به‌دست آورده و با عکاس راهی آن سوی در بزرگ آهنی می‌شویم. ساختمانی تقریباً قدیمی که بی‌شباهت به یک عمارت کلنگی ساز نیست در انتهای حیاط خودنمایی می‌کند. امروز این همه سختی را از سرگذراندم تا بتوانم راوی داستان زندگی افرادی باشم که انگار از پای چوبه دار برگشته‌اند. زنانی که مرگ را با چشم خود دیدند ولی با یک یاعلی بلند شده و دست شان را به سوی یاریگران دراز کردند تا بتوانند دوباره روی پاهای خود بایستند. این مرکز ترک اعتیاد که بیشتر شبیه یک مرکز نگهداری شبانه روزی از زنان معتاد است، از کودکان زنان معتاد به موادمخدر هم در صورتی که بی‌پناه باشند، در کنار مادرشان نگهداری می‌کند.



مینا از شهرستان به تهران آمده در اتاق و درکل طبقه‌ای مجزا از او نگهداری می‌شود. تست کرونا داده ولی هنوز جوابش نیامده، ماسکم را محکمتر به صورتم می چسبانم، اجازه می‌گیرم تا با حفظ فاصله کنارش نشسته و همصحبتش شوم. «چند سالته؟ در حال ترکی یا پاکی؟» «28 سالمه جایی برای زندگی ندارم، تیرماه همینجا اعتیادم رو ترک کردم، وقتی برای ترک از طریق بهزیستی به اینجا اومدم، همسرم به‌خاطر مصرف شیشه زندان بود، خودم تریاک مصرف می‌کردم، تا 21 سالگی اصلاً نمی‌دونستم مواد چیه تا اینکه ازدواج کردم، تو خونه شوهر با تریاک آشنا شدم و کم کم شوهرم کاری کرد که کاملاً معتاد شدم. چند سالی از ازدواجمون گذشته بود که متوجه شدم، شوهرم حالت هاش عوض شده، شیشه‌ای شده بود، وقتی تو خونه مصرف می‌کرد، از بوی مواد حالم به هم می‌خورد، بوی مواد بدنم رو ضعیف کرده بود، حال و روز خوبی نداشتم تا اینکه تیرماه بهزیستی من و بچه هامو آورد به این مرکز. اعتیادم رو ترک کردم و برگشتم شهرمون. فهمیدم که شوهرم تو مرخصی زندان خودشو حلق آویز کرده.»
با اینکه مینا ماسک روی صورتشه، ولی وقتی از مردن همسرش حرف می‌زند، مشخصاً چشماش می‌خنده. البته می‌توان حدس زد مردی شیشه‌ای چه بلاهایی سر زن و بچه خودش می‌آورد. از او می‌پرسم چرا می‌خندی؟ خوشحالی که فوت کرده؟ سرش را پایین می‌اندازد و می‌گوید: «آره»، «چرا؟ کتک می‌زد؟»، «کاش فقط کتکم می‌زد، دچار توهم‌های شدید می‌شد و تهمت‌های ناروا می‌زد، دائم فکر می‌کرد، گوشی یا فلش مخفی کردم. بعد شروع می‌کرد به گشتن؛ مثل دیوونه‌ها هم من و لباسامو هم کل خونه رو زیر و رو می‌کرد. وقتی نمی‌تونست چیزی پیدا کنه شروع به کتک زدنم می‌کرد. آنقدر می‌زد تا از خستگی بیفته یه گوشه. از دستش راحت شدم. تنها مشکلم اینه که دیگه نمی‌تونم بچه‌ها رو ببینم. خانواده همسرم بچه هامو بردن شهرستان البته با توجه به اینکه دیگه مکانی برای زندگی ندارم، نگهداری از بچه‌ها هم برام مقدور نیست ولی دلم تنگ شده براشون.» «مرکز بهت وعده کار نداده؟ تا کی میتونی اینجا زندگی کنی؟» «قول دادند که در تولید و دوخت ماسک و گان فعالیت کنم، نظافت و آشپزی را به عهده بگیرم و همینجا زندگی کنم. راستش دلم می‌خواد دوباره ازدواج کنم و خونه زندگی خودمو داشته باشم، اما این بار باید مراقب باشم که شوهرم معتاد نباشه.»
اعتیاد مساوی است با از دست دادن کل زندگی
گوشه‌ای از سالن زن جوانی با نوزادی در آغوش در حال رد شدن است، دختربچه سه ساله‌ای هم با چشم‌های گریان گوشه دامنش را گرفته و با هق هق می‌گوید: «حوصلم سر رفته می‌خوام با خانم مربی برم بیرون.» نزدیک می‌شوم، سؤال می‌کنم که با من حرف می‌زنی؟ نوزادش را به زن دیگری تحویل می‌دهد، نزدیک‌تر شده و با هم در اتاقی که محل زندگی این مادر و کودکانش بود کف زمین می‌نشینیم، اتاقی با یک تخت نوزاد و یک تخت بزرگسال که با رنگ‌های صورتی و سفید تزئین شده، رو به من می‌گوید: «فقط 16 سالم بود که ازدواج کردم، شوهرم پسرعمه خودم بود، هروئین مصرف می‌کرد، البته از بچگی مصرف می‌کرد ولی قبل ازدواج ترک کرد و خواستگاری کرد و منم باهاش ازدواج کردم.
بعد از چند وقت متوجه شدم که دوباره داره مصرف می‌کنه، کم‌کم به منم اصرار می‌کرد که باهاش مصرف کنم. تو خانواده ما فقط پدرم بود که تریاک مصرف می‌کرد، پدرم بتدریج متوجه تغییر رفتارهام شد، منو به‌زور برد آزمایش بدم. هم هروئینی شده بودم و هم شیشه‌ای. هر‌روز به یه بهونه الکی از بابام پول می‌گرفتم تا خرج اعتیاد خودم و شوهرم در بیاد. وقتی پدرم جواب اعتیادم رو دید دیگه اجازه نداد به خونه شوهرم برگردم. بعد از مدتی به‌صورت غیابی طلاق گرفتم. دو ماه بعد از جدایی، با حمید آشنا شدم، تو محله‌ای که ما زندگی می‌کنیم دخترها و پسرها نمی‌تونن با هم دوست بمونن و زود باید ازدواج کنن، همسر دومم پاک بود، عاشقم شده بود، بهش گفتم من اعتیاد دارم به درد زندگی تو نمی‌خورم، به اصرار حمید ازدواج کردیم.
