در تله ی انتحاری نقد گرفتار نیاییم

رضا بردستانی‪-‬ همه ساله، فصل بودجه که می‌شود، رسانه‌ها پر می‌شود از برخی سرفصل‌های بودجه و بازی کلامی با اعداد و ارقامی که از تصویب تا تخصیص به اصطلاح «سیبی» است که تا به دست مصرف کننده‌اش برسد«هزار چرخ» می‌خورد. کم کم عادت مان شده است که دعواهای بودجه‌ای له یا علیه این و آن به یک بازی سالانه تبدیل شود؛ نخست هم دست می‌گذراند روی ردیف‌های دم و دستگاه‌های دینی، فرهنگی و مذهبی، سپس نوبت می‌رسد به صدا و سیما و چندجای خاص و در نهایت آن چه البته به جایی نرسد؛ نقد کارشناسانه و موشکافانه ی بودجه است که بالاخره ساختارهای این بودجه اصلاح شد
یا نه؟!
اگرچه بودجه، پیشنهادی است از سوی دولت اما اصلی‌ترین بخش کار در ید قدرت مجلس است پس آن قسمت از بازی که از سوی مجلس به میانه ی بازار مکاره ی فضای مجازی کشانیده می‌شود مصداق بارز شیطنت و سهم خواهی است اما این دستگاه علیه آن سازمان و این موسسه علیه آن نهاد دیگر از آن بازی‌هایی است که به اصطلاح ریشش درآمده و افکار عمومی قانع
نمی‌شود.


بحث بودجه، بحث طولانی است و در یک مقاله و چند یادداشت نمی‌گنجد اما چند مسئله در بحث بودجه بدیهی است:اول این که؛ ساختار بودجه نویسی از آن جایی که سال‌های سال بر پایه ی درآمدهای نفتی استوار بوده، به خودی خود ساختاری بیمارگونه و غیر قابل دفاعی است که چپ و راست سپهر سیاسی ایران نیز بدان معترف هستند.
دوم آن که؛ تغییر مسیر از بودجه ی نفتی به بودجه ی غیر نفتی، تنها و تنها روی کاغذ میسر و مقدور شده است واگرنه آن بخشی که باز هم بر اساس فروش ثروت‌های ملی اعم از نفت و گاز و فرآورده‌های معدنی و کلاً خام فروشی استوار است همان بخش ناپیدای ماجرا است چون نقدترین بخش بودجه مالیاتی است که مردم باید بپردازند و نسیه‌ترین بخش اما همان بخشی است که نمی‌دانیم و نمی‌گویند.
دیگر این که؛ با کسری بودجه گویا تعارف داریم، مصرف زده‌ایم و اهل اصراف و میانه‌ای نیز با خویشتنداری مالی و قناعت و حیف و میل نکردن نداریم پس کسری بودجه را سنگین و سنگین‌تر کرده، تحویل دولت بعدی و مجلس بعدی می‌دهیم و در این میانه بیچاره کسی که و دولتی که و مجلسی که در دام سنگین‌ترین کسری بودجه گرفتار‌اید که یا دودمان خودش را بر باد می‌دهد یا گُرده ی مردم را زخمی خواهد کرد!
چهارم مسئله ی مهم این که؛ هرجا کم آوردیم از سرمایه‌گذاری و بودجه‌های عمرانی کاستیم یعنی طناب را دقیقا از جای نازک آن از هم گسستیم! حق هم داریم لابد؛ حقوق کارمند و مدیر و معاون و وزیر و غیره را که نمی‌شود پرداخت نکرد... همین طور پیش برود تا چند سال دیگر و یا شاید همین 1401، بودجه ی ما همان میزان حقوق و دستمزد است یعنی بودجه، بودجه ی جاری است و عمرانی کودکی بی‌سرپرست و شاید بدسرپرست که رهاشده‌تر از همیشه بین دست و پای سیاست بازی‌ها له
خواهد شد.
پنجم اما سهم خواهی است؛ بی‌پرده در این بخش هم دولت استوار ایستاده و هم مجلس کوتاه نمی‌آید! یک بار هم نشده و نمی‌شود بنشینیم و ببینیم این میلیارد، میلیاردها که صرف دل به دست آوردن‌های سیاسی می‌کنیم در نهایت صرف چه می‌شود، کجا می‌رود و فایده و بهره‌اش برای این سرزمین چیست؟
ششم اما سازمان‌هایی است که بودجه نمی‌گیرند قدرت دفاع نیز از حق و حقوق خود ندارند این بخش‌هایی که ذیل این قسمت قرار می‌گیرند دقیقاً همان‌هایی هستند که سر و کاری مستقیم‌تر
با مردم دارند.
و اما هفتم؛ مراقب باشیم در تله ی انتحاری نقد گرفتار نیاییم. آخر سال معلوم می‌شود به کی و کجا چقدر و چه مقدار داده‌اند و چه کرده‌اند از همین حالا به جای قلم نقد، دشنه ی تخریب بر گلوی
برخی نگذاریم.