فرجام محتوم مهاجران مرتع سبز!؟

امید مافی- سرنوشت مسافران بی‌بازگشت سرزمین مادری اینگونه است لابد؛ مغضوب،محزون و مغموم. روزی که نابغه دست زن و بچه‌اش را گرفت و زندگی‌اش را در یک چمدان جا داد و رفت، خوب می‌دانست در سرزمین شورچشم‌ها، برخی برای داور بی‌بدیل که نام وطنش را در فینال المپیک و نیز جام جهانی و در بزرگترین کارزارهای گیتی به گوش‌ها رسانده مرگ آرزو می‌کنند.
تنگ نظرانِ هَشلهف که تاب تماشای آهوی خرامان بومی را در میانه چمنزار نداشتند و به همین دلیل ساده دست درازی کردند، چیزی نوشتند و در خفا غولی را سر بُریدند تا رویاهای یک ملت جزغاله شود.
اما بافراست‌ترین قاضی این مرز و بوم که سال‌ها فریاد لیاقت ایران را در چهار گوشه جهان طنین‌انداز کرد، عاقبت از شر نامدیران شوریده بخت به سرزمین کانگوروها پناه برد و تا آن سوی اقیانوس یک نفس دوید. همو که این روزها مبهوت و مات به کسانی می‌نگرد که بی‌اعتنا به رقص درفش خونین در افق‌های پیش‌رو، خنجر می‌زنند و حسادت خویش را با حذف آس داوری ایران به رخ می‌کشند و سپس زیر فشارها وی را جایگزین برادرزنش می‌کنند.
انگار بی‌دلیل نبود که دادگرِ سیه پوش زیر تگرگ نامهربانی‌ها با کوله باری از افتخار، گریزانِ از مرزها تا نیمکره جنوبی رفت و تنها مُشتی خاک وطن را با خود برد تا به وقت دلتنگی در زیر آه و آسمان اشکی بریزد و بی‌موج و بی‌بادبان در کوئینزلندِ شرجی دل به قضا و قدر بسپارد.


حالا در فصل انتقام برخی در سکوت با شمشیرهای آخته روی نامش ضربدر کشیدند تا شاید ایران در جام جهان نما بی‌سفیر بماند.حالا در اتمسفر کبود فوتبالِ مغشوش ما بعضی می‌توانند نفسی از ته دل کشیده و روی ابرهای مچاله کِل بکشند و به مدیریت مشعشع
خود بنازند.
وقتی برای عافیت طلبان روسفیدیِ این جغرافیا مهم نیست و در افکار حاسدان زاغکی پر نمی‌زند، لابد باید فغان فغانی تا دورترین سیاره‌ها برود و دلش در غربت به شاخه اناری بدل شود که بادهای موسمی، خونش را به امواج اقیانوس آرام می‌پاشند.
وای بر شما چشم سفیدها.وای بر شما که پوست انسانیت را می‌کنید و طناب دار خلق ا... را در روز روشن می‌بافید تا کمی
ذوق‌مرگ شوید.هر چند افکار بیدار مجوز نخواهند داد مغزهای این مرز و بوم در بن بست گرفتار شوند و تنگ نظری جای عدالت را بگیرد. هر چند جایگزینی دوباره قاضی اهل شاه عبدالعظیم در لیست الیت ـ زیر شلاق انتقاد رسانه‌ها و سینه‌سوخته‌های فوتبال ـ و البته حذف خویشان وی!! این سیگنال را برای عشق فوتبال‌ها فرستاد که گاه آنچه به حقیقت ختم می‌گردد فریاد و دادخواهی کسانی است که تبعیض را بر نمی‌تابند و در برابر بی‌عدالتی روزه سکوت نخواهند گرفت.
راستی کِی قرار است در امتداد روزهای سیاه، سلیقه‌های شخصی جای خود را به منافع گروهی و ملی دهند و بساط دلسردی آنها که یکشبه به سند اعتبار مملکت بدل نمی‌گردند و پرچم ایران را در نامدارترین آوردگاه‌ها می‌افرازند جمع شود.