خدا به ما دو تا بچه داد، ماهک که سه سال داره و هانی که 50 روزه به دنیا اومده. بعد از تولد ماهک چندین بار ترک کردم، هربار همسرم باهام همراهی می‌کرد. قبل از اینکه پسرم رو باردار بشم پاک بودم اما ماه پنجم حاملگی دوستام وسوسم کردن و مصرف کردم، دوباره اعتیاد پیدا کردم خواستم ترک کنم ولی پزشکان گفتن برای سلامتی جنین خطرداره، بعد از تولد می تونی ترک کنی.»، «تو که چندین بار ترک کردی، مطمئنی این بار آخرین باره؟» جواب می‌دهد: «وقتی پسرم به دنیا اومد، فامیل شوهرم نشستند زیر پاش که این زن به دردت نمی خوره، هربار ترک می‌کنه ولی دوباره میره سراغ مواد. مادر خوبی برای بچه هات نمی شه. شوهرم گفت که طلاقم می‌ده و ازاین همه وقتی که برام گذاشته پشیمونه، فکر می‌کرد که دیگه دوستش ندارم. مادرش یکی رو براش در نظر گرفته بود تا دوباره ازدواج کنه حتی گفت که بچه‌هام رو بهم نمی‌ده. باورم نمی‌شد.
مردی که 5 سال عاشقانه در کنارم بود و همیشه ازم دفاع می‌کرد، داشت تنهام می‌ذاشت، یکدفعه فهمیدم زندگی، شوهرم و بچه هام رو با هم از دست می‌دم، تصمیم گرفتم دیگه سمت مواد نرم، اومدم این مرکز ولی بچه‌ها رو به من نمی‌دادن داشتم دیوانه می‌شدم.
پسرم فقط چند روزه بود به من نیاز داشت. اما بالاخره با پادرمیونی و دخالت بهزیستی هفته پیش شوهرم اومد دیدنم، از صورتم معلوم بود که ترک کردم، چشماش از خوشحالی برق می‌زد، رو به من کرد و گفت بچه‌ها رو میارم، ولی این بار آخرین مهلته، از خوشحالی گریه می‌کردم، بچه‌هام همه زندگیم هستن، پسر بیچارم که وقتی به دنیا اومده بود معتاد بود، یک هفته تو بیمارستان نگهش داشتن، سم زدایی کردن، خون بچه رو عوض کردن، چندین بار تشنج کرد، داشت از دست می‌رفت، شوهرم روزی یک میلیون تومن برای پسرم تو بیمارستان هزینه کرد، من این بلاها رو سرشون آوردم، خودمو نمی‌بخشم، به خودم قول دادم ازاین به بعد مادر خوبی باشم. تصمیمم عوض نمی شه.» از او درباره بدن دردهای دوران ترک و ناآرامی‌ها می‌پرسم. در پاسخ می‌گوید: «روزها قرص B2 و شب ها قرص خواب در حد آلپرازولام می‌دن، یه کپسول هم که ضد وسوسه هست می‌خورم. مشکلی ندارم و با بچه‌ها سرم گرمه به این امید که هر چی زودتر بتونم برگردم سر خونه و زندگیم. البته با همسرم تصمیم گرفتم که خونه رو عوض کنیم و اصلاً از اون محله بریم، حتماً تغییر شرایط زندگی می‌تونه کمکم کنه.»
آرامش یا مرگ
زنی تکیده که به‌نظر اختلاف سنی بیشتری نسبت به بقیه دارد، ساکت ایستاده و حرفی نمی‌زند، سؤال می‌کنم، «چند سالتونه؟» پاسخی نمی‌دهد و فقط نگاه می‌کند. به‌نظر حدود 60 ساله است.
 یکی از دخترها نزدیک می‌شود و می‌گوید: «45 سال داره و نمی‌تونه صحبت کنه. مهناز بیماری شبیه روماتیسم داشت و همیشه از درد دست و پا رنج می‌کشید، از آنجایی که همه خانواده به نوعی مصرف کننده بودند، مهناز هم برای آرام شدن دردها به سمت مصرف تریاک رفت، اما چند سال پیش متأسفانه دچار سکته مغزی شد و دیگه نتونست حرف بزنه. بعد از سکته دیگر مصرف تریاک هم نتونست دردها رو آروم کنه، این بار به پیشنهاد یکی از اقوام برای کم شدن درد و ناراحتی، هروئین استفاده کرد، کم کم به هروئین هم معتاد شد و درکل هم لال شده، حالا با پای خودش اومده اینجا تا ترک کنه و بعد شروع کنه به گفتاردرمانی.»
در اتاق بزرگی که 6 تخت بزرگسال و یک تخت کودک را در خود جای داده بود، صدای ناله خفیف زنی به گوش می‌رسید، آن طرف‌تر زنی به همراه دو پسر خردسال یکی 7 و دیگری 3 ساله با هم پچ‌پچ می‌کردند. با آرمین که بزرگتر بود، حال و احوال کردم، خودش شروع به حرف زدن کرد: «کلاس اولم، از ایلام اومدیم، دوست دارم تهران زندگی کنم، اینجا شهر قشنگیه، دلم می‌خواد همینجا برم مدرسه.» پرسیدم: «کی شما رو از ایلام آورد اینجا؟» جواب داد: «دوست مادرم.» وقتی با مادر آرمین شروع به صحبت کردم، زیر چشمی آرمین رو هم می‌دیدم، پر بود از مظلومیت و خشم.
