دنیای بادیگاردهای سلبریتی‌ها محبوبیت سحر دولتشاهی و مناظره سرد یا چالشی تلویزیون


 
 
دوران محبوبیت سحر دولتشاهی در نمایش خانگی


بازیگر «می‌خواهم زنده بمانم» و «قورباغه» در این دو سریال بازی خوبی داشته است
نویسنده:    مائده کاشیان  
 
سحر دولتشاهی در سال‌های گذشته با سریال‌های «قلب یخی 3»، «عالیجناب» و کمدی «ساخت ایران 2»، حضور در نمایش خانگی را تجربه کرده است اما هیچ کدام از این آثار توفیقی نصیب او نکردند.  دولتشاهی سال گذشته با سریال «قورباغه» در نمایش خانگی دیده شد و همزمان مجموعه «می‌خواهم زنده بمانم» را در حال پخش داشت. او برخلاف تجربه‌های قبلی، با این دو سریال حضور موفقی در نمایش خانگی داشته است. نقش متفاوت در «قورباغه» سحر دولتشاهی در «قورباغه» نقش  شخصیتی به نام «فرانک» را ایفا کرد که از دوران دانشگاه به «رامین» با بازی صابر ابر علاقه داشت، اما از سوی او با بی‌مهری و بی‌توجهی مواجه شده بود. «فرانک» شخصیت باثباتی نداشت و احساسات او بنابر شرایط، در لحظه تغییر می‌کرد. این شخصیت از همان دوران دانشگاه تا امروز در روابط عاطفی‌اش شکست خورده و فرد تنهایی بود. سحر دولتشاهی با بازی خوب خود، بی‌ثباتی، دیوانگی و کمبودهای این کاراکتر را در رفتارش نشان داد. لجبازی و بدقلقی‌های این کاراکتر، گاهی بامزه جلوه می‌کرد و او از پس این بخش از شخصیت او نیز به خوبی برآمد. بازی باورپذیر در «می‌خواهم زنده بمانم» این بازیگر همزمان با «قورباغه»، در سریال شهرام شاه‌حسینی دیده شد. او در این سریال نقش شخصیت «هما» را بازی کرده که مجبور می‌شود از عشق اش بگذرد و با کسی ازدواج کند که مورد علاقه‌اش نیست. دولتشاهی در ابتدای سریال ،سرزنده بودن و شور و شوق این شخصیت برای رسیدن به معشوقش را نمایش می‌دهد و پس از جدایی اجباری، در جلد «هما»ی مغموم و ناامید فرو می‌رود، بنابراین تماشاگر را کاملا با شخصیت همراه می‌کند. او احساسات این کاراکتر را در لحظات مختلف به خوبی با چشم‌ها و حالت چهره‌اش به تماشاگر نشان می‌دهد. او در سکانس‌هایی که با پدرش روبه‌رو می‌شود، همان دختر شاد و پرامید است و زمانی که با «امیر شایگان» صحبت می‌کند، حس شک و بی‌اعتمادی‌اش را نشان می‌دهد. به این ترتیب مخاطب را تحت تاثیر عواطف خود قرار می‌دهد و بازی باورپذیری دارد.           آقای حیدری! مناظره ها سرد و بی روح نباشد انتخاب مرتضی حیدری به عنوان مجری مناظره ها واکنش های متفاوتی را برانگیخته است نویسنده:  مصطفی قاسمیان     عصر روز شنبه بالاخره مجری مناظره‌های سیزدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری معرفی و مشخص شد مرتضی حیدری مناظرات را اجرا خواهد کرد. با رونمایی پیشین از استودیوهای دیگر برنامه‌های