مصلحت «ايران»

مصلحت «ايران» حسین حقگو. کارشناس اقتصادی میهن عزیزمان ایران، با ابرچالش‌های بسیاری روبه‌روست. ابرچالش‌هایی كه این سرزمین را با خطرات بسیاری مواجه كرده است. ابرچالش‌هایی كه حل یا حداقل تخفیف آنها اراده ملی را طلب می‌كند؛ از بحران آب و نابودی محیط‌ زیست تا فقر و ضعف شدید نظام تأمین اجتماعی و ساختار بودجه‌ای و بانكی و كاهش توان تولید رقابتی و... . این در حالی است كه متأسفانه بستر سیاسی كشور سخت درگیر تفرق، نفی و حذف دیگری است. اینكه من و ما به تنهایی و در نبود آن دیگری و دیگران می‌توانیم بر این ابرچالش‌ها و بحران‌ها فائق آییم، گفتار غالب بر این فضاست. این موضوع به‌خوبی در جریان ثبت‌نام نامزدهای ریاست‌جمهوری قابل مشاهده بود. انبوهی نامزد انتخاباتی با انبوهی از سخنان زیبا و وعده‌های آرمانی و برنامه‌های رؤیایی پا به میدان گذاشتند و ترجیع‌بند سخنان تمامی‌شان هم مقصردانستن دیگری و دیگران بود و اینكه اگر مردم به آنان و نه دیگران (رقبا) رأی دهند، بحران‌های دامن‌گیر، حل‌وفصل می‌شود و ترقی و توسعه آغوش می‌گشاید! این اما در شرایطی است كه هم به گواهی نظرسنجی‌های موثق و هم بنا بر تجربه انتخابات مجلس، جامعه تا اینجای كار میل دوره‌های قبل را برای استفاده از حق رأی خود ندارد و این معضلی اساسی است.  به‌عبارتی در زمانی كه بی‌ همبستگی و انسجام و قدرت ملی، حل ابرچالش‌های حاكم بر این ملت و سرزمین را ناممكن می‌کند، فضای سیاسی در اوج چندپارگی و چنددستگی است و جامعه نیز حیران و بلاتكلیف! خطری بزرگ كه اگر فكری برای آن نشود و بر این آتش تفرقه و دشمنی دمیده شود‌، كار سخت خواهد بود. برای مردم این سرزمین نه چپ مهم است و نه راست، نه اصلاح‌طلب و نه اصولگرا، نه پوزیسیون و نه اپوزیسیون، برای این مردم حفظ و ارتقای زندگی خود و خانواده‌شان در پرتوی امنیت، ثبات، پیشرفت و توسعه این سرزمین مهم است. این مردم خسته‌اند از این جدال‌های هرروزه سیاسی و منفعت‌طلبی‌های حقیر اقتصادی و تنگ و تنگ‌تر شدن عرصه اجتماعی و زوال فرهنگی. مردمی كه فراتر از كشورهای در حال توسعه و بسیار نزدیك به كشورهای توسعه‌یافته، صاحب اندوخته علمی، تجربی، توان و قدرت خلاقه‌اند. توان، تجربه و داشته‌هایی كه متأسفانه نمایندگی سیاسی خود را در این هرج‌ومرج و شلوغی بازار مكاره سیاست در داخل و خارج كشور پیدا نمی‌كند و جز نگرانی از این جست‌وجو نصیب نمی‌برد؛ «از هر طرف كه رفتم جز وحشتم نیفزود....». توقع و انتظار جامعه و عقلانیت سیاسی حكم می‌كند كه تمامی افراد و جریان‌های سیاسی میهن‌دوست و ملی حول هدف و شعار «توسعه ایران» متحد شوند تا امكان گذر از وضعیت مخاطره‌آمیز فعلی و امكان غلبه بر ابرچالش‌ها فراهم شود. این هدف و شعار می‌تواند از جمله شامل این موارد باشد: توافق و همكاری برای حل بحران هسته‌ای