مادر آرمین 33 سال دارد، سعی می‌کند دستش را زیر لباسش پنهان کند، یادم می‌افتد که آرمین گفته از ایلام آمده‌اند، ناگهان یاد زنان ایلامی و داستان خودسوزی‌های مکرر می‌افتم، اما خودش می‌گوید که خودسوزی نکرده و چراغ برگشته روی لباسش و آتش گرفته. صدای ناله‌های زن در تخت کنار دیوار از درد دندان بالاتر می‌رود، سعی می‌کنم با منیره، مادر آرمین و آراز با صدای آرامتری حرف بزنم تا مزاحم بقیه نشویم، می‌پرسم که از کی معتاد شدی؟ همسرت تشویقت کرد؟ پاسخ می‌دهد: «قبل از ازدواج نه سیگار می‌کشیدم نه مشروب، شوهرم شیشه‌ای بود، یک سال بعد از ازدواجمون به بهونه اینکه شیشه درد کمر و کلیه رو کم می کنه اصرار کرد، شیشه مصرف کنم. آخه چند سال بود که درد کلیه و کمر داشتم.
واقعاً بعد از مصرف شیشه دردام از بین می رفت، سرحال می‌شدم. گاهی هم بهم شربت متادون می داد اونم مؤثر بود. اوایل یک روز درمیان بعد روزی چندین بار مصرف می‌کردم. شوهرم هم بشدت عصبی بود و دست بزن داشت هر روز کتکم می‌زد، تهمت می زد که با مردای دیگه رابطه دارم. از شوهرم متنفر شده بودم، به خودم اومدم دیدم دیگه حتی به بچه‌ها هم علاقم کم شده، زندگی بچه هام داشت از دست می‌رفت، به پیشنهاد یکی از دوستام اومدم اینجا تا ترک کنم. بعد از ترک هم برنمی گردم پیش همسرم، چون مواد مصرف می‌کنه و خیال ترک کردن نداره، خانواده هم قول دادن که اگه جدا بشم از من و بچه هام حمایت می‌کنن. خانم خیری هم در شهرمون هست که گفته اگه مواد رو بذارم کنار به لحاظ مسکن، پوشاک و خوراک کمک می‌کنه، می‌خوام زندگی خودم و بچه‌ها رو نجات بدم.»
اعتیاد در کمین دختران جوان پولدار
در سالن مبله شده مجموعه جایی که چندین اتاق دورش قرار دارد، نیلوفر آرایش کرده و خوش قد و بالا با چشم‌های درشت و پر از شیطنت نگاهم می‌کند.
 یکی از مددکارها رو به من می‌گوید که فریبا حدود 6 ماه است با میل و اراده خود آمده و هرماه ماندنش را تمدید می‌کند. تعجب می‌کنم که چطور یک دختر جوان می‌تواند 6 ماه خود را در مکانی به دور از همسن و سال‌های خود حبس کند. برای پاسخ سؤالم نزدیک‌تر رفتم. با لبخندی ملیح به ردیف مبل‌ها نزدیک شدیم و نشستیم. پرسیدم: «چطور معتاد شدی؟ خانواده درگیر اعتیاد بودند؟» محکم جواب داد: «پدرم پیشکسوت بسکتبال بود، مادرم هم از خانواده‌ای اصیل و محترم، تو خانواده اصلاً معتاد نداشتیم، وضع مالی مساعدی هم داشتیم، خونه پدری من خیابون ولیعصره، هیچی تو زندگی کم نداشتم. دو تا بچه بودیم و همه چی در اختیارمون بود تا اینکه پدرم به رحمت خدا رفت.
 خیلی بهش وابسته بودم از غم فوتش حالت‌های افسردگی داشتم با هر ضرب و زوری دیپلمم رو گرفتم. کم کم مدل دوستام عوض شدن، پام به مهمونیای مختلط باز شد. اول به اصرار دوستام مخصوصاً دوست پسرم، شروع کردم به مشروب خوردن بعد سمت موادمخدری مثل کوکائین و شیشه کشیده شدم. اوایل ماهی یکبار مهمونی می‌رفتم همون یکبارم مصرف می‌کردم بتدریج هر دوهفته یکبار بعد هفته‌ای یکبار مهمونی می‌رفتم.»، «چی مصرف می‌کردی؟»، جواب داد: «شیشه، اینقدر درگیرش شده بودم که یک روز در میون و بعد هرروز مصرف می‌کردم، مشکل مالی هم برای تهیه مواد نداشتم، حقوق پدرم بود و هر دو روز یکبار 50 هزار تومان هزینه موادم می‌شد. غرق شده بودم تو اعتیاد و توهمات هرروزه، مادرم و خواهرم رو با بهونه‌های الکی کتک می زدم، مادرم رو هم از دست دادم.  نتونست دوری پدرم و وضعیت منو تحمل کنه، از غم و غصه، سکته کرد و مرد. رفتارم کاملاً غیرعادی شده بودن، قبل از بیرون رفتن از خونه بی‌اغراق 4 تا 5 ساعت جلوی آیینه می‌نشستم و زل می‌زدم به خودم، اصلاً متوجه گذر زمان نبودم، ساعت‌ها می‌گذشت به خودم، می‌آمدم، نگاهی به ساعت می‌کردم و متوجه می‌شدم، 5 ساعت متوالی جلوی آیینه نشسته‌ام. کم کم ترس برم داشت. چندتا از دوستای نزدیکم اوردوز کردن و فوت کردند. از ترس با پای خودم اومدم اینجا. کاملاً ترک کردم. اما دائماً موندنم رو تمدید می‌کنم.
