اصلاح‌طلبان شکست خوردند یا کارگزاران سازندگی؟!

انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰، سنگ محکی برای اصلاح‌طلبان یا اصولگرایان نبود (!) اساساً در تحلیل ساختارها و ریخت‌شناسی انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰؛ نه می‌توانیم اصلاح‌طلبان را شکست خورده‌ی مطلق بدانیم نه اصولگرایان را پیروز بلامنازع؛ در این انتخابات، غلبه‌ی مطلق وجود نداشت اما غلبه‌ی نسبی با معترضان به وضع موجود بود که ۴۸ درصد آن‌ها صلاحِ کار را در شرکت در انتخابات دیدند و مابقی بنا را برعدم شرکت - در معنای اعتراض و نه تقابل - نهادند که از آن ۴۸ درصد سهمِ رئیسی بیشتر از بقیه بود. اما آن ۴۸ درصدی که بالاخره پای صندوق‌ها حاضر شدند؛ اعم از کسانی که رای سالم به صندوق‌ها انداختند یا رای باطله، همان‌هایی بودند که فرصت دادند تا آب رفته به جوی بازگردانده شود و امور را به احسن وجه اصلاح کند
در این میانه، پیشتر به صراحت ازعدم توفیق اصلاح‌طلبان در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ گفتیم و در نوشتاری با عنوان: «مثلث برمودای اصلاح‌طلبان» عوامل این‌عدم توفیق را برشمردیم: حسن روحانی - کلاب هاوس - کارگزاران سازندگی. این روزها باز مصاحبه کرده‌اند و اصلاح‌طلبان را بازنده معرفی کرده‌اند در حالی که اصلاح‌طلبان در انتخابات ۱۴۰۰ کاندیدای قدری نداشتند که شکست و پیروزی معنا داشته باشد این حرف بدان می‌ماند که شخصی ساکن و حاضر در کاشان را در بابلسر جریمه کنند در حالی که او اصلا ماشین ندارد! مرعشی می‌گوید شکست خوردیم و ایرادی هم ندارد. بله ایرادی ندارد اما نگویید اصلاح‌طلبان شکست خوردند بگویید با طناب حسن روحانی به چاه رفتیم نابود شدیم. چرا بند ناف شکست‌ها به اصلاح‌طلبان گره بخورد، بند ناف پیروزی‌ها به هوشیاری و قدرت تحلیل کارگزاران؟!
آفتاب یزد - رضا بردستانی: بله! گفته ایم، بازهم می‌گوییم و اِبایی نیز نداریم از پذیرش این واقعیت که اصلاح‌طلبان در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰، کوچکترین شانسی برای پیروزی نداشتند حتی اگر با تمام نامزدهای سرشناس خود حضور پیدا می‌کردند اما این بدان معنا نیست که اصلاح‌طلبان در انتخابات ۱۴۰۰ شکست خوردند، شکست نخوردند چون نامزد و کاندیدای قدری نداشتند که در بوته آزمایش سربلند یا سرشکسته بیرون آمده باشند. محمدرضا تاجیک نیز با ما هم عقیده است. او در نوشتاری یادآور می‌شود: «اکنون که جریان رسمی اصلاح‌طلبی لاجرم در اندیشه‌ی نقد واساختی خود شده است، شاید در نخستین و ضروری‌ترین گام، باید از هسته‌ی سخت خود امتناع و تخطی کند و هسته‌ای نرم و انعطاف‌پذیر و خلاق را جایگزین آن نماید.» بر همین اساس؛ می‌پذیریم که اصلاح‌طلبان برای انتخابات ۱۴۰۰ هیچ شانسی نداشتند اما نمی‌پذیریم اصلاح‌طلبان در انتخابات شکست خوردند اما اگر می‌خواهند «عبدالناصر همتی» را بیخ ریش اصلاح‌طلبان ببندند، سخن دیگری است که همه می‌دانند که این شدنی نیست!
