اخلاق و مشارکت سیاسی

به جرأت می‌توان گفت پیروزی روحانی در انتخابات 29 اردیبهشت، از جنس دیگری بود. این انتخاب، نتیجه هر چه بود، زاییده هیجان و موج‌آفرینی نبود و تا آخرین لحظه هم گرفتار این موج آفرینی نشد. انتخابی از جنس وعده‌های کالایی و یارانه‌ای هم نبود. انتخابی از نوع انفعالی از سر ناچاری و برای نه گفتن به حریف هم نبود. گویا جنس انتخابات این دوره  با اغماض از یک برداشت آرمانی از مفهوم مشارکت آگاهانه، واقعاً برآیند یک مشارکت آگاهانه بود. مشارکت آگاهانه از سر نگرانی، نگرانی در دو ساحت فردی و جمعی، یکی خودخواهانه برای آینده خود و دیگری از نوع دیگرخواهانه برای آینده دیگری و آیندگان این سرزمین.
به نظر می‌رسد بیشترین تلاش در شناساندن چنین نگرانی‌هایی برای جامعه، سهم جوانان و دانشجویان ما بود. به واقع هر یک از آنها ستادی شدند برای روحانی. ستادی برای آگاه کردن. ستادی برای تمرین گفتگو با رقبا. ستادی برای رفتن به سطح جامعه. از پیاده رو شهر گرفته تا خانه اقوام در روستاها. گو اینکه در این دور از انتخابات، جوانان تفکر اصلاحات را با جامعه پیوند زدند و مشکل زمینی نبودن اصلاحات را حل کردند. همان مشکلی که همیشه اصلاحات را محدود به دانشگاه و طبقه متوسط کرده بود و ناتوان از ارتباط با بدنه جامعه.
حالا که انتخابات تمام شده و هیجان رقابت فروکش کرده، نگرانی در چهره برخی از کنشگران جوان و فعال نمایان شده است. به نظر، آنها جز هیجان زودگذر روزهای پس از انتخاب، دستاورد ملموسی برای خود مشاهده نمی‌کنند و از این مهمتر آنها نگران رأیشان هستند اما نه رأی خودشان که جانانه به روحانی داده‌اند، بلکه نگران از ریشی که گرو گذاشته و دیگران را قانع و راضی کرده‌اند تا به روحانی رأی دهند. آنها می‌گویند ما به عهدی که با گفتمان روحانی بستیم پایبند ماندیم، خدا کند تیم امید هم آبرو داری کند. با شنیدن این حرف دوباره به ارزش و اعتبار سرمایه اجتماعی پی بردم و به عمق اثرگذاری آن. در عین حال نگران، نگران از فرو ریختن آن. نگران از قدر ندانستن آن.
در همین افکار بودم که ذهنم به سوی ساز و کار دموکراسی و ضمانت‌های اجرای آن کشیده شد. خوب که مرور کردم دیدم جای چیزی در فرآیند انتخابات ما خالی است. گویا سهم ما از دموکراسی تنها بخش رأی دادن آن است و بعد از انتخاب دستمان کوتاه از «منتخب» است. حال این «منتخب»  می‌خواهد رئیس جمهور باشد، یا نماینده مجلس یا نماینده شورای شهر، فرقی نمی‌کند. دموکراسی با انتخاب آغاز می‌شود اما با نظارت، کامل، معنادار و ماندگار. انتخابی که با نظارت همراه نباشد ضمانتی برای رسیدن به اهداف متصور بر انتخاب نخواهد داشت. بنابراین از مهترین ارکان دموکراسی وجود نهادهای نظارتی مردم نهاد در دسترس است نه نهادهای دولتی نظارت نما. این وظیفه بر دوش احزاب سیاسی و سازمان‌های مردم نهاد است. آنها ضمن فراهم آوردن ساز و کار مشارکت، نقش و جایگاه حاضرین در صحنه انتخاب را در رسیدن به اهداف کوتاه مدت و بلند مدت  مشخص می‌دارند و این‌گونه آنها را به عرصه مشارکت می‌کشانند و در پیگیری اهدافشان به‌دست فرد انتخاب شده یاری می‌رسانند و رأیشان را تضمین می‌کنند.  