سه ماه پیش یک روز از اینجا خارج شدم، متوجه شدم دوستم، همون پسری که معتادم کرده بود، خودکشی کرده، بعد با فاصله‌های زمانی کوتاه شنیدم که دوستام اوردوز کردن و مردن، راستش از ترس مردن از اینجا بیرون نمیرم. می‌ترسم برم بیرون و دوباره وسوسه بشم که دوستام منو بکشونن سمت موادمخدر. روزی که تصمیم قطعی بگیرم که دور همه دوستام رو می‌تونم خط بکشم، خونه پدریم رو می‌فروشم و به یه محله دیگه اسباب کشی می‌کنم. یک زندگی نو رو شروع می‌کنم که کاملاً متفاوت باشه، الان هم میرم واحد خیاطی و هر روز ماسک و گان می‌دوزم و درآمد کمی هم از این راه دارم، وقتی هم ازاینجا برم بیرون، کاشت ناخن و آرایشگری یاد می‌گیرم تا هم کاری یاد گرفته باشم، هم سرم گرم باشه. خدا پدرم رو بیامرزه، من و خواهرم حقوق پدرم رو داریم و نیاز مالی نداریم، اما این خوبه که هر آدمی مشغول کار باشه و بیکار نباشه، همین بیکاری ریشه اصلی بدبختی‌های من بود. خداروشکر خواهرم دانشجو شده و به دانشگاه میره، هیچ‌کسی رو غیر از من نداره، به‌خاطر خواهرم و برای اینکه تو این دنیای بزرگ تنهاش نذارم، محاله که دوباره سمت موادمخدر برم. الان دیگه می‌دونم چه چیزهایی می‌تونن باعث لغزش من بشن، به‌خاطر همین از تک تک اون عوامل دوری می‌کنم.»
فقط 35 درصد پاک می‌مانند
لغزش اصطلاحی است که در خصوص بازگشت دوباره معتادان به چرخه اعتیاد پس از ترک کردن، به کار می‌رود.
فریبا دیلمی، روان شناس حوزه اعتیاد و از مسئولان مرکز اقامتی درمان و بازتوانی مادر و کودک، درباره مراجعان مرکز به «ایران» می‌گوید: «کمپ‌های متعددی برای زنان در کشور تأسیس شده اما نمی‌توان نام کمپ را روی این مرکز گذاشت، زیرا افرادی که به اینجا مراجعه می‌کنند، با میل و اختیار خود تصمیم به ترک اعتیاد می‌گیرند و به اندازه‌ای اراده قوی دارند که مدت حضور را چندین بار متوالی تمدید می‌کنند. این اقامتگاه دارای استانداردهای بالایی است و قرار است به‌صورت یک مدل بعد از کسب موفقیت در استان‌های دیگر هم اجرایی شود. پروتکل‌های درمانی، نوشته شده و سال گذشته هم به بهزیستی تحویل داده شد.»
به‌گفته دیلمی، در ابتدای تأسیس این مرکز، قرار بود به‌صورت آزمایشی و موقت فعالیت داشته باشیم اما بعد از مدتی با کسب موفقیت در این حوزه و دستاوردهای خوبی که به‌دنبال تأسیس این مرکز به دست آمد، بهزیستی موافقت کرد، روند کار مجموعه ادامه پیدا کند.
وی در خصوص روش ترک معتادان توضیح می‌دهد: در صورت ضرورت بر اساس نظر پزشک از داروهایی مانند متادون و بوپره نورفین (Buprenorphine) استفاده می‌شود، این در حالی است که هم از سازمان بهزیستی و هم از وزارت بهداشت، مجوز داریم. خوشبختانه از حمایت‌های شهرداری هم بی‌نصیب نماندیم و ساختمان این مجموعه را شهرداری در اختیارمان قرار داده، علاوه بر این بهزیستی هم ماهانه تا حدودی حمایت‌های مالی می‌کند.
این روان شناس، با اشاره به اینکه تنها 35 درصد افرادی که ترک می‌کنند، پاک می‌مانند، بیان می‌دارد: میزان ماندگاری در درمان رقمی بسیار پایین‌تر از این میزان دارد. با روش‌هایی همچون تلاش برای حفظ رابطه با مرکز، ویزیت رایگان پزشک و روانپزشک، حضور درمراسم و جشن‌های مرکز پس از اتمام دوره درمان، تهیه سبد کالا و لوازم التحریر برای کودکان با کمک خیرین سعی می‌کنیم ارتباط بیماران را با مرکز حفظ کنیم تا احتمال بازگشت به سمت موادمخدر را کاهش دهیم.
او درباره میزان هزینه‌های هر فرد که برای ترک مراجعه می‌کند و همچنین هزینه‌های کودکان آن‌ها، توضیح می‌دهد: ماهانه به‌صورت میانگین یک میلیون و 500 هزار تومان برای هر نفر چه بزرگسال و چه کودک هزینه می‌شود. غذا، داروهای آگونیست، داروهای روانپزشکی، داروهای تقویتی، لوازم بهداشتی، شوینده‌ها، پوشک بچه، کرایه اسنپ، سونوگرافی و هزینه وکیل از جمله مواردی است که به‌صورت ماهانه برای افراد هزینه می‌شود. دقیقاً مانند یک خانه که باید برای همه افراد خانواده هزینه کرد، باید همه هزینه‌ها را متقبل شد.
دیلمی در خصوص شرایط نگهداری از زنان باردار معتاد به موادمخدر و کودکان آنها هم توضیح می‌دهد: تمامی زنان بارداری را که اعتیاد دارند، پذیرش می‌کنیم. در خصوص کودکان آنها هم چنانچه در خانواده کسی نباشد که مسئولیت نگهداری کودک را به عهده بگیرد، ما شرایط نگهداری از کودکان را هم در کنار مادران فراهم می‌کنیم. حتی مهدکودکی هم برای این منظور ایجاد کردیم تا کودکان از آموزش‌ها و بازی‌های لازم برخوردار شوند. معمولاً یکی از فرآیندهای اساسی که مانع درمان زنان معتاد می‌شود، فرزندان آنها و نگرانی مادران در خصوص نگهداری آنها است.
چنانچه مراکزی که برای اعتیاد دایر می‌شوند این مسأله را لحاظ کنند، قاعدتاً آمار زنان معتاد کاهش پیدا می‌کند.