> همتی نامزد مورد حمایت «کارگزاران» بود نه «اصلاح‌طلبان»!


سیدحسین مرعشی خود به این موضوع که «همتی» مورد قبول اصلاح‌طلبان نبود اما عضو هسته‌ی مرکزی کارگزاران سازندگی بود اذعان داشته در مصاحبه با سایت اصولگرا و نزدیک به دولت حسن روحانی «خبرآنلاین» می‌گوید: «در مورد کاندیداها هم که موضوع روشن است؛ مثلا آقای همتی از آقای محمد شریعتمداری اصلاح‌طلب‌تر بود یا نبود؟ آقای محمد شریعتمداری که سابقه اصولگراییش موجود است و در انتخابات گذشته هم با آقای ری شهری همیشه بوده است؛ آقای آخوندی رئیس ستاد اصولگرایان حامی مهندس موسوی بود و ایشان هیچ وقت خودشان ادعای اردوگاه سیاسی اصلاح‌طلبان را نداشتند، اما آقای همتی «عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران» برای ۱۵ سال بوده و رئیس واحد مرکزی خبر در زمان امام بود و سابقه همکاری ایشان با چپ که خیلی بیشتر از آقای آخوندی و آقای شریعتمداری بوده است. برای جبهه اصلاحات چه فرقی داشت که بگوییم آقای همتی یا آقای شریعتمداری یا آقای... پس این، مشکل شخص نبود. درست است که «کارگزاران از آقای همتی حمایت کردند» ولی مشکل ما شخص نبود، مشکل این بود که یک جمعی از دوستان می‌گفتند چون مردم نمی‌آیند ما نباید در انتخابات شرکت کنیم و ما این راهبرد را قبول نداشتیم. » پس تا اینجای کار یک موضوع، بسیار روشن است؛ همتی ربطی به اصلاح‌طلبان نداشت و آن ۲ میلیون و چند صدهزار رای نیز نشان دهنده‌ی پایگاه اصلاح‌طلبان نیست اما این تعداد رای نشان دهنده‌ی بخشی از قدرت و توان حامیان دولتِ حسنِ روحانی و طرفدارانِ کارگزاران سازندگی است و این یعنی همه‌ی جایگاه این حزب و آن دولت در همین تعداد رای خلاصه می‌شود نه اصلاح‌طلبان.
> اصلاح‌طلبان در انتخابات ۱۴۰۰ در قالب جبهه اصلاحات
به صراحت اعلام کردند از همتی حمایت نمی‌کنند
آذر منصوری قائم مقام دبیرکل حزب اتحاد ملت و سخنگوی جبهه اصلاح‌طلبان در گفتگو با «صدا» به نکات بسیار مهمی اشاره می‌کند از جمله این که: «اصلاح‌طلبان در انتخابات ۱۴۰۰در قالب جبهه اصلاحات به صراحت اعلام کردند که کاندیدایی ندارند. دلیل این نداشتن کاندیدا را نیز هم در بیانیه جبهه و هم در بیانیه ۲۱حزب که پس از جبهه بیانیه دادند، ... حال اینکه جمعی از احزاب و افراد مخیر شدند که از نامزد مورد نظرشان در انتخابات حمایت کنند نافی رای و تصمیم جبهه نیست.»