انتخاباتی، ابهام درباره مجری مناظره‌ها، عملاً به مهم ترین پرسش درباره تبلیغات تلویزیونی نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری تبدیل شده بود. این برای سومین دوره متوالی است که مرتضی حیدری مجری و گوینده 52 ساله تلویزیون، مناظره‌های انتخاباتی را اجرا خواهد کرد. نقطه قوت حیدری پس از برگزاری نخستین دور مناظره‌های انتخابات ریاست جمهوری در سال 88 که با اجرای رضا پورحسین مدیر وقت شبکه 4 سیما همراه شد، مرتضی حیدری در سه دوره اخیر اجرای مناظرات را بر عهده داشته و این مأموریت را به سلامت و بدون حاشیه خاصی به پایان رسانده است؛ به طوری که هیچ‌گاه طرفداران نامزدها، ادعای طرفداری او را از یک نامزد، مطرح نکرده‌اند و اجرای او محل بحث قرار نگرفته است. همین امر نشان می‌دهد که نقطه قوت حیدری چیست. مرتضی حیدری در مناظره‌های تلویزیونی با وجودی که زمان را در اختیار دارد، اما عملاً نامرئی است. حواس مردم همواره به بحث‌های داغ نامزدها جلب می‌شود و اکت‌ها و حرف‌های مجری، پس از برگزاری مناظره در یادها نمی‌ماند. انتظارات از مجری مناظره با وجود آن چه که در بالا آمد، اما به نظر می‌رسد انتظار مخاطبان از مجری مناظرات و البته قواعد حرفه‌ای اجرای یک مناظره سیاسی، آن چیزی نیست که در دوره‌های گذشته از مرتضی حیدری دیده شده است. مخاطبان انتظار دارند مجری که علی‌القاعده فردی مطلع از فضای سیاسی، آمارهای اقتصادی و اخبار روز است، به ادعاهای احیاناً نادرست، گاف‌های احتمالی و کم‌اطلاعی‌های نامزدها واکنش نشان بدهد و آن‌ها را به رخ مخاطبی بکشد که در محیط مناظره حضور ندارد و مجری را نماینده خود می‌داند. طبیعی است که کلام نامزدها و مجری، در قضاوت و رأی مردم تأثیرگذار است و اگر قرار به سکوت مجری در برابر سخنان اشتباه یا ادعاهای نادرست باشد، مناظره به کارکرد واقعی خود که «مطلع ساختن مردم برای انتخاب بهتر» است، نخواهد رسید. یک مناظره انتخاباتی نیاز به چالش دارد تا نامزدها را وادار به سخنان شفاف کند و عیار واقعی آنان به اطلاع مخاطب برسد و چراغ راه او در مسیر یک انتخاب خوب باشد. در صورتی که مجری برای مناظره‌کنندگان چالش ایجاد نکند، بهره‌ای را که باید به مخاطب نخواهد رساند. گزینه‌های دیگر انتخاب مرتضی حیدری در حالی است که دست رسانه ملی برای برگزیدن مجری مناظره‌ها، باز بود. در روزهای گذشته در شبکه‌های اجتماعی از چهره‌هایی چون رضا رشیدپور، محمدرضا شهیدی‌فرد، المیرا شریفی‌مقدم، امید قالیباف، محمد دلاوری و چند گزینه دیگر به عنوان مجریان احتمالی مناظره‌ها نام برده می‌شد، اما مدیران تلویزیون در نهایت به حیدری رسیدند. اگرچه رضا رشیدپور به دلیل طرفداری آشکار از یک نامزد در دوره‌های اخیر و حضور در