او با اشاره به اینکه 14 نیروی داوطلب و غیرداوطلب در مرکز مشغول به کار هستند، می‌گوید: ما به هر فردی که برای ترک اعتیاد به اینجا مراجعه می‌کند، پیشنهاد می‌کنیم که حداقل 3 تا 6 ماه حضور داشته باشند، در طول این مدت هم تلاش می‌کنیم تا در زمینه اشتغال هم آنها را توانمند کنیم. البته برخی از این افراد مشکلات زمینه‌ای دیگری هم دارند به‌عنوان مثال زنانی که فرزندانی بی‌شناسنامه دارند برای شناسنامه گرفتن این کودکان اقدامات لازم را انجام می‌دهیم، یا نوزادی که معتاد به دنیا می‌آید یا کودکانی که بیماری دارند، در خصوص درمان آنها همه اقدامات پزشکی را انجام می‌دهیم. هرچند در میان تمام هزینه‌های جاری، خیرین هم به میدان آمده و همیشه در کنار ما هستند.

یادداشت

برخوردهای متفاوت با طبقه  زنان معتاد

سیمین کاظمی
جامعه شناس
در جامعه ما که محل تلاقی هنجارها و باورهای فرهنــــــگ سنتی مردســـــــالاری با الزامات و اجبارهای زندگی مدرن است، انحرافات و کجروی‌های زنان وضعیتی گیج کننده ایجاد کرده است. در این جامعه که از زنان انتظار ایفای نقش‌های سنتی معهود همچون زن خانه دارمی رود، کجروی زنان غیرمنتظره و غیرقابل پذیرش است و از این‌رو برای مواجهه با آن آمادگی هم وجود ندارد.
بر همین اساس وقتی سخن از اعتیاد به میان می‌آید، عمدتاً به مثابه مشکلی مردانه تلقی می‌شود و از آن به‌عنوان بلای خانمانسوزی یاد می‌شود که هستی و زندگی مردان را (که زن تنها جزئی از آن است) تباه می‌کند. از این زوایه زنان عمدتاً غایبند و حداکثر جزء متعلقات و مایملکی هستند که در سایه اعتیاد مرد، به باد می‌روند. اما دراثنای همین بی‌اهمیت شمردن یا جدی نگرفتن خطر اعتیاد برای جنس مؤنث، آهنگ رشد اعتیاد زنان نسبت به دهه قبل تا دو برابر فزونی یافته و زنان معتاد موسوم به متجاهر نیز مسأله اعتیاد زنان را در فضای عمومی مقابل چشم ناباوران قرار داده‌اند.
اعتیاد زنان برای جامعه‌ای که هنوز فرهنگ سنتی بر آن سایه افکنده، واقعیتی مهیب و رعب آور است و از این‌رو برخورد جامعه با اعتیاد زنان متفاوت از رفتار با مردان معتاد است.
زنان معتاد بیش از مردان نکوهش و طرد می‌شوند و به‌عنوان «منحرف مضاعف» شناخته می‌شوند، چون علاوه بر ارتکاب جرم مصرف مواد، پا به‌وادی جرایم مردانه گذاشته و خلاف انتظار اجتماعی از نقش زن عمل کرده‌اند. در چنین جامعه‌ای بر اساس تقسیم کار جنسیتی که زنان را عموماً به ایفای نقش خانگی سوق داده است، اعتیاد زنان بلافاصله به نقش‌های مادری و همسری پیوند زده می‌شود و گویا آنچه اعتیاد زنان را واجد اهمیت و سزاوار نگرانی می‌کند، نه زندگی و سلامت خود زن، بلکه نقش او به‌عنوان مستخدم خانواده است که اهمیت دارد. چنین نگاهی که استقلال زن را نادیده می‌گیرد موجب می‌شود برنامه‌ریزی درست و دقیق در مقابله با اعتیاد زنان غیرممکن شود.
در مورد اعتیاد زنان این واقعیت را نیز باید در نظر داشت که اعتیاد برای همه زنان تجربه یکسانی نیست و یکی از عواملی که در این مورد می‌تواند تعیین کننده باشد، طبقه اجتماعی افراد است.
در واقع طبقه اجتماعی است که می‌تواند سرنوشت زنان معتاد را رقم بزند و تعیین کند که برچسب انحراف و کجروی به هویت آنها الصاق شود یا خیر. می‌توان گفت تجربه مصرف مواد در زنان طبقه سرمایه‌دار با اعتیاد زنان طبقه کارگر یکسان نیست؛ سوء مصرف مواد برای اولی ممکن است، به‌عنوان تلاشی برای تجربه‌های جدید و هیجان آور دیده شود و جرم و بزه به حساب نیاید، اما برای دومی مصرف مواد، تلاشی ناکام برای گریز از رنج و سرخوردگی است که به احتمال بیشتری انحراف اجتماعی و جرم تلقی می‌شود.
اعتیاد زنان طبقه کارگر و تهیدستان و فرودستان اجتماعی، نه تنها جرم و انحراف مستوجب طرد و مجازات شمرده می‌شود، بلکه رنج و زخمی است که کمتر بخت التیام دارد، چون زنان این طبقه از حمایت اجتماعی کمتری برخوردارند و منابع کمتری برای کمک‌جویی در دسترس‌شان است.
اعتیاد زنان به‌عنوان بخشی از یک مسأله اجتماعی، نیازمند برنامه‌ریزی و مداخله مؤثر است، اما تاکنون کمتر اقدام امیدوارکننده‌ای در این خصوص صورت گرفته است. با آنکه اکنون اعتیاد زنان همچون مردان به عرصه عمومی کشیده شده است و زنان بی‌خانمان معتاد در گوشه و کنار برخی خیابان‌های مناطق فقیرنشین تهران و شهرهای دیگر به حال خود رها شده‌اند، تنها تدبیری که مطرح می‌شود «جمع آوری» آنها به مثابه «پسماندهای اجتماعی» است، که آن هم بواسطه فقدان امکاناتی مثل مراکز اقامتی ویژه زنان تاکنون قابل اجرا نبوده است.