سیدحسین مرعشی اما در گفتگو با سایت نزدیک به حسن روحانی «خبرآنلاین» می‌گوید: «ممکن است در یک مقطعی شکست بخوریم که خورده‌ایم و هیچ اشکالی هم ندارد، یعنی ما شکست می‌خوریم و بعد از شکست اشکالات‌مان را بررسی می‌کنیم و راه حل‌های آن را پیدا می‌کنیم تا دفعه بعد پیروز شویم. بازی سیاست هم همین است و قرار نیست که ما همیشه برنده باشیم. برخی از دوستان می‌گویند اگر شرایط اجتماعی به گونه‌ای نبود که ما برنده شویم، ما نیستیم. اینکه نمی‌شود! انتخابات برد و باخت است و قرار نیست که حتما ما ببریم.» بین این دو حرف فاصله بسیار است؛ آذر منصوری به نیابت از جبهه‌ی اصلاحات در قامت «سخنگو» می‌گوید: «ما در انتخابات «کاندیدا» یی نداشتیم»، سید حسین مرعشی می‌گوید: «ما در مقطعی ممکن است شکست بخوریم و خوردیم!» چگونه ممکن است جبهه و جناحی، در انتخاباتی که کاندیدا ندارد شکست خورده باشد؟! این بدان معنا است که؛ «پلیس فردی ساکن و حاضر در کاشان را در بابلسر به دلیل سرعت غیر مجاز جریمه کند این در حالی است که اولاً آن فرد در آن روز و ساعت در خانه‌اش در کاشان بوده، ثانیاً آن فرد اصلاً اتومبیل ندارد!» فهم این ماجرا آن قدر‌ها سخت نیست که «مرعشی» می‌خواهد ناکامی «حسن روحانی و کارگزاران سازندگی» را به پای اصلاح‌طلبان بنویسد جز این که متوجه شده باشد میدان داری کارگزارانی‌ها بی‌دلیل بوده و حال طلبکارانه دنبال شریک جرم بگردد!
آذر منصوری نیز دست روی همین موضوع می‌گذارد: «در واقع می‌خواهم بگویم آنچه در عمل اتفاق افتاد را نمی‌توان به تصمیم و موضع جبهه اصلاحات ایران بر مبنای ساز وکار مصوب تعمیم داد. رای نیاوردن کاندیدای مورد حمایت جمعی از اصلاح‌طلبان[کارگزارانی ها] را به کل جریان اصلاحات تعمیم داد. به هر حال حزب اتحاد و جمع کثیری از احزاب و شخصیت‌های حقیقی جبهه اصلاحات اعلام کردند که کاندیدایی ندارند و نظرشان همان مصوبه جبهه اصلاحات بود. اما همین مصوبه و رفتارهای پس از این مصوبه جبهه نشان می‌دهد تشکیلات جمعی اصلاح‌طلبان باید به‌طور جدی آسیب‌شناسی شود که جای بحثش
اینجا نیست.»
روزنامه‌ی کیهان در گزارشی با عنوان: «چهره‌های اصلاح‌طلب: آن‌هایی که رای ندادند از بی‌کفایتی دولت روحانی و اصلاح‌طلبان به ستوه آمده بودند» بیشترین برداشت از مصاحبه‌های انجام شده توسط برخی از منتسبان به اصلاح‌طلبان - کرباسچی و مرعشی - را به خود اختصاص می‌دهد به خصوص آن جا که مرعشی «ناشیانه» (!) آراء روحانی در خرداد۹۶ را با آراء همتی در خرداد ۱۴۰۰ مقایسه می‌کند. «کیهان» از قول «مرعشی» که با سایت اصولگرای «خبرآنلاین» مصاحبه کرده می‌نویسد: «در جبهه‌ی ما از ۲۴ میلیون رای آقای روحانی در دوره گذشته، اگر رای آقای همتی را در نظر بگیریم به ۲ و نیم میلیون رسیده است، یعنی ما ۸۵ درصد رای از دست داده‌ایم و اگر آن رای سفید را هم به‌عنوان یک رای اعتراضی در نظر بگیریم و با رای آقای همتی جمع کنیم، ۸۰ درصد از رای ما افتاده است که این قابل‌مطالعه است یعنی باید دلایل آن را بررسی کنیم. یکی از دلایل آن ناشی از شرایط اقتصادی کشور است یعنی این تحریمی که در این ۳ سال اخیر به‌عنوان فشار حداکثری آمریکایی‌ها بر ملت ایران بود یک فشارهایی را متوجه زندگی مردم کرده که بین مردم و صندوق رای فاصله انداخته و این نارضایتی ناشی از شرایط بد اقتصادی یک بخش مهمی از مسئله است و یک بخش دیگر آن ناشی از فشارهای سیاسی است که متوجه جبهه اصلاحات همیشه بوده است.» هر تحلیلگر و آشنا به علم سیاست و جامعه‌شناسی سیاسی به خوبی می‌داند این سخن و ادعا از مرزهای مغالطه نیز عبور کرده و به یک تهمت بی‌اساس نزدیک شده است زیرا، تعداد آراء همتی در انتخابات ۱۴۰۰ را حتی نمی‌توان به پای اصلاح‌طلبان نوشت و همان بهتر که در ستون تعداد آراء اصلاح‌طلبان در انتخابات ۱۴۰۰ عدد صفر حک و درج شود!