میتینگ انتخاباتی وی، گزینه مناسبی برای اجرای مناظره‌ها نیست و از ابتدا نیز برای این امر شانسی نداشت، اما چهره‌های دیگر می‌توانستند روی صندلی اجرای مناظرات بنشینند و از قضا سابقه مناسبی هم در برخورد با چهره‌های بلندپایه سیاسی در برنامه‌های تلویزیونی داشتند. دلاوری با «تهران 20» و شریفی‌مقدم با «تیتر امشب» نزدیک‌ترین گزینه‌ها به کسی هستند که رسانه ملی و مناظرات، واقعاً نیاز داشت.بر این اساس شاید بتوان این پیشنهاد را نیز مطرح کرد که مانند خیلی کشورهای دیگر، هر مناظره یک مجری خاص داشته باشد تا ضمن تنوع افراد، شیوه های متنوع اجرای مناظره را نیز شاهد باشیم. تقصیر حیدری است؟ با همه آن چه گفته شد، انتخاب مرتضی حیدری یک روی دیگر نیز دارد. بسیاری از ناظران معتقدند شیوه اجرای این گوینده و مجری باسابقه تلویزیون در دوره‌های پیشین مناظرات، چیزی بود که از سوی تلویزیون به وی دیکته شده بود و حیدری، توانایی به چالش کشیدن چهره‌های شاخص دنیای سیاست را دارد؛ کما این که برخی تجربیات از سوی مجریان دیگر در گفت‌وگوهای تصویری با رئیس جمهور وقت، نشان‌دهنده آن است که مدیران سازمان صداوسیما برخی چالش‌های مستقیم با رئیس جمهور/نامزد ریاست جمهوری را نمی‌پسندند یا به مصلحت نمی‌دانند در این صورت،شاید بر این اساس  پیکان انتقادات  باید به سوی مدیران رسانه ملی گرفته شود.             پرونده
دنیای  بادیگاردهای سلبریتی ها
بادیگاردشخصی محسن ابراهیم زاده، مهدی احمدوند و مرحوم مرتضی پاشایی درباره شغل جذاب تشریفات ‌و‌ حفاظت از سلبریتی‌ها،خطرات، درآمدش و ... می‌گوید
 
مصطفی میرجانیان | روزنامه‌نگار
 
قد بلند و اندامی ورزیده دارد. تنومند است و کت و شلوار مشکی پوشیده است. با عینک آفتابی و هندزفری آن‌قدر باابهت شده که هیچ‌کسی جرئت نزدیک شدن به صاحبکارش را ندارد! درست مثل فیلم‌ها پا به پای رئیسش حرکت و در گوشی‌اش پچ پچ می‌کند. جناب رئیس اما آدمی سیاسی نیست. او نه تهدید امنیتی دارد و نه خطر خاصی متوجه اوست. او فقط طرفداران زیادی دارد! طرفدارانی که در کوچه و خیابان و در هر مراسمی برای امضا و سلفی به سمت ستاره مورد علاقه‌شان می‌آیند. چهره معروف اما انگار از طرفدارانش دلهره دارد و برای خودش محافظ شخصی استخدام کرده است! در پرونده امروز «زندگی‌سلام» سری به دنیای جذاب تشریفات و محافظت از سلبریتی‌ها زدیم. به سراغ «محمود گل‌محمدی» رفتیم. بادیگارد شخصی «محسن ابراهیم زاده» و «مهدی احمدوند» و اولین کسی که به سراغ این حرفه در ایران رفته و چندین سال محافظ شخصی مرحوم مرتضی پاشایی هم بوده است. با «محمود گل‌محمدی» درباره شغل بادیگاردها و تشریفات چهره‌های معروف گپ زدیم و از خاطراتش درباره این شغل خاص و متفاوت پرسیدیم.
