منحل کردن سازوکارهای جناحی به تحزب کمک می‌کند؟ بنویسید جناح بخوانید حزب

گروه سیاسی- بهاران آزادی: هر چند سال‌ها از بحث تحزب در ایران می‌گذرد اما گفتمان سیاسی از طریق فعالیت احزاب، به ویژه در حدود 40 سال پس از انقلاب اسلامی نتوانسته در میان مردم و سیاسیون ما نهادینه شود، بحث بر سر این مسئله اما مسئله تازه و جدیدی نیست و شاهد هستیم که با وجود صدها حزب، آن زمان که باید، فعالیت حزبی منسجم و قدرتمندی وجود ندارد. شاید علت آن باشد که احزاب سیاسی در جمهوری اسلامی ایران همواره ذیل دو جریان سیاسی اساسی یعنی اصلاح‌طلبی و اصولگرایی شکل گرفته و همواره احزاب در ایران از سیاست‌های جناحی خود پیروی کرده‌اند، به سخنی دیگر، مردم در شکل‌گیری و یا سیاستگذاری آنها دخیل نبوده‌اند، اگرچه که بناست احزاب سیاسی حامل مطالبات مردمی و اجتماعی باشند و با علم به مشکلات موجود و در راستای حل آن به کارزارهایی مانند انتخابات ورود پیدا کنند.
در رقابت‌های انتخاباتی، کمتر شاهد حضور کاندیداهایی بوده‌ایم که از دل احزاب قدرتمند به در آمده و خواهان سکانداری کشور و یا در سطوح پایین‌تر خواهان ورود به مجلس یا هر نهاد دیگری باشند و خطرات آن زمانی بروز می‌کند که در بحبوحه مشکلات نمی‌دانیم چه مقامی، چه نهادی یا کدام حزب پاسخگوی مشکلات است. نمونه بارز آن به سال 84 بازمی‌گردد، آن هنگام که محمود احمدی‌نژاد توانست با حمایت اکثریت اصولگرایان هشت سال یکه‌تاز میدان باشد و اکنون پس از گذشت سال‌ها از او برائت جسته‌اند و هیچکس پاسخگوی حرف و حدیث‌های گذشته نیست. ضعف احزاب با پشتوانه سیاسی و اجتماعی قدرتمند در کشور موجب شده تا این رکن اساسی تنها در آستانه دوئل‌ها میان جریان‌های سیاسی گل کند که مسلما در زمان اندک هیچ حزبی قادر نیست شگفتی بیافریند. در چنین شرایطی ایجاد احزاب و جبهه‌های جدید از دو قانون پیروی می‌کند. یک دسته آنها هستند که با مرامنامه و گفتمانی برنامه‌ریزی شده به میدان آمده و ضمن فعالیت در آن انتخابات خاص، ماندگار می‌شوند. در مقابل اما سیاسیونی هستند که از فراموش شدن واهمه دارند، در مدت کوتاهی می‌آیند شاید جایی در مبارزات سیاسی پیدا کنند یا دست کم خودی نشان دهند، نه مجوزی برای فعالیت دارند و نه از اساسنامه و مرامنامه‌ای مستدل برخوردارند. با این حال سال 92 آغازی بود بر ایجاد فضایی مناسب جهت پررنگ‌تر شدن فعالیت‌های حزبی تا آنجا که پس از انتخابات ریاست‌جمهوری در همین سال، اصلاح‌طلبان توانستند با ایجاد شورای‌عالی سیاستگذاری و گردهم آوردن احزاب اصلاح‌طلب به ریاست محمدرضا عارف اتحاد موردنظر خود را معنا بخشند. جریان اصولگرایی نیز در چنین شرایطی تلاش کرد از قافله عقب نماند و با همگرایی اصولگرایی پیش از انتخابات مجلس دهم در سال 94 و تشکیل جبهه «جمنا» در آستانه انتخابات ریاست‌جمهوری 96 درصدد تحقق وحدت در این جناح بود، اگرچه هربار به دلایلی ناکام ماند. هر دو جریان اصلاح‌طلب و اصولگرا اکنون به این نتیجه رسیده‌اند که همصدایی و همگرایی یا به تعبیری خردجمعی قادر است فراتر از آن عمل کند که صدها حزب وجود داشته باشد اما هرکدام ساز خود را کوک کند و این خود نویدی است بر آینده‌ای روشن‌تر. باید پذیرفت در کشوری که عمر تحزب کوتاه و نقش آن کم‌رنگ است، وجود همین احزاب و جبهه‌های نوپا هم می‌تواند گامی مثبت در راستای مستحکم شدن نقش تحزب در کشور باشد، حتی اگر در مدت کوتاه قادر نباشند به تمامی اهداف خود جامه عمل پوشانند یا سازوکار متزلزلی را دنبال کنند. اکنون پس از انتخابات ریاست‌جمهوری و پیروزی حسن روحانی، برخی سخن از آن به میان می‌آورند که جبهه مردمی نیروهای انقلاب به دلیل ناکارآمدی در همصدایی اصولگرایی یا شوای عالی سیاستگذاری اصلاح‌طلبان با وجود انتقادهایی که درمورد لیست امید شورای شهر تهران بدان وارد بود، بهتر است منحل شوند. ذکر این نکته خالی از لطف نیست که در کشورهای توسعه یافته همچون کشورهای اروپایی، آمریکای لاتین و کانادا، فعالیت سیاسی به ویژه در انتخابات براساس تحزب شکل می‌گیرد به دلیل اینکه اصل تحزب در این کشورها یکی از ابزارهای توسعه سیاسی به شمار می‌رود، اما ایران در این دسته جایی ندارد و حتی می‌توان گفت از کشورهایی همچون هند، پاکستان و ترکیه نیز گامی عقب‌تر است. در چنین شرایطی آیا بهتر نیست به جای سخن از انحلال احزاب، شوراها و جبهه‌های سیاسی تدبیری برای اصلاح سازوکار آنها اندیشید؟ مگر نه آنکه حفظ دموکراسی و نشاط سیاسی هر کشوری در گرو فعالیت احزاب است؟ ایران هم از این قاعده مستثنی نیست و با تمرین برسر تحمل نقطه نظر یکدیگر و آنان که مانند ما نمی‌اندیشند، به جای منحل کردن احزاب و جبهه‌ها می‌توان راهی برای تغییر کارکرد آنها پیدا
کرد.
یدالله طاهرنژاد، عضو شورای مرکزی خانه احزاب در این مورد به «ابتکار» گفت: دو مسئله در این میان مطرح است، کارکرد احزاب و دیگری کارکرد جبهه‌ها؛ احزاب سیاسی لازمه نشاط و حضور سیاسی و انتخابات ملی است. لذا تمامی کشورهایی که سازوکار انتخابات و صندوق رای را برای تعیین سرنوشت خود پذیرفته‌اند، قاعده بازی را نیز قبول دارند و آن توسعه احزاب فراگیر و فعالیت‌های حزبی است. به گفته این فعال سیاسی اصلاح‌طلب، در مقاطع و مناطقی امکان اینکه حزب قدرتمند فراگیر تشکیل شود تا بتواند به تنهایی در صحنه انتخابات نقش آفرین باشد، نیست. در چنین شرایط و مناطقی احزاب با یکدیگر در قالب جبهه‌ای فراگیر فعالیت می‌کنند که بتوانند تاثیرگذاری سیاسی داشته باشند. وی ادامه داد: مانند کاری که احزاب اصلاح‌طلب ایران در جریان انتخابات سال 94 و 96 انجام دادند، یک جبهه فراگیر را تحت عنوان شورای عالی سیاستگذاری اصلاح‌طلبان سازمان دادند که توانست درباره انتخابات مجلس، ریاست‌جمهوری و شورای شهر و روستا موفق عمل کند. طاهرنژاد معتقد است: حتما هر حرکتی اعم از اینکه موفق باشد یا نه، انتقاداتی را به همراه دارد و مایه اصلاح است که می‌توان از آن برای اینکه آسیب‌ها را شناسایی و آنها را برطرف کرد، استفاده کنند. عضو مرکزی خانه احزاب خاطرنشان کرد: اکنون کار جبهه‌ای در کشور ما که امکان حضور احزاب وجود ندارد، کاری ضروری و اجتناب‌ناپذیر است و این سازوکاری که اکنون تحت عنوان شورای عالی سیاستگذاری اصلاح‌طلبان عمل می‌کند، موفق بوده است. وقتی جبهه‌ای با لیستی 21 نفره بالاترین رای را از آن خود می‌کند یعنی قادر است موفق عمل کند و در آن تردیدی نیست. اما اینکه می‌توانست بهتر عمل کند، درست است و همیشه راه‌هایی برای بهتر عمل کردن وجود دارد؛ همه باید ضمن انتقاد، طرح‌هایی برای اصلاح این سازوکار ارائه کنند.