پيروزي در رقابت يكطرفه تنها شانس شماست

اخيرا رئيس دفتر رئيس‌جمهور طي اظهاراتي بيان کرده که اصلاح‌طلبان هيچ‌گونه تاثيري در پيروزي حسن‌روحاني در انتخابات 92 و 96 نداشته‌اند؛ با توجه به اينکه همگان بر اين موضوع واقفند که اگر اصلاح‌طلبان نبودند روحاني رئيس جمهور نبود؛ چرا چنين سخناني از سوي اطرافيان رئيس جمهور بيان مي‌شود؟
مشخص نيست که آقاي واعظي بر اساس چه تصوري چنين اظهاراتي داشته‌اند ولي آنچه مسلم است همگان مي‌دانند که اين اصلاح‌طلبان بودند که آقاي روحاني را به رياست جمهوري رساندند و اگر حمايت‌هاي آقاي خاتمي نبود، اطرافيان آقاي روحاني نمي‌توانستند موجبات پيروزي وي را فراهم آورند. در همان سال 92 نيز همين گونه بود و پس از اينکه مرحوم آيت‌ا... هاشمي از سوي شوراي نگهبان رد صلاحيت شد؛ ايشان روحاني را معرفي کرد و اصلاح‌طلبان و شخص خاتمي از روحاني حمايت کردند. بنده خودم نيز آن زمان براي سخنراني در حمايت از آقاي روحاني به شهرستان رفتم که از آن جلوگيري کردند و بالاجبار بيانيه‌اي قرائت شد. آن زمان از آقاي روحاني به‌عنوان چهره‌اي که نزديک به اصلاح‌طلبان هستند، حمايت کرديم. شعارهاي آقاي روحاني نيز آن زمان شعارهاي اصلاح‌طلبانه بود هر چند که هر چه به جلو آمديم از آن شعارها فاصله گرفت اما به‌نظرم الان هم ته فکر آقاي روحاني گرايش به اصلاح‌طلبان دارد و طرفدار تعامل و مذاکره است. در شعارهايي هم که دادند بر همين مساله تعامل با دنيا، حقوق شهروندي و... تاکيد داشتند. لذا در اينکه اصلاح‌طلبان از آقاي روحاني حمايت کردند که به رياست جمهوري رسيد شکي نيست. با اين حال انتقاداتي که از جانب اصلاح‌طلبان به روحاني وارد مي‌شود نيز درست است اما بايد اين مساله را در نظر گرفت که روحاني چهره‌اي اصلاح‌طلب و شجاع نيست. من در دوره اول هم که در مجلس در خدمت آقاي روحاني بودم مشاهده مي‌کردم جماعتي دنبال کانديداتوري آقاي رجايي بودند اما روحاني مي‌گفت که چرا دنبال آقاي رجايي مي‌رويد و اقلا فرد باسوادي را کانديدا کنيد و نظر به افراد ديگري داشت. در هرصورت زيربناي تفکر آقاي روحاني اصلاح‌طلبي است و لو اينکه اسمش را اعتدال بگذارند. البته وي به مراکز قدرت دلبستگي داشته و دارد و اين آخرين مراحل مسئوليت آقاي روحاني در مقام رياست جمهوري است.
طي چند ماه اخير در موضوعات مختلفي شاهد رويکرد تقابلي ميان دولت و مجلس بوده‌ايم؛ چرا با وجود اينکه همه مسئولان به حل مسائل کشور و جامعه تاکيد دارند بعضا شاهد چنين رويکردهايي هستيم؟
معتقدم که در اين موضوع بايد مسائل مختلفي را مورد ازيابي قرار داد که چرا دولت و مجلس با هم اختلاف دارند. البته مهم‌ترين مساله در اين ميان بحث اختلاف ديدگاه‌ها و رويکردهاي جناحي است. هرچند که به‌نظر من اصولگرايان تندرو مانع پيشرفت کشور هستند و از همان اول هم سياست راديکال، عدم تعامل و مذاکره را تاکنون پيش گرفته‌اند. از طرفي در زمينه انتخابات نيز آنها تعريف خاص خود را از انتخابات دارند و به انتخابات آزاد تن نمي‌دهند. در انتخابات مجلس هفتم چيزي حدود 3500 نفر از اصلاح‌طلبان را رد صلاحيت شدند که در آن ميان جمعي از نمايندگان مجلس ششم نيز حضور داشتند و راهي به مجلس هفتم نيافتند. البته از ميان آن 3500 نفر نيز حدود 1400 نفر را به‌عنوان عدم اعتقاد و التزام به اسلام رد صلاحيت کردند که همين امر موجب شد تا نمايندگان مجلس به‌صورت دسته جمعي نامه‌اي به آيت‌ا... جنتي دبير شوراي نگهبان بنويسند و مراتب اعتراض خود