انتخابات و اعتبار اجتماعی

علی‌اکبر پیوندی‪-‬ نزدیک شدن به زمان انتخابات، حالا هر انتخاباتی فرقی نمی‌کند احساس تکلیف عده‌ای به طور خودجوش گریبان آنها را می‌گیرد که بی‌برو برگرد باید در انتخابات شرکت کنند و چون بعضی از اینها دچار خودشیفتگی مزمن هستند و براساس ستایش و تقدیری که از طرف دور و بری‌ها و دوست و آشنا هم به عمل می‌آید خود را محبوب القلوب احساس می‌کنند و منطبق با این توهم خود را انتخاب شده فرض می‌کنند و فکر می‌کنند که بهتر است وارد صحنه رقابت بشوند تا با مهار قبضه قدرت در کف باکفایت خود شدت وحدت از سر بندگان خدا بردارند و به آنها رفاه و خوشبختی اعطا کنند.
حال گروهی همیشه با تشخیص شخصی خود را واجد انتخاب شدن می‌دانند و حتی ممکن است به تکرار هم وسط گود آمده باشند و شکست را هم تجربه کرده باشند اما همیشه و همه وقت توجیهاتی برای شکست در آستین استدلال خود دارند. البته هیچ اشکالی ندارد که عده‌ای همیشه آماده برکاب برای انتخاب شدن باشند. لیکن بالاخره یک ملاک و مبنایی هم باید وجود داشته باشد و به صرف اینکه کسی در یک دوره‌ای میز و صندلی مقام و منصبی در اختیار داشته است و حالا دچار فراق آن موقعیت شده و دوست دارد که وسط معرکه باشد و به زعم خود به مردم و مملکت خدمت کند دلیل نمی‌شود که همیشه شناسنامه و انگشت جوهرزده جلو دوربین‌ها به مردم نشان داده شود. چرا که بالابودن حجم زیاد کاندیداها اگرچه حق انتخاب مردم را بالا می‌برد اما در عوض برای کشور و در نهایت برای مردم ایجاد هزینه می‌کند. آنچه که افزایش آن به جامعه نشاط و هیجان می‌دهد و انتخاب برتر را برای آنها ممکن می‌کند مشارکت هرچه انبوه‌تر توده‌های جمعیت برای انتخاب کردن است که می‌تواند به فرد انتخاب شده شان و شخصیت و اعتبار مردمی بیشتری بدهد و کسانی هم که براساس قضاوت شخصی خود را واجد صلاحیت می‌دانند کمی کوتاه بیایند و مصلحت عام را بر مصلحت خاص ترجیح دهند و با سعه صدر و وسعت نظر با مسائل جمعی برخورد کنند. والا با تکرار نامزد شدن و خود را در معرض رای و نظر مردم قرار دادن و بعد شکست خوردن و مایوس شدن و غر زدن دردی دوا نمی‌کند و نخواهد کرد. این درست که ممکن است مراجع نظارتی سختگیری‌هایی داشته باشند لیکن وزن و اعتبار اجتماعی هر کس درحوزه انتخابیه خود مشخص و معین است و صرف داوری شخصی افراد نسبت به جایگاه اجتماعی خود نمی‌تواند ملاک و مناط اعتبار محبوبیت مطلق اجتماعی آنها باشد. ما باید عادت کنیم و افراط و تفریط را به توازن و تعادل معقول منطقی تبدیل کنیم.