و تعامل هوشمندانه با جهان، جذب سرمایه‌های خارجی و سرمایه‌های ایرانیان خارج از كشور، اصلاحات قانونی در جهت بازآرایی ساختار و نقش دولت در روند توسعه‌ای و فراهم‌شدن امكان مشاركت هر چه بیشتر مردم در اداره امور اقتصادی و نیز گشایش فضای فرهنگی و سیاسی و رسیدگی به فسادهای اقتصادی و نقض حقوق و آزادی‌های شهروندی و عفو عمومی و... . خواست‌های فوق، بیان آرزو و خیال و... نیست بلكه دقیقا همان مواردی است كه هر یك از نامزدهای ریاست‌جمهوری، در همین روزها، شعار و وعده تحقق آنها را به رأی‌دهندگان داده و می‌دهند و یقینا در روزهای آتی نیز بر حجم این شعارها می‌افزایند. مشكل اما ظاهرا آن است كه كاندیداهای محترم انجام این وعده‌ها را موكول به حذف و نبود فرد و نیروی جریان رقیب می‌كنند. درحالی‌كه عقل سلیم و خرد جمعی برخلاف آن حكم می‌كند كه بحران آنچنان بزرگ است كه حل آنها تنها و تنها در صورت جمع‌آمدن تمامی افراد و نیروهای میهن‌دوست، صلح‌طلب و طرفدار توسعه و پیشرفت این سرزمین ممكن می‌شود؛ نه حذف دیگری و دیگران، بلكه با بودن دیگری و دیگران است كه تحول امكان‌پذیر می‌شود، كه سرما سخت سوزان است! یك تجربه نگارنده در این وادی، اخلاق و روش و منش مهندس محسن خلیلی است، پیر و پیش‌كسوت صنعت و اقتصاد میهن‌مان. كسی كه از دیدار و آشنایی با سیدضیا طباطبایی تا سران جبهه ملی و مرحوم مصدق را در كارنامه خود دارد، با كودتای 28 مرداد گریسته و ضرورت صنعتی‌شدن را آموخته و با تعالیم مرحوم بازرگان استقامت را درون خود ساخته است. دهه 40 و عصر طلایی صنعت و اقتصاد را تجربه کرده و با مسئولان و معماران آن دوره حشر و نشر داشته است. در اولین روزهای انقلاب به همراه جمعی و به‌عنوان سخنگوی جمع با امام ملاقات كرده و با انقلاب همراه بوده. هرچند از رفتار انقلابیون بسیار آزار دیده و تا مرز مصادره و زندان رفته، اما همه را بخشیده است. با مرحوم هاشمی‌رفسنجانی ارتباط داشته و از طریق ایشان بانی روز صنعت بوده، آقای خاتمی و جهانگیری را عزیز دانسته و با اصلاحات همگام بوده، با آقای احمدی‌نژاد و وزرای ایشان جلسات متعدد داشته و مشاور بی‌جیره و مواجب دولت‌شان بوده و از آبرو و مال خود برای كاهش خطاها و بهبود تصمیم‌گیری آن دولت هزینه كرده و با دولت اعتدال بسیار همراه بوده و از مشورت خود در نهادهایی همچون هیئت امنای تأمین اجتماعی و... دریغ نكرده است؛ این‌همه برای آن بوده كه به گفته خود ایشان مصلحتی بزرگ‌تر از همه افراد و احزاب و گروه‌ها وجود داشته و آن مصلحت «ایران» بوده است. حل بحران‌ها و ابرچالش‌های امروز ایران، جز از طریق گردآمدن تمامی ایرانیان زیر یك چتر و نقطه كانونی امكان‌پذیر نیست، چتر توسعه و پیشرفت و سرافرازی «ایران»؛ بقیه حاشیه است و خودخواهی در این مسیر نابخشودنی، چراكه «سرما سخت سوزان است».