سرطان مرتضی پاشایی باعث شد بادیگارد شوم محمود گل‌محمدی مدعی است اولین کسی بوده که به دنیای تشریفات سلبریتی‌ها آمده است. او در این باره می‌گوید: «من اولین بادیگارد چهره‌های هنری ایرانی هستم. به لطف امنیتی که در کشورمان داریم برای هنرمندان نیاز به حفاظت شخصی نیست. همان زمان هم آقای پاشایی به بادیگارد نیازی نداشت. اما او به سرطان معده مبتلا بود و باید از او مراقبت می‌کردیم. مرتضی پاشایی طرفداران زیادی داشت. وقتی بیرون می‌رفت طرفداران به شکل عجیبی سراغش می‌آمدند و اظهار لطف می‌کردند اما بعضی هم از روی دوست داشتن یک سری رفتارهایی داشتند که باعث آزار و اذیتش می‌شد. مرتضی داروهای زیادی مصرف می‌کرد و نباید تحت فشار قرار می‌گرفت. همان زمان هم بارها «مهدی کرد» دوست صمیمی و مدیربرنامه مرتضی بدون اطلاع قبلی، کنسرت‌ها را لغو می‌کرد تا مرتضی استراحت کند. مرتضی هرموقع دلیل لغو کنسرت را می‌پرسید مهدی می‌گفت مجوز ندادند تا او اصرار نکند. مرتضی پاشایی اما کنسرت را دوست داشت و برای آن پافشاری می‌کرد. «مهدی کرد» آن اواخر در پشت صحنه، یک جایی طراحی کرده بود که مرتضی بین سئانس‌ها استراحت کند و خیلی آسیب نبیند. من از سال‌ها قبل با مرتضی آشنا بودم. بعد از این‌که بیماری او شدید شد، تصمیم گرفتم بادیگارد او شوم و هرجایی می‌رفت من همراهی‌اش می‌کردم و اجازه نمی‌دادم که جمعیت زیادی یکهو سراغش بیایند.»   بادیگاردهای  چهره‌های سیاسی سلاح گرم دارند و ما شوکر می‌خواهم بدانم بادیگاردهای سلبریتی‌ها و محافظان چهره‌های سیاسی چه تفاوتی دارند؟ گل‌محمدی در این باره توضیح می‌دهد: «ما و بچه‌های تشریفات سلبریتی‌ها، آدم کسی نیستیم. برعکس چهره‌های سیاسی که بادیگاردهایشان از یک مرجع خاص انتخاب می‌شوند و همه تایید شده هستند، ما بیشتر با ارتباط و رفاقت با چهره‌های معروف، همکاری‌مان را شروع کرده‌ایم و رابطه ما کاملا دوستانه است. مثلا من خودم به جز محسن ابراهیم‌زاده و مهدی احمدوند با خیلی از خواننده‌ها مثل علی لهراسبی، میثم ابراهیمی و کلی از بازیگران، دوست هستم. من حتی سابقه کار هنری هم دارم و به جز شغل اصلی‌ام در چند فیلم و سریال هم بازی کرده‌ام. مثلا یکی دوماه پیش در برنامه «جمع‌مون جمعه» در کنار بازیگران فیتیله حضور داشتم و در «گشت ارشاد 3» هم بازی کرده‌ام که به زودی اکران می‌شود.» او ادامه می‌دهد: «بادیگاردهای چهره‌های سیاسی همیشه سلاح گرم همراه‌شان دارند ولی ما سلاح سرد در حد شوکر حمل می‌کنیم البته خیلی وقت‌ها به همان هم نیاز نیست. یک جاهایی پیش می‌آید که برای ترساندن بعضی افراد باید آن سلاح‌ها را نشان بدهیم چون چهره‌‎های معروف همان‌قدر که طرفدار دارند، دشمن هم دارند.»   