چرا رئیس‌جمهور نظامی؟

مناقشه بر سر احتمال حضور يک نظامي در مقام رياست‌ جمهوري ايران در بين محافل مختلف بالا گرفته است. درحالي‌که اصلاح‌طلبان و اعتدالگرايان نسبت به وقوع چنين رخدادي اظهار نگراني مي‌کنند، اصولگرايان عمدتا اين نوع نگراني‌ها را مردود دانسته و بعضا تنها راه عبور از مشکلات اقتصادي جاري را حضور يک «جوان پرانرژيِ انقلابي» به‌خصوص با سابقه نظامي‌گري در پاستور مي‌دانند. حضور يک نظامي در پاستور اما واقعا چقدر مي‌تواند نگران‌کننده باشد؟ پاسخ به اين پرسش، بستگي به نوع داوري درباره شرايط کنوني کشور و راه‌هاي برون‌رفت از آن را دارد. اگر بپذيريم که دولت پنهاني با سيطره و قدرت سياسي در ايران وجود دارد، در آن صورت، نگراني اصلاح‌طلبان از تسخير پاستور توسط آنان، چندان موجه نمي‌نمايد! در حقيقت، باور به دولتي پنهان با قدرتي بلامنازع، اعتراف به صوري بودن کلِ دم و دستگاه پاستور است که از يک‌سو، هر گونه تلاش ميانه‌روها براي تسلط بر آن را بي‌معني مي‌کند و از سوي ديگر، تسخير آن توسط نيروهاي «دولت پنهان» عملا تغييري قابلِ توجه در معادله کنوني قدرت در ايران به وجود نمي‌آورد، جز اينکه آنچه را گفته مي‌شود پنهان است، در نزد افکار عمومي علني و آشکار مي‌کند! به نظرم همين نوع تعارضات تحليلي اصلاح‌طلبان و اعتدالگرايان است که بخش اعظم جامعه را نسبت به هشدارها و اخطارهاي آنان در مورد ظهور يک نظامي در مقام رياست‌جمهوري برنمي‌انگيزد و از بي‌تفاوتي آنها به اين موضوع نمي‌کاهد. از نگاه بسياري از مردم، اگر همه امور تعيين‌کننده، به سرپنجه نامريي دولت پنهاني رقم مي‌خورد، پس چرا بايد از مرئي شدن آن در ساختمان پاستور به هراس افتاد؟ به نظرم اصلا‌ح‌طلبان و اعتدالگرايان پاسخ روشن و دقيقي به اين پرسش ندارند جز اينکه دائما تکرار کنند که دولت پنهان در صورت تسخير پاستور، خرده منفذهاي تنفس سياسي و فرهنگي را هم مي‌بندد! اين پاسخ اما پرسش ديگري را پيش مي‌آورد و آن اينکه اگر قدرت واقعي در دست دولت پنهان است چرا تاکنون خرده منفذهاي سياسي و فرهنگي را نبسته است؟ خواهند گفت؛ حضور اعتدالگرايان در پاستور و ساير مراکز تصميم‌گيري مانع آنها شده است! اين حرف اما ادعاي خالي بودن پاستور از قدرت واقعي و تمرکز آن در دست دولت پنهان را به چالش مي‌کشد و مسئوليت تراکم مشکلات را متوجه قوه مجريه و ناتواني مديريتي و تخصصي آن مي‌کند؛ موضوعي که خود آنها را خوش نمي‌آيد. باوجود اين نوع مجادلات، به نظر مي‌رسد که حضور يک نظامي در پاستور اقتضاي روند تطور اوضاع ايران در سه دهه گذشته و از منظر منطقِ تحول امري گريزناپذير باشد! شايد به همين علت بسياري از مردم از آن هراس ندارند به‌ويژه اينکه پاستور گرچه براي همه جناح‌ها، بسيار وسوسه‌انگيز است، اما آن نقطه، بيش از آنکه مولد قدرت باشد، به مثابه منزلگاهي براي آزمون صلاحيتِ واقعي افراد در رفع يا کاهش مشکلات عيني جامعه عمل مي‌کند و بهتر از هر جاي ديگري تمام نقصان‌ها و ناتواني‌ها و بي‌برنامگي‌ها و به‌ويژه توهمات را روي پرده مي‌ريزد. بنابراين، هر کس اسب خود را براي دستيابي به اين مقام زين کرده باشد، به سوي فتح هدفي پيش مي‌تازد که همه قابليت‌هاي دروني او را بي‌هيچ تعارف و امکانِ پرده‌پوشي، عيان خواهد کرد و جايي براي لاف‌زني و گزافه‌گويي و اوهام‌پروري باقي نخواهد گذاشت!