آدم‌های فوری و آدم‌های اصیل !

قــطــعا بـــراي شـــما هــــم پيـــش ‌آمده است که در پياده‌روهاي شهر و به‌ويژه در مقابل اسباب‌بازي‌فروشي‌ها يا سوپرمارکت‌ها کودکاني را ديده باشيد که جيغ مي‌زنند؛ پايشان را بر زمين مي‌کوبند و از والدين مي‌خواهند که چيزي را برايشان بخرند. آنان با شنيدن هر «گفتم نهِ» پدر يا مادر؛ مشتي محکم بر ران او مي‌کوبند و به جيغ‌وداد خود ادامه مي‌دهند تا بلکه به هدف برسند! والدين در اين شرايط هر نوع توجيهي را که به ذهنشان خطور کند براي کوتاه آمدن کودک به کار مي‌گيرند. ولي کمتر پيش مي‌آيد که اين توجيهات اثرگذار شود. اين کودکان در لحظه به دنبال لذت از آن شيء يا خوراکي هستند. بسا اينکه نيم‌ساعت بعد دلزده شوند و بدون هيچ حسي، آن خوراکي يا اسباب‌بازي را به گوشه‌اي پرتاب کنند. برخي از انديشمندان مطالعات فرهنگي، ويژگي زندگي امروز را «لذت فوري» يا به تعبير ديگري، «ارضاي آني خواسته‌ها» مي‌دانند. اين مفهوم به کم‌تحملي و بي‌صبري افراد براي دستيابي به لذت اشاره دارد و بيانگر آن است که در زندگي امروز به تاخير انداختن لذت امري ناموجه شده است، به‌گونه‌اي که افراد تمايل دارند تا دقيقا مانند آن کودکي که در ابتداي اين مطلب مثال زدم لذت‌هايي را که طالب آن هستند در لحظه تجربه کنند. جمله «من همين الان اونو مي‌خوام» به بهترين شکل بيانگر معني لذت فوري است. گويا ما ديگر نمي‌خواهيم و نمي‌توانيم برآورده شدن خواسته‌هايمان را به آينده موکول کنيم يا به تعويق اندازيم. گسترش چاي کيسه‌اي فوري، قهوه فوري، خداحافظي با طبخ غذا و خريد غذاي آماده، دوستي‌هاي فوري بيانگر آن هستند که تحمل و صبوري براي دستيابي به لذت کاهش يافته است. لذت فوري، در مقابل «لذت پس از صبوري» قرار دارد. منظور آن است که دستيابي به لذت نيازمند تحمل سختي‌هايي است. تجربه لذتِ نويسنده شدن، تجربه لذتِ مشهور شدن، تجربه لذتِ معلم شدن، تجربه لذتِ فوتباليست شدن، تجربه لذتِ رانندگي با يک ماشين مدرن از آن جمله‌اند. درواقع اين لذت‌ها، در لحظه و فوري به دست نمي‌آيند و مرهون تحمل قدري رنج و صبوري‌اند. بين آرزو و لذت بردن از تحقق آن آرزو پلي به نام رنج و صبوري قرار دارد. هرچند لذت فوري ويژگي زندگي امروز بشر تلقي شده است ولي به نظر مي‌رسد که تعجيل براي رسيدن به لذت‌هاي زندگي و برآورده شدن فوري خواسته‌ها به شکل پررنگي به يکي از مهم‌ترين ويژگي‌هاي جامعه ايراني بدل شده است. شايد در اطرافمان کم نيستند افرادي که در طول يک‌سال به دنبال دوازده هنر يا حرفه رفته‌اند و به‌محض آنکه دريافته‌اند که اين هنر يا حرفه نيازمند طي مسيري سخت و زماني طولاني است آن را رها کرده‌اند.
ادامه صفحه 6