آبی‌های غمناکِ جان شیدای داستان‎

آبی‌های غمناکِ جان شیدای داستان‎ حسن میرعابدینی اصغر عبداللهی (1334، آبادان- 7 دی 1399)، تحصیل‌کردۀ نمایش‌نامه‌نویسی در دانشکدۀ هنرهای دراماتیک بود. او نخستین داستان خود، «آفتاب در سیاهیِ جنگ گم می‎شود» (1360)، را از منظر پسرکی جنگ‌زده دربارۀ آوارگان و قربانیان سادۀ جنگ نوشت. دیری نگذشت که با انتشار دو مجموعه داستانِ «در پشتِ آن مِه» (1364) و «سایبانی از حصیر» (1369)، خود را به‎عنوان داستان‎نویسی برجسته شناساند: با داستان‎هایی مانند «خواب سنگین شیخ خزعل»، «بلوغ»، «با کراوات در خوابی طولانی»، «در پشت آن مه»، «برای من بنواز مادام» و «اتاق پرغبار»- که آن را در «هشتاد سال داستان کوتاه فارسی» (1384) نقل کردم.‌ عبداللهی زندگی گذشته و حالِ مردم خوزستان را با رئالیسمی که گاه رنگی جادویی می‎گیرد و گاه رازوارگیِ داستانی معمایی را، مصور می‎سازد. مِه تأثیر چشمگیری بر محیط و کیفیتِ داستان‎هایی می‎گذارد که چگونگیِ استقرار کمپانیِ انگلیسیِ نفت در جزیره را روایت می‎کنند. با سلطۀ بیگانگان، بومیانِ دلبستۀ آیین‎های شگرف بدوی خیالاتشان را پروبال می‎دهند؛ عصیانی هم اگر هست، پشت مه گم می‎شود. انگار، معمایی‌بودنِ فرم داستان‎ها بازتاب‎دهندۀ دلهرۀ مردمی است که، ناتوان از مقابله با محدودیت‎های روزافزونِ فضای پلیسی، روزنی به عالَم خیال یا زندگی دیگرگون می‎جویند: کابوس‎های خیال‎پردازانی خرافه‎زده در فضایی غریب. حرکت بهترین داستان‎های عبداللهی از حال‏‌وهوایی رئالیستی به‎سوی فضایی افسانه‎ای است تا حسّی که قرار است به خواننده القا شود، به شیوه‎ای کنایی از ورای وهم و رؤیا بیان گردد. طنزی ریزبافت در لابه‎لای سطور جریان می‎یابد تا به ساختار کناییِ داستان‎ها وجهی استعاری ببخشد: ناهماهنگیِ زندگی مدرن با شیوۀ گذرانی درآمیخته با آیین‎های شگرف بدوی. کمپانی نفت شکل می‎گیرد و انبوه مهاجران از دور و نزدیک به‎سوی مناطق نفتی راه می‎افتند. نویسنده قهرمانان داستان‎های خود را از بین نگهبانان اسکله، ملاحان دوبه‎ها و کارگران شرکت نفت برمی‎گزیند. او از شکست‎های اجتماعی و سرخوردگی روشنفکران سیاست‌گرای دهۀ 1330 نیز قصه‎هایی شنیدنی می‎گوید.‌سپس سینما عبداللهی را با خود برد؛ او، ضمن کارکردن به‎عنوان دستیار کارگردان، فیلم «یک قناری، یک کلاغ» (1395) را ساخت؛ و طی سی سال (1365-1395) براساس 27 فیلم‎نامه‎اش فیلم ساخته شد. 
مجموعۀ جستارهای خواندنی او دربارۀ فعالیت سینمایی‎اش با نام «قصه‎ها از کجا می‎آیند: از فیلم‎نامه‎نویسی و زندگی» (1398) منتشر شده است.
تک‎داستان‎هایی، در دهۀ 1370 در مجلاتی همچون کلک و گردون و در دهۀ 1390 در مجلۀ «داستانِ همشهری» و داستان «آبی‎های غمناک بارُن» (1385) را منتشر کرد. ‌سی‎ سال گذشت و زمانی که به عرصۀ داستان‎نویسی بازگشت و مجموعۀ چهار داستان کوتاه خود را با نام «هاملت در نم‎نمِ باران» (1399) انتشار داد، خیلی دیر شده بود: بیماریِ مهلکِ چنگ در جانِ زیبایش انداخته کار خود را کرد. با مرگ اصغر عبداللهی ادبیات ایران یکی از بهترین داستان‌کوتاه‎نویسان خود را از دست داد.