«جمع آوری» معتادان متجاهر (چه زن و چه مرد)، فقط راهکاری برای پنهان کردن مسأله اعتیاد و دور کردن آن از انظار عموم به‌طور موقت است و نمی‌تواند به پیشگیری یا حل این مسأله کمک کند. اعتیاد زنان مانند سایر مسائل اجتماعی، محصول نابرابری‌های اجتماعی و جنسیتی است که تا حل چنین مسائلی نمی‌توان به حل مسأله اعتیاد نیز امید داشت؛ با وجود این در شرایط فعلی، مشکلاتی در مورد مواجهه با پیشگیری، درمان و بازتوانی معتادان زن وجود دارد که لازم است به طور عاجل مورد توجه قرار گیرند.
اول اینکه در برنامه‌های پیشگیری از اعتیاد، زنان باید بیشتر از گذشته مورد توجه قرار گیرند. یکی از ابزارهای پیشگیری، آموزش و اطلاع‌رسانی است که در این خصوص محتواهایی هم توسط دستگاه‌های ذیربط منتشر می‌شود، اما در این پیام‌ها عمدتاً به اعتیاد زنان توجه کافی صورت نگرفته و به آسیب‌پذیری زنان حداکثر ذیل مجموعه خانواده و زن و بچه مرد معتاد اشاره می‌شود.
چنانکه گویی از نظر طراحان این پیام‌ها زنان نسبت به اعتیاد مصونیت دارند، یا در صورت معتاد شدن، اعتیادشان اهمیتی ندارد. این بی‌ توجهی به پیشگیری موجب شده، اعتیاد و رفتارهای پرخطر در میان زنان، حتی زنان دانشجو و تحصیلکرده افزایش یابد. بنابراین پیام‌های پیشگیری از اعتیاد لازم است با در نظر گرفتن هر دو جنس از دوره کودکی تا بزرگسالی آموزش داده شود.
در وهله دوم، زنان معتاد برای درمان هم با دو مشکل عمده مواجه هستند، از طرفی مراکز درمان اعتیاد به شکلی مردانه طراحی و پیش‌بینی شده‌اند و دسترسی زنان به این مراکز بویژه در شهرهای کوچک و سنتی اندک است و از طرفی از آنجا که زنان فقیر در تأمین معاش با مشکل جدی مواجهند و از طرفی حمایت خانواده را هم ممکن است از دست داده باشند، کمتر قادر به پرداخت هزینه‌های درمان اعتیاد هستند. از این‌رو کمک‌های دولتی برای ورود زنان فقیر به روند درمان ضروری به نظر می‌رسد.
 در وهله سوم و بعد از درمان نیز زنان برای بازتوانی نیازمند حمایت اجتماعی و برخورداری از مسکن، کار و درآمد مناسب هستند که بتوانند به طورمستقل به یک زندگی سالم ادامه دهند و مجدداً در زمینه‌ای که اعتیاد آنها را رقم زده رها نشوند.
مداخلات مؤثر و توجه به این سه حوزه می‌تواند تا حدودی از سنگینی بار اعتیاد بکاهد، اما حل نهایی آن همان طور که اشاره شد، حرکت به سمت جامعه‌ای برابر و برخوردار از رفاه است که باید برای محقق شدنش تلاش کرد.

شتاب تصاعدی اعتیاد زنان

محمد بینازاده
کارشناس حوزه اعتیاد
بر اساس آمارهای آخرین پژوهش ارزیـــــــابی سریع وضعیت مــواد مخدر (RSA)  که در سال 1397 انجام شده، به نظر می‌رسد حدود 10 درصد معتادان جامعه آماری ایران، خانم هستند. این پژوهش در مقایسه با پژوهش قبلی که در سال 1376 انجام شده بود، نشان می‌دهد روند شیوع در میان زنان  4 برابر افزایش یافته است و در واقع این افزایش از حدود 6 درصد به 10 درصد رسیده، یعنی شتاب اعتیاد زنان خیلی تند نبوده ولی تصاعدی بوده است.
در بحث همه‌گیرشناسی در بقیه کشورها از جمله کشورهای اروپایی، امریکا، کانادا، استرالیا یعنی کشورهای توسعه‌یافته غربی، سهم زنان از اعتیاد چیزی در حدود یک سوم کل جامعه آماری معتادان آن کشور‌ها است. در ایران این نسبت، فعلاً 10 به 90 است، یعنی میانگین پایین‌تری دارد.  قسمت ایرانی ماجرا که اعتیاد زنان را با مردان متفاوت می‌کند، سن شروع مصرف مواد مخدر است. در معتادان زن ایرانی، سن شروع مصرف،  پایین‌تر از سن شروع مصرف در مردان است که این تفاوت، قابل بحث و تحلیل است و تحلیل‌های متفاوتی را می‌طلبد، بنابراین، در حوزه پیشگیری از اعتیاد باید درخصوص دختران از همان سنین پایین، تمرکز بیشتری داشته باشیم. باید اساساً به تفاوت‌های عمده اعتیاد بین زنان و مردان تأمل بیشتری کرد.
پیش‌فرضی وجود دارد و این است که تفاوت‌های جنسیت محور در حوزه اعتیاد وجود دارد و در بخش قابل ملاحظه‌ای از برنامه‌ریزی‌ها چه در ایران و چه در کشورهای دیگر تفاوت‌های جنسیت محور نادیده گرفته شده و بخش عمده‌ای از برنامه‌های پیشگیری از اعتیاد و برنامه‌های درمان، متأثر از روایتی مردانه است.