را اعلام کنند. اين در حالي بود که در همان زمان 80 نفر از نمايندگان مجلس ششم به عناوين مختلف رد صلاحيت شدند. در صورتي که قانون انتخابات بر اساس ادله‌اي که از سوي چهار مرکز قانوني ارسال مي‌شود بايد مورد رسيدگي قرار گيرد. اما آقايان از پيش خود اين نسبت‌ها را دادند و رد صلاحيت کردند. همين نوع رويکردها بود که باعث شد تا در دوره‌هاي بعدي نمايندگاني از جريان مقابل سال‌ها مجلس را در اختيار بگيرند و در نهايت کشور را به آقاي احمدي‌نژاد تحويل دهند. آقاي احمدي‌نژاد 700‌ميليارد دلار از درآمد نفت را هزينه کرد و دولتي را که با شش و خورده‌اي‌درصد رشد تحويل گرفته بود با منفي 6‌درصد رشد تحويل آقاي روحاني داد. روحاني هم در دوره اول با اقدامي که در زمينه برجام انجام داد توفيقي کسب کرد و توانست مقداري شرايط را سامان ببخشد. البته در همان زمان نيز اصولگرايان تندرو مخالف مذاکره و برجام بودند و در راستاي عدم موفقيت آن نهايت تلاش خود را به کار بستند. امروز نيز همين‌ها در مجلس و ساير جاها با برجام، مذاکره و استفاده از اين فرصت جديدي که به واسطه روي کار آمدن دولت بايدن ايجاد شده مخالفت مي‌کنند و به عبارتي با برخي عملکردها و اظهارات چوب لاي چرخ دولت مي‌گذارند. تجربه هم ثابت کرده که اگر در انتخاباتي رقابتي هم شرکت کنند بدون شک شکست خواهند خورد و پيروزي آنها صرفا در يک مسابقه و هماوردي يک طرفه رقم مي‌خورد. مثل يک مسابقه فوتبالي که يک تيم خلع سلاح شود و تيم مقابل با تمام توان حمله کند. لذا در اين شرايط تندروها با اقليت کمي مي‌توانند پيروز شوند و به موفقيت برسند. نمونه و مصداق عيني اين مساله را مي‌توان در انتخابات مجلس يازدهم در 2 اسفند 98 ديد که با رد صلاحيت جمعي از اصلاح‌طلبان اصولگرايان طي يک رقابت درون گروهي با يکديگر مسابقه دادند و اين مجلس اين چنيني را با 10 تا 20‌درصد در دست گرفتند.


عملکرد مجلس يازدهم را در 7‌ماهه اخير چگونه ارزيابي مي‌کنيد؛ اساسا اين مجلس توانسته آنطور که بايد طبق شعارهاي داده و مطالبات مردم عمل کند؟
به‌نظر من مجلسي که با 10 تا 20‌درصد آراء در مرکز کشور تشکيل شده عملکرد چندان مثبتي نداشته که بخواهيم به ارزيابي آن بپردازيم. اين مجلس و نمايندگان در جامعه از پايگاه رأيي برخوردار نيستند. در تهران 20‌درصد از کل راي‌دهندگان شرکت کردند و در کل کشور 42‌درصد که کمترين آمار مشارکت در تاريخ انتخابات جمهوري اسلامي است. هر چند که در اين آمار 42‌درصدي نيز برخي تشکيک مي‌کنند و حرف زياد است. همين نمايندگان مجلس يازدهم با تعامل و مذاکره با دنيا مخالفند، همين تندروها بودند که همين چند وقت اخير آقاي ظريف را به خاطر مذاکره و سخن گفتن از آن به مجلس احضار کرده، مورد سوال قرار دادند و در نهايت در مجلس دو کارت زرد به آقاي ظريف وزير امور خارجه دادند که چرا طرفدار مذاکره است و ديپلماسي اقتصادي چرا نتوانسته عملکرد خوبي داشته باشد. البته اين حرف‌ها در شرايطي است که ظريف هنوز مذاکره‌اي نکرده و هر آنچه که اتفاق افتاده براي گذشته بوده است. جالب اينکه به آقاي ظريف به خاطر مذاکره کارت زرد دادند چرا که اساسا آنها مذاکره را جرم مي‌دانند و اين از عجايب روزگار است. تمام ملت برخلاف نظر اينها هستند، اما مجلسي‌ها هيچ‌توجهي به مطالبات واقعي مردم نمي‌کنند و ندارند. بسياري از عملکردهاي مختلف مجلس قابل دفاع نيست و انسان مي‌ماند که اسم اين مجلس را چه بگذارد. در نتيجه من عملکرد مجلس را کاملا منفي مي‌دانم.
بحث اصلاح قانون انتخابات رياست جمهوري را چگونه تحليل مي‌کنيد؛ اساسا اين اصلاحات موجب ايجاد محدوديت در حضور افراد و جريانات سياسي در انتخابات نخواهد شد؟
البته صحبت‌هاي زيادي در اين مورد انجام شده و من هم چند موضوع از اين اصلاح قانون انتخابات را مدنظر دارم مثل قانون تعيين سن براي نامزدهاي انتخاباتي که کمتر از چهل سال و بيشتر از هفتاد سال نداشته باشد. معناي اين حرف اين است که جامعه نمي‌تواند از توانايي افراد مجرب و شناخته شده مثل آقايان خاتمي يا، جهانگيري يا افراد ديگر استفاده کند و فقط اشخاص خاصي مي‌توانند در اين انتخابات نامزد شوند. البته بندهاي ديگري هم هست که نظرات مختلفي نسبت به آن داده شده که به‌نظر مي‌رسد اين اصلاحات ناموجه است و مي‌توان آن را خلع سلاح کردن ملت از شرکت در انتخابات قلمداد کرد. معمولا افراد در 60 تا 75 سالگي به پختگي، تجربه و آمادگي مديريتي مي‌رسند. من نيت خواني نمي‌کنم و کسي را به سوء نيت متهم نمي‌کنم اما معتقدم اين شائبه وجود دارد که بنا دارند عده‌اي را از نامزدي در انتخابات حذف کنند و زمينه را براي برخي ديگر آماده کنند. اصلاح قانون انتخابات در حال فراهم کردن شرايطي است که افراد خاصي را وارد عرصه انتخابات کند و از حضور بقيه افراد جلوگيري کند. از همين جهت است که شرط سني براي کانديداها تعيين کردند. البته با برخي نگاه‌ها در مورد احراز صلاحيت‌ها و برخي فيلترهاي نظارتي جايي براي شرکت مردم در انتخابات و کانديداتوري افراد ذي‌صلاح در انتخابات وجود ندارد.
با اين شرايط فکر مي‌کنيد اصلاح‌طلبان بايد در خصوص انتخابات 1400 چگونه رويکردي در پيش بگيرند؛ حضور در انتخابات به‌صورت جرياني، ائتلاف يا اساسا کناره‌گيري از انتخابات؟
کليد حضور اصلاح‌طلبان در انتخابات پيش رو در اختيار برخي نهادهاي نظارت‌کننده بر انتخابات است. اگر شرايطي فراهم شود که احزاب و اشخاص اصلاح‌طلب بزرگ مثل اتحاد ملت، کارگزاران، اعتماد ملي و افرادي چون زيباکلام و سريع القلم و... بتوانند شرايط حضور در انتخابات را داشته باشند و در يک اجماع کانديداي جرياني خود را معرفي کنند مي‌توان اميدوار بود که اصلاح‌طلبان فعاليت خوب و مثبتي در انتخابات داشته باشند. اگر نهادهاي ناظر حاکميتي شرايطي را براي حضور همه جريانات سياسي فراهم کرده و اجازه دهند که اين احزاب کنگره‌هاي خود را تشکيل دهند، طرفداران خود را در شهرهاي مختلف جمع کنند و مردم هم به انتخاب خود در 1400 اميدي پيدا کنند انتخابات به نحو مطلوبي انجام خواهد شد و الا انتخاباتي مثل مجلس يازدهم را شاهد خواهيم بود، عدد خاصي از مردم در آن شرکت خواهند کرد و شخص خاصي هم از جريان مقابل بر کرسي رياست جمهوري خواهد نشست.
براي مشارکت حداکثري مردم در انتخابات پيش رو چه اقداماتي لازم است؟
همانطور که بايد انتخابات رقابتي برگزار شود و به همه جريانات اجازه حضور داد تا مردم بتوانند با فراغ بال نامزد مدنظر خود را انتخاب کنند؛ بايد اقداماتي در راستاي حل مشکلات اقتصادي و معيشتي مردم نيز صورت گيرد تا مردم با اميد به آينده‌اي بهتر و رفع مطالبات خود در انتخابات حاضر شوند. اما اگر وضع به همين شکلي که هست پيش برود نبايد انتظار مشارکت چندان بالايي از سوي مردم داشته باشيم.