من حتی در بیمارستان هم  بادیگارد پاشایی بودم محمود که از دوستان نزدیک مرتضی پاشایی بوده وسط هر چندجمله نام رفیق مرحومش را می‌آورد و او را یاد می‌کند. او در بخشی از خاطراتش می‌گوید: «آخرین روزهایی که مرتضی در بیمارستان بستری بود من و پدر و مادر مرتضی و چندنفر از دوستان‌مان به کربلا رفتیم تا برای سلامتی او دعا کنیم. این آخرین امید ما بود تا این‌که به ما خبر دادند حال مرتضی بد است و در آی سی یو بستری شده است. ما هم خودمان را سریع به تهران رساندیم. همین که وارد بیمارستان شدیم جلوی ما را گرفتند و به علت این که در سفر بودیم تا زمانی که صحت سلامتی‌مان مشخص نشده بود، نگذاشتند مرتضی را ببینیم. بعد از ساعتی، مهدی احمدوند به من گفت مرتضی می‌خواهد تو را ببیند ولی حالش خوب نیست و دیگر آن مرتضای سابق نیست. بعد از شنیدن این حرف، دلم لرزید. رفاقت و دوستی ما با مرتضی رفاقت دلی بود، نه کاری و من شیفته منش و رفتار او بودم. من لباس مخصوص ورود به آی‌سی‌یو را تنم کردم و همین که وارد شدم مرتضی نیم‌خیز شد و گفت ممود من را دعا کردی؟ من هم برای حفظ روحیه مرتضی با خنده گفتم برایت دعا کردم و به زودی خوب می‌شوی اما او از بین ما رفت. مرتضی همیشه من را «ممود» صدا می‌کرد. همکارهای مرتضی آن روزهای آخر خیلی به مرتضی سر می‌زدند و چون مرتضی ادب و احترام زیادی برای دوستانش قائل بود سعی می‌کرد از جایش بلند شود. من و مهدی کرد احساس کردیم مرتضی این طوری اذیت می‌شود. با پزشک صحبت کردیم و مرتضی ممنوع‌الملاقات شد تا بیشتر استراحت کند. به جز خانواده پاشایی کسی نمی توانست با او ملاقات داشته باشد. شاید نزدیکان مرتضی از من ناراحت باشند که چرا آن روزها اجازه نمی‌دادم که آن‌ها مرتضی را ببینند  ولی مرتضی نیاز به استراحت داشت و من با توجه به مسئولیتی که خود مرتضی به عهده‌ام گذاشته بود، نمی‌توانستم اجازه بدهم که او اذیت بشود. من حتی روی تخت بیمارستان هم بادیگارد مرتضی بودم و وظیفه‌ام را انجام می‌دادم.»   شغل ما، فراهم کردن آرامش برای سلبریتی‌هاست «مهدی احمدوند از دوستان نزدیک مرتضی بود و از زمان تشدید بیماری مرتضی، ما با هم ارتباط داشتیم. این رابطه دوستانه حالا به همکاری رسیده است»، محمود گل‌محمدی با این مقدمه ادامه می‌دهد: «یادم می‌آید اولین کنسرت مهدی احمدوند و آخرین کنسرت مرتضی در یک روز و در یک سالن برگزار شد. آن روز در سئانس اول، کنسرت مرتضی برگزار شد و در سئانس دوم، مهدی احمدوند کنسرت داشت. خدارا شکر که حالا هم در کنار دوستان مرتضی هستم. من مدتی کشتی کار می‌کردم. بعد از درگذشت مرتضی پاشایی دفاع شخصی و ورزش‌های رزمی را یاد گرفتم و چیزهایی مثل تکلم بدون کلام، نگاه با چشم و ... را آموزش دیدم. تکلم بدون کلام یکی از مباحث روان‌شناسی است که از رفتار طرف مقابل‌تان می‌فهمید آدم‌ها از نزدیک شدن به فردی که از او محافظت می‌کنید چه هدفی دارند. محافظت از سلبریتی‌ها حالا شغل من حساب می شود. من به جز مهدی احمدوند، حفاظت شخصی محسن ابراهیم‌زاده را برعهده دارم. شغل بادیگارد سلبریتی‌ها بودن فقط مال ایران نیست و در تمام کشورها چهره‌های معروف، آدم‌هایی را همراه خودشان دارند. در بعضی کشورها مردم برای ابراز علاقه دست به هرکاری می‌زنند یا هر حرفی را بر زبان می آورند و آرامش را از سلبریتی‌شان می‌گیرند. آدم‌هایی مثل ما آن‌جا هستیم تا از این موضوع جلوگیری کنیم. حتما در کلیپ‌‎ها یا ویدئوها دیده‌اید که مثلا در کنسرت‌ها مردم یکدفعه پیش خواننده روی صحنه می‌روند و او را بغل می‌کنند و صحنه را به هم می‌زنند. ما در ایران خیلی کمتر چنین اتفاقاتی را می‌بینیم اما مواردی هم وجود داشته که مزاحمت‌هایی برای سلبریتی‌ها پیش می آید و نیاز به بادیگارد احساس می‌شود. کار ما این است که زمینه را برای آرامش چهره‌های پرطرفدار فراهم کنیم.»   یک‌نفر با چاقو به  محسن ابراهیم‌زاده حمله کرد می‌پرسم در این مدت همکاری با خوانندگان آیا تا حالا جایی احساس خطر کرده است؟ او خاطراتش را مرور می‌کند و می‌گوید: «یک‌بار کنسرت مهدی احمدوند بودیم. این کنسرت در یکی از شهرستان‌هایی برگزار شد که خیلی از مردم آن اوضاع مالی خوبی نداشتند. اتفاقا من هم آن‌جا تنها بودم و استرس داشتم. کنسرت هم خیلی شلوغ بود. یک سالن تدارک دیده بودند که دوهزارنفر گنجایش داشت. جمعیت داخل سالن تکمیل شده بود و حدود 4 هزارنفر پشت در ایستاده بودند. کنسرت تمام شد و طرفداران مهدی احمدوند بیرون در ایستاده بودند و اجازه  خارج شدن جمعیت را نمی‌دادند. داخل کنسرت هم آن بالا شرایط خوب نبود و همه کلافه شده بودند. مهدی احمدوند پایین آمد ، باید از میان جمعیت عبور می‌کرد تا به بیرون برسد. همه هل می‌دادند تا جای مهدی بیایند و کار خیلی سخت شده بود. چند نفری هم آن لابه لا با شیطنت‌هایشان کاری می‌کردند تا ما واکنش نشان بدهیم. من هم مجبور شدم شوکر را در بیاورم و چندباری آن را روشن کنم و جمعیت را بترسانم تا از ما فاصله بگیرند. به خاطر مسئولیت، مجبور بودم با ترساندن مردم، مهدی احمدوند را به خودرو برسانم تا به سلامتی از میان  جمعیت عبور کند.» او ادامه می‌دهد: «یک‌بار هم با محسن ابراهیم زاده در کنسرت کیش بودیم. من و چندنفر از دوستانم حراست و برقراری نظم سالن کنسرت را برعهده داشتیم. یک آقایی با چاقو با سرعت زیادی به طرف محسن ابراهیم زاده آمد. من او را ندیدم اما بچه‌ها و همکارانم وقتی او را دیدند به سرعت وارد عمل شدند و اجازه ندادند که او وارد صحنه شود. راستش هنوز هم نمی‌دانم دلیل این حمله ناگهانی چه بود!»  
برای هر کنسرت یک میلیون می‌گیرم درباره دستمزد بادیگارد سلبریتی‌ها می‌پرسم. گل‌محمدی می‌گوید: «چندوقتی است که درگیر کرونا هستیم و کنسرت‌ها و کار ما هم کمتر شده است. جایی ممکن است که نیاز به سفر باشد و من تمام وقت در اختیار خواننده‌ها هستم. مثلا در ایام عید، چندروزی را در کیش بودیم و کنسرت داشتیم. من یکسره پیش خواننده‌ها نیستم و حقوق ثابتی ندارم. اگر آن‌ها بخواهند جایی بروند یا برنامه‌ای داشته باشند تماس می‌گیرند و من همراهی‌شان می‌کنم وگرنه بقیه زمانم را در اختیار خودم هستم. سعی می‌کنم کمتر در زندگی خصوصی «محسن ابراهیم‌زاده» و «مهدی احمدوند» حضور داشته باشم چون برخلاف خیلی از همکارانم معتقدم که اصلا لازم نیست یک بادیگارد پشت در اتاق‌ چهره‌ها بخوابد و از آن‌ها مراقبت کند! الان برای همکاری با «مهدی احمدوند» و «محسن ابراهیم زاده» این‌طوری قرارداد بستیم که برای هر کنسرت در تهران یک میلیون تومان می‌گیرم. برای هر سئانس کنسرت‌های شهرستانی 600-700 هزارتومان