> آسیب‌شناسی درست‌ترین کار است
هم «علی صوفی» هم «آذر منصوری» قائل به آسیب‌شناسی هستند. صوفی گفته است: «سرمایه اجتماعی اصلاح‌طلبان آسیب جدی دیده است و در همین انتخابات اخیر مشخص شد که علیرغم دعوت آقای خاتمی از مردم به رای دادن و با وجود اینکه همه احزاب اصلاح‌طلب پشت آقای همتی آمدند اما مردم استقبال نکردند. باید یک بازنگری و آسیب‌شناسی جدی در جریان اصلاح‌طلبی صورت بگیرد تا رویکرد سیاسی اصلاح‌طلبان کاملاً هویتی، متکی بر جمهوریت و دفاع از جمهوریت و مبتنی بر حق حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش باشد.»
«آذر منصوری» در این باره می‌گوید: «ما با توجه به تجربه عملکرد تشکیلات جمعی اصلاح‌طلبان در این دوره از انتخابات تلاش کردیم ضمن آسیب‌شناسی گذشته به گونه‌ای عمل کنیم که آن نقدها به تشکیلات جدید وجود نداشته باشد. اما در عمل همان اتفاق سال ۹۸ باشدت بیشتری در این انتخابات هم تکرار شد. این به دلیل ضعف تشکیلات جمعی نبود. چرا که همه ساز و کارهای لازم برای تحقق تصمیمات جمعی دیده شده بود. مثلا همین رای دو - سوم اعضای مجمع عمومی برای کاندیداهای ریاست جمهوری به این دلیل دیده شد که اجماع بیشتر روی انتخابات و افراد وجود داشته باشد و از تشکیلات چند صدا بیرون نیاید. اما مسئله بیش از آنکه ناشی از ضعف تشکیلات باشد، به دو نگاه متفاوتی بر می‌گردد که در این جمع وجود داشته و دارد. یک نگاه همچنان معتقد است با تکیه بر حداقل‌هایی که شورای نگهبان پیش روی ما می‌گذارد، می‌شود هم رای مردم را داشت و منشا اثر در مناسبات قدرت بود و گروه دیگری که حزب اتحاد هم جزو این گروه است معتقد است انتخابات با رویه‌ای که شورای نگهبان در پیش گرفته از معنا و مفهوم تهی شده (!) و با این رویه نه مردم دیگر با اصلاح‌طلبان همراهی می‌کنند و نه کاندیدای به فرض پیروز در چنین انتخاباتی می‌تواند از پس مطالبات مردم بر بیاید. به همین دلیل به نظرم مسئله اصلی به وجود این دو نگاه برمی‌گردد. بعید است به فرض فعال بودن جبهه نتیجه دیگری
منتج شود.»
> ضعف محاسباتی با چاشنی فرافکنی!