اکنون در فقدان چنین ساز و کاری برای تضمین آراء مردم و برای نظارت بر «منتخب»، مردم شریف ایران از پیر و جوان، زن و مرد، تحصیل‌کرده و کم‌سواد، شهری و روستایی،  با درایتی برخواسته از اعتماد به گفتمان یک گروه و تلاش برای پیروزی آن به صحنه آمده‌اند. آنها با رأی خود، بدون گرفتن هیچ تضمینی، چک سفید به منتخب داده و بر اساس یک سری اصول اخلاقی نانوشته و اعتماد به منتخب در وضعیتی که هیچ‌گونه ساز و کار حزبی برای تضمین منافع فردی و جمعی آنها وجود ندارد، به روحانی رأی داده‌اند. این همان هزینه‌ای است از جانب مردم برای پا گرفتن دموکراسی در جامعه.
در مقابل، اکنون نوبت «منتخب» است که پاسخ اعتماد مردم را بدهد. مردم فارغ از وجود ساز و کار نهادی و حزبی و بدون در نظر گرفتن تضمینی برای برآورده شدن خواسته‌های رنگارنگ فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، و اقتصادی، تنها با پذیرش خطر بی‌تضمین در انتخاب، اعتماد و عقلانیت را سرلوحه انتخاب خود کرده‌اند. اکنون روحانی یک دوره چهار ساله در اختیار دارد. فرصتی با دو رویکرد متفاوت، فرصتی مغتم برای نزدیکان و یاران سیاسی و تاختن بر رقبا، یا فرصتی تاریخی برای تاریخ‌ساز شدن، تقویت اخلاق، اعتماد و سرمایه اجتماعی و استفاده از آن برای پیشبرد برنامه‌های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی.
قطعاً در این برهه، ما روحانی دوم را می‌خواهیم. روحانی که منافع ملی را فدای نزدیکان نکند و با جسارت بیشتر به اعتماد مردم لبیک بگوید و تلاش خود را برای تقویت روزافزون حوزه عمومی جامعه صد چندان کند. لازمه این کار آن است که نخست؛ در عمل و برنامه‌ها ثابت کند رأی من و ما خطا نبوده. دوم؛ کمک کند تا کنشگر اجتماعی فعال در عرصه انتخابات، شرمنده کسانی نباشد که  به توصیه او، دیگران رأی خود را به نفع روحانی تغییر دادند. سوم؛ رئیس جمهور منتخب، فارغ از جنجال آفرینی‌های سیاسی، منش برآمده از رأفت، دوستی و تحمل مخالف و آزادمنشی را در عمل سرلوحه اخلاق سیاسی و گفتمان حاکم کند تا رقیب درس اخلاق سیاسی در عمل را از او بیاموزد  و چهارم با حمایت از تشکیل و توسعه سازمان‌های مردم نهاد، راه را بر گفت‌وگو، مشارکت و نظارت مردمی در عرصه عمومی هموار سازد. آنگاه خواهیم دید که چگونه اخلاق سیاسی و اجتماعی برآمده از مشارکت اجتماعی آحاد مردم، راه را بر آینده ایران عزیز خواهد گشود. در یک کلام ما نیاز به کسی داریم که در برهه حساس کنونی خود را وقف جامعه کند و با تقویت نهادهای مدنی واسط و ازخودگذشتگی سیاسی، خلأ اعتماد را در رابطه دولت- ملت که همانا زاییده یک جریان طولانی و تاریخی است،‌ترمیم کند.
                 *مدیر گروه اخلاق انجمن جامعه شناسی ایران