می‌گیرم. برای اجراهای داخل خیریه‌‎ها و نهادها هم تخفیف می‌دهم و مبلغ کمتری در حدود 400 هزارتومان می‌گیرم چون می‌دانم که بقیه بچه‌های تیم هم مبالغ پایین‌تری می‌گیرند تا مردم را شاد کنند. کنسرت‌های تهران با این‌که در شهر خودمان است اما دستمزدها بالاتر است چون در تهران همه درآمد کنسرت مال خود تیم و شرکتی است که از محسن ابراهیم‌زاده یا مهدی احمدوند پشتیبانی می‌کند اما در شهرستان‌ها مردم شاید دست‌شان خالی باشد و نتوانند هزینه زیادی بپردازند. ما سعی می‌کنیم تا حد امکان از هزینه‌های کنسرت‌های شهرستانی کم کنیم تا مردم را شاد کنیم.»   برای عکس‌گرفتن  با چهره‌ها پارتی بازی می‌کنم! «من علاوه بر حفاظت از سلبریتی‌ها، معمولا همه‌کاره سالن کنسرت هم هستم و برای بعضی‌ها پارتی بازی می‌کنم! مثلا بعضی وقت‌ها آدم‌های سالمند یا معلول یا مادرهایی با بچه در بغل‌شان می‌آیند و در صف می‌ایستند تا با محسن ابراهیم‌زاده یا مهدی احمدوند عکس بگیرند. من آن‌جا پارتی بازی می‌کنم و آن‌ها را جلو می‌آورم چون این آدم‌ها خیلی لطف بیشتری دارند که حاضر شدند سختی و مشکل‌ را به جان بخرند و برای دیدن هنرمند مورد علاقه‌شان بیایند.» گل‌محمدی می‌افزاید: «کنسرت‌ها معمولا یک مقدمه و موخره‌ای دارد و در بعضی کنسرت‌ها مردم ساعت‌ها در صف می ایستند تا با خواننده‌ها عکس بگیرند. مراسم و کنسرت‌ها تا هرمقداری طول بکشد من در کنار محسن ابراهیم زاده و مهدی احمدوند هستم. اصلا این‌جور نیست که من و محسن یا مهدی فقط در زمان اجرای کنسرت آن‌جا باشیم و بعد هم برویم. مخصوصا در بعضی شهرستان‌ها، مردم مسیرهای طولانی را می‌آیند تا در کنسرت‌ها شرکت کنند. محسن ابراهیم‌زاده هم خودش ساعت‌ها با لبخند کنار مردم می‌ایستد و با آن‌ها عکس می‌گیرد تا لطف آن‌ها را جبران کند.»  
بعضی چهره های معروف برای تجمل، بادیگارد می‌گیرند خیلی‌ها می‌گویند یک چهره معروف بادیگارد برای چه چیزی می‌خواهد؟ خیلی‌ها می‌گویند بادیگارد گرفتند تا بی‌خودی کلاس بگذارند و ... . این جوری نیست؟ گل‌محمدی این‌طور پاسخ می‌دهد: «خدا را شکر ما در ایران آن چنان نیازی به تیم حفاظت نداریم و مردم هم خیلی مراعات می‌کنند. اما کاش مردم خودشان را جای چهره‌های معروف بگذارند. بعضی چهره‌های معروف حتی یک ساعت هم نمی‌توانند بیرون بروند. وقتی به بازار، گردش و خیابان و ... می‌روند با مردم و هوادارها روبه‌رو هستند؛ هوادارهایی که انتظار دارند حال آدم مورد علاقه‌شان همیشه خوب باشد و اگر هزاران نفر هم باشند آن‌ها انتظار دارند چهره مورد علاقه‌شان با همه عکس یادگاری بگیرد یا با همه صحبت کند و ... . یک نفر باید آن‌جا باشد و بتواند جلوی اذیت شدن چهره‌ها را بگیرد. یک چهره معروف ممکن است به یک فروشگاه برود و یک ساعت برای آن‌جا برنامه‌ریزی کرده باشد ولی هیچ‌وقت حضورش در بیرون از خانه طبق برنامه پیش نمی‌رود. یک فروشگاه معمولی شاید 4-5 ساعت زمان ببرد. البته الان در ایران این‌طور باب شده که بعضی چهره‌ها برای تجمل بادیگارد می‌گیرند و من هم قبول دارم که بعضی‌ها اصلا نیازی به حفاظت ندارند.»