یکی از مسائلی که همچنان جای بحث دارد، تغییر «ریل» در کسری از ثانیه بود؛ آذر منصوری می‌گوید: «چون کاندیدا نداشتیم شرکت نکردیم.» این حرف یک معنا بیشتر ندارد؛ روی نامزدهایی که برنامه ریزی کرده بودیم دچار ضعف محاسباتی شدیم اما نگاه مرعشی به این موضوع دیگر گونه است یعنی او نیز به «ضعف محاسباتی» اعتقاد دارد اما توپ را در خانه‌ی «رقیب» می‌اندازد:
«جبهه رقیب ما می‌تواند از دو یا سه سال قبل از انتخابات کاندیدایش را تعیین کند و تصمیمش را بگیرد و تصمیمش را اعلام کند، لابی کند و آن را پیگیری کند. اما ما تا تایید صلاحیت‌های شورای نگهبان انجام نشود روی هیچ کاندیدایی نمی‌توانیم حساب کنیم پس این یک محدودیت سیاسی است که ما فعلا با آن مواجه هستیم، یعنی روزی که ما وارد انتخابات می‌شویم حتی در مورد آقای لاریجانی هم نمی‌توانیم حساب کنیم که هست یا نیست یا روی آقای جهانگیری نمی‌توانیم حساب کنیم که هست یا نیست یا در مورد آقای محمد شریعتمداری هم همینطور؛ حتی در مورد آقای پزشکیان! همه فکر می‌کردیم آقای پزشکیان تایید صلاحیت شود.»
بخشی از صحبت‌های مرعشی صحیح و بخش دیگری از حرف‌ها صرفاً فرافکنی است. کارگزاران سازندگی که «عهد اخوت» ی عجیب با دولت «حسن روحانی» و «حزب اعتدال و توسعه» بسته بود از میانه‌ی دولت دوم حسن روحانی
- یعنی از ۹۸ به بعد - حتی خرج خود را با مجمع مشورتی اصلاح‌طلبان که بعدها به «نهاداجماع ساز/ناسا» تغییر شکل داد جدا کرد، بهانه‌گیری‌های گاه به گاه و تندگویی‌هایی که اساساً لازم نبود. مرعشی نیمی از واقعیت را گفت و نیمه‌ی دیگر را در زمین شورای نگهبان انداخت!
خلاف نظر حسین مرعشی؛ هرگز این چنین نبوده که رقیب یعنی اصولگرایان از سه سال قبل نامزد خود را بشناسد، اصلاً و اساساً اجماع در اصولگرایان بسیار سخت است اما تفاوت اصولگرایان با اصلاح‌طلبان در بودن جبهه‌ی پایداری و کارگزاران است یعنی جبهه‌ی پایداری با همه‌ی سرسختی و هیاهو در دقیقه‌ی ۹۰، شده برای چند روز اجماع را می‌پذیرد اما کارگزاران چند دقیقه بعد دقیقه‌ی ۹۰ نیز مشغول چانه‌زنی و طرف مقابل را در برابر عمل انجام شده قرار دادن است (!) در همین انتخابات اخیر اگرچه آن‌ها تمام همّ خود را روی «لاریجانی» گذاشته بودند و حتی یک دهم درصد نیز روی رد صلاحیت وی حساب نکرده بودند اما برای این که اصلاح‌طلبان - ناسا - را تحت فشار قرار دهند به دروغ همتی را نامزد دقیقه نود خود معرفی کردند که قرار بوده رونمایی شود این در حالی است که حتی خودِ همتی نیز نمی‌دانست نامزد دور نهایی انتخابات ریاست جمهور هست یا نه! واقعیتی که مرعشی، کرباسچی و خیلی‌های دیگر از آن فرار می‌کنند عادتی مالوف است که از زمان هاشمی رفسنجانی وجود داشته؛ بازی با مهره‌ی برنده و امتیازگیری سرِ بزنگاه. این شیوه خیلی‌ها را از اطراف اصلاح‌طلبان دور کرد، همین شیوه باعث شد محمدرضا عارف برای انتخابات ۱۴۰۰ ثبت‌نام ننماید، همین شیوