شعبده‌بازي حقوقي

طرح ماليات بر عايدي مردم كه در مجلس مطرح شده، بيش از هر چيز به شعبده‌بازي شبيه است. اين طرح انگيزه ايجاد مي‌كند كه دولت سياست ابرتورمي را پيش بگيرد و بر گرده مردم سوار شود. ماجرا اين است كه فرض كنيم سالانه صد درصد تورم داشته باشيم. طبيعي است كه خودرو يا خانه من و شما هم كمابيش به اندازه همين رقم افزايش يافته‌اند، ولي من و شما نه تنها سودي نكرده‌ايم، بلكه زيان هم كرده‌ايم. خانه و خودروي ما در سال جاري همان خانه و خودروي ما در سال گذشته است. حتي تا حدي هم كم‌ارزش‌تر شده، چون با استهلاك مواجه بوده است. به علاوه هزينه نگهداري آن را هم پرداخته‌ايم، ولي گران شدن آنها واقعي نيست، بلكه فقط يك امر حسابداري است. براي فهم ماجرا بياييد از مثال استفاده كنيم.  فرض كنيم در يك روستا كه ارتباطي با بيرون ندارد همه خدمات و كالاها با پول مبادله مي‌شود. چوپان شير و گوشت مي‌فروشد. كشاورز هم گندم و ميوه و ساير اقلام را مي‌فروشد. يك پول اعتباري و نه واقعي هم به نام تومان داريم كه يك ميليون تومان است و در اين روستا براي مبادله خدمات و كالا استفاده مي‌شود. كدخداي روستا مي‌تواند پول جديدي چاپ كرده و منتشر كند. او نقدينگي روستا را به دو ميليون تومان افزايش مي‌دهد. از آنجا كه توليد تغييري نكرده قيمت‌ها به يك‌باره دوبرابر مي‌شود. كدخدا اول از همه با اين پول كه ارزش واقعي ندارد نصف كالاهاي روستا را براي خودش مي‌خرد!! از سوي ديگر چوپان قبلا هر گوسفند را صد هزار تومان مي‌فروخت و الان دويست هزار تومان مي‌فروشد. به ‌جايش گندم را كه كيلويي صد تومان مي‌خريد حالا كيلويي دويست تومان مي‌خرد. براي دامدار و كشاورز ارزش مبادلاتي هيچ فرقي نكرده جز اينكه نصف اموال‌شان را كدخدا بالا كشيده و به لحاظ حسابداري سود آنان دوبرابر شده. حالا كدخدا آمده مي‌گويد من در اين سود هم شريك هستم. در حالي كه سرجمع روستا هيچ سودي نكرده فقط اين كدخداست كه يك ميليون تومان را تبديل به دو ميليون تومان كرده و نصف آن را هم خودش برداشته است. او نيمي از مبادلات روستا را دزديده است و حالا مي‌خواهد در سودسازي ظاهري نيمه ديگر هم شريك شود. اين يعني به خاك سياه نشاندن روستا. مثل كسي است كه شير مي‌فروشد، دولت به اندازه شير آب به آن اضافه مي‌كند، بعد نيمي از شير رقيق شده را براي خودش برمي‌دارد و از سود آن بقيه ديگر نيز ماليات مي‌گيرد!!  چند روز پيش رفتم مغازه ميوه‌فروشي، سبزيجات بخرم. ديدم برچسب قيمت گوجه‌سبز نوشته 139000 تومان، تومان آن را نديدم، فكر كردم ريال است، خواستم يك كيلو بخرم، ديدم كنارش گوجه‌سبز بهتري است. پرسيدم آن هم همين قيمت است، گفت خير، آن 169000 تومان! است، فهميدم كه متوجه تومان نشده بودم، گفت چقدر بكشم؟ گفتم اجازه دهيد خريدهاي ديگر را انجام دهم بعد مي‌خرم! يك كيلو گوجه‌سبز بيش از دستمزد يك روز يك كارگر!! حالا فكر مي‌كنيد كه فروشنده آن گوجه‌سبز خيلي وضعش خوب است؟ قطعا خير او هم بايد از اين پول چيزهاي ديگر بخرد كه آنها هم كمابيش به همين ميزان افزايش يافته‌اند.  اگر اين طرح در ونزوئلا با تورم چند صددرصدي اجرا شود در كمتر از چند سال همه اموال مردم به عنوان ماليات بر عايدي نصيب دولت مي‌شود. آن وقت دولت بايد از عايدي‌هاي خودش ماليات بگيرد!!  مجلس انقلابي همين اندازه درك اقتصادي دارد. نمي‌داند كه ماليات را بر تورم نمي‌بندند، بر درآمد مي‌بندند. بر آنان كه جنس را وارد مي‌كنند و به صورت رانتي مي‌خرند و مي‌فروشند و سودشان هيچ جا هم ثبت نمي‌شود، البته بخشي از اين سودها را براي تبليغات انتخاباتي هزينه مي‌كنند.