در کشورهای غربی هم برنامه‌ریزی‌ها در حوزه اعتیاد با روایت‌های مردانه نوشته شده‌اند. آنچه که حائز اهمیت است، این نکته است که نمی توان از مدل‌های پیشگیرانه و درمانی مردان برای زنان، استفاده کرد. اولین تفاوت، تفاوت بیولوژیک است. بر اساس پژوهش‌هایی که در مرکز زنان به دست آمده، وسوسه مصرف مواد در طول یک ماه نوسان دارد.  تغییرات هورمونی و افزایش استروژن، سبب افزایش میزان تمایل و وسوسه مصرف مواد می‌شود، به نحوی که شدت وسوسه مانند یک تابع ریاضی عمل کرده و بر مبنای سیکل ماهانه با در نظر گرفتن  آخرین روز قاعدگی قبلی و اولین روز قاعدگی بعدی، شدت وسوسه مصرف مواد در هفته اول و دوم بخصوص وقتی به وسط ماه (زمان تخمک‌گذاری) نزدیک می‌شوید، بیشتر خواهد شد.
در واقع نسبت هورمون‌های استروژن و پروژسترون در میزان وسوسه در زنان رابطه دارد، به بیان دیگر با بالارفتن استروژن، سطح وسوسه بالا رفته در حالی که نسبت آن با پروژسترون معکوس است.
همین قاعده در زنان باردار هم بشدت مصداق دارد به گونه‌ای که در دوران بارداری با دلیل این که پروژسترون به پایین‌ترین سطح خود می‌رسد و استروژن به بالاترین میزان خود می‌رسد، گروه خانم‌های باردار با افزایش ماه حاملگی میزان وسوسه بالاتری هم خواهند داشت.
در گروه دیگری از زنان هم که آمپول ضدبارداری استفاده می‌کنند، از آنجایی که میزان پروژسترون را به سطح بالایی رسانده و استروژن را پایین می‌آورند، میزان وسوسه هم در آن‌ها بسیار پایین می‌آید. با توجه به پژوهش‌های انجام شده متوجه می‌شویم از آنجایی که مردان این تجارب را ندارند پس شدت وسوسه هم در آن‌ها نوسانی ندارد.
با مرور منابع بین‌المللی نیز می‌بینیم که نتایجی که ما داشتیم، عیناً آن‌ها هم داشتند. مشخصه نوسان وسوسه در زنان در اثر تلسکوپی یا شتابناکی اعتیاد هم مؤثر است. به بیان ساده‌تر، اثر تلسکوپی به سرعت مصرف اعتیاد مرتبط است، یعنی از روز اولی که فرد شروع به مصرف می‌کند تا روزی که به بالاترین میزان مصرف و متجاهر شدن می‌رسد و به نوعی عملکرد اجتماعی خود را از دست می‌دهد و وضعیت سلامت روانی او با تغییرات مواجه می‌شود. متأسفانه به دلیل فیزیولوژی بدن زنان، این بازه زمانی در زنان بسیار کوتاه‌تر از مردان است.
  به طور میانگین مردان از روز اول مصرف تا متجاهر شدن دو سال زمان طی می‌کنند، اما این رقم در زنان به 6 ماه کاهش می‌یابد. البته این اتفاق مثل شمشیری دولبه عمل می‌کند، یعنی همان طور که اثر تخریبی مواد، در زنان، روندی تند دارد، در مقابل در خصوص درمان هم زودتر به جواب می‌رسیم، در واقع اولی نیمه خالی لیوان و دومی نیمه پرلیوان است. از دیگر تفاوت‌های عمده در مقوله اعتیاد زنان و مردان می‌توان به بعد روانی اشاره کرد، بر اساس پژوهش‌های انجام شده اختلالات روانی در خانم‌های معتاد در مقایسه با خانم‌هایی که معتاد نیستند بیشتر است، از طرفی بیشتر خانم‌هایی که مصرف کننده و متأهل بودند، همچنین گروه مجردی که دوست پسر داشتند، می‌گفتند که مصرف مواد آن‌ها به واسطه همسر یا پارتنر آن‌ها بوده در حالی که عکس این قضیه صادق نبود و این که مردی که همسرش معتاد باشد و به واسطه او، آلوده شود، بسیار کمرنگ است.
دلایل گرایش زنان به مصرف مواد مخدر
پژوهش‌ها نشان می‌دهد تلاطمات روحی و اختلالات روان شناختی، می‌توانند علت مصرف مواد مخدر باشند، البته دسته‌ای از خانم‌ها با هدف لاغری و کاهش وزن و زیبایی اندام به مصرف شیشه یا خانواده مواد محرک  روی می‌آورند، بالا بردن انرژی بدنی نیز گزینه دیگری است که عامل گرایش افراد به مصرف چنین موادی است. در یک پژوهش دیگر روی افراد بیش فعال، در مرکز ترک اعتیاد زنان متوجه شدیم که 35 درصد زن‌های مرکز، سابقه بیش فعالی در کودکی یا بزرگسالی داشتند و در میان مواد مختلف، مصرف تریاک، رتبه نخست را به خود اختصاص داده است.
 بعد از تریاک، شیشه و هروئین بالاترین رتبه را دارند. به طور قطع وجود اختلالات روان شناختی مثل اختلالات خلقی و یا بیش فعالی و نظایر آن‌ها نیز می‌توانند در گرایش به سمت مصرف مواد مخدر مؤثر باشند، بر اساس مشاهدات میدانی، گروهی از خانم‌ها که به اعتیاد کشیده شدند، بهره هوشی پایینی داشتند و در مواردی هم مورد سوء استفاده‌های جنسی قرار گرفته بودند،  با توجه به تمامی مواردی که به آن‌ها اشاره شد،  غربالگری با انجام تست آی کیو و بیش فعالی در دوران پیش دبستان و دبستان می‌تواند در کاهش آمار ابتلا به اعتیاد زنان در سنین نوجوانی به بعد کمک شایانی داشته باشد.

نبود  حمایت های  ویژه  برای اعتیاد  زنان

مونیکا نادی
حقوقدان و فعال حوزه زنان
اعتیاد در زنان به‌دلیل نقشی که آنان به طور معمول در خانواده و در جامعه دارند، آسیب‌های مضاعفی را به همراه دارد.
در واقع آسیب‌های ناشی از اعتیاد زنان در جامعه بسیار گسترده است و افراد زیادی به خاطر اعتیاد یک زن درگیر این آسیب‌ها می‌شوند.
 در حال حاضر در کشور ما شاهد افزایش تعداد زنان معتاد و بیشتر دیده شدن و خارج شدن این موضوع از یک آسیب پنهان به یک آسیب آشکار هستیم.
به‌دنبال اعتیاد آسیب‌های زیادی، زنان، خانواده و جامعه را تهدید می‌کند. معمولاً عوارض فیزیولوژیکی اعتیاد در برخی موارد در زنان نسبت به مردان شدیدتر است. اختلالات روانی با شدت بیشتری در زنان دیده می‌شود و به طور خاص هم روی بارداری و فرزندپروری و سلامت کودک اثر مستقیم می‌گذارد. اعتیاد در زنان یکی از عواملی است که زنان را به تجربه خشونت و رفتارهای خشونت‌آمیز سوق می‌دهد و از حیث اشتغال، هویت خود و فرزندان آنها را می‌تواند دچار مشکل کند. تنش‌های خانوادگی، بزه‌دیدگی کودکان یا بی‌خانمانی زنان را به‌دنبال دارد و علاوه بر همه اینها از طرف دیگر برچسب‌های اجتماعی نسبت به زنان معتاد شدیدتر از مردان است و دیدگاه جامعه نسبت به آنان متفاوت و منفی است، پس می‌بینیم که آسیب‌هایی که یک زن معتاد می‌بیند بسیار بیشتر از آسیب‌هایی است که مردان می‌بینند و تمام خانواده و اطرافیان را درگیر می‌کند و در یک کلام جنس آسیب‌هایی که زنان معتاد می‌بینند با آسیب‌هایی که مردان می‌بینند، متفاوت است.
در نتیجه تمامی این عوامل، متوجه می‌شویم که نیاز داریم در خصوص روش‌هایی که برای پیشگیری و درمان در پیش می‌گیریم، نگاه به اعتیاد زنان، نگاهی خاص باشد و در جهت درمان و حمایت از زنان معتاد از روش‌های ویژه‌ای استفاده کنیم که نیازهای خاص این دسته از افراد را پوشش دهد و امکان برگرداندن آنها به زندگی عادی میسر شود.
در بحث درمان، ترک اعتیاد و برگشت به زندگی هم مشکلات زیادی وجود دارد، به طور معمول، زنان معتاد حمایت‌های لازم از طرف خانواده و جامعه را دریافت نمی‌کنند و به نوعی می‌توان گفت که هم از طرف خانواده و هم از سوی جامعه طرد می‌شوند و فرصت‌ها و حمایت‌های کمتری دارند، در عین حال این افراد به طور معمول آگاهی‌های کمتری نسبت به پیامدهای اعتیاد دارند.
همه این مشکلات در کنار این که روش‌های خاصی برای زنان معتاد ارائه نشده، سبب می‌شود در خیلی از مواقع درمان اعتیاد هم با شکست مواجه شود و زنان حتی در صورت ترک، مجدداً به اعتیاد باز گردند. پس در مقوله اعتیاد زنان بشدت به حمایت‌های ویژه نیاز داریم و این که ساختارها و اصولی که برای ساماندهی و مقابله با این آسیب اجتماعی باید در نظر گرفته شود، خاص‌تر دیده شوند.
فارغ از حیث قوانین که زنان از حقوق شهروندی و اصل عدم تبعیض برخوردار هستند و هر حمایتی که به‌عنوان دستورالعمل و آیین‌نامه از طرف متولیان امر به‌عنوان مثال سازمان بهزیستی در نظر گرفته می‌شود، باید بدون تبعیض برای زنان هم در نظر گرفته شود، ولی طبیعتاً باید در طرح‌ها و دستورالعمل‌هایی که برای حل و فصل مشکلات زنان در حوزه اعتیاد دیده می‌شود، ویژگی‌های خاص در نظر گرفت و آسیب‌های خاص آنها با توجه به گستردگی آسیب‌های اجتماعی دیده شود و روش‌ها و امکانات بیشتری برای این افراد در نظر گرفته شود.
 متأسفانه شاهد هستیم که در روش‌های فعلی ساماندهی که البته محل انتقادات و اشکالات بسیاری است و ایرادات زیادی دارد، می‌بینیم که کمپ‌های ویژه زنان خیلی کم هستند و امکانات و شرایط مطلوب را دارا نیستند.
همه این عوامل سبب می‌شود که اعتیاد زنان به‌عنوان یک آسیب اجتماعی چنان که باید و شاید مورد پردازش قرار نگیرد و لازم است عزمی جدی برای حل معضلات ناشی از اعتیاد زنان شکل بگیرد.
در حوزه قوانین مربوط به اعتیاد، قانون مبارزه با موادمخدر وجود دارد و در آن قانون، جرم انگاری در خصوص اعتیاد صورت گرفته، اما هیچ تفاوتی بین زنان و مردان معتاد از حیث جرایم و مجازات‌ها در این قانون دیده نشده است، البته حمایت‌های خیلی محدودی در آن پیش‌بینی شده است. برای مواجهه با اعتیاد زنان، باید کمپ‌های ترک اعتیاد با امکانات بالا وجود داشته باشد ولی حتی این مورد لازم و مهم در قانون دیده نشده است، چرا که آمار بالای اعتیاد در کشور به مردان تعلق داشته و زنان درصد پایین‌تری را برخوردار هستند.
متأسفانه درخصوص اعتیاد زنان، هیچ قانون خاص حمایتی وجود ندارد که تفاوت‌های زنان و مردان در آن مشخص باشد، در کل هم قوانین ویژه و خاصی در حوزه اعتیاد زنان وجود ندارد این در حالی است که با توجه به جایگاه والای زنان در جامعه و آسیب‌هایی که خود افراد و خانواده‌های آنها می‌بینند، باید به این مقوله در کشور توجه بیشتری شود، زیرا با وجود قانون‌های حمایتی در هر حوزه‌ای می‌توان به‌صورت اصولی از میزان آسیب‌های اجتماعی تا اندازه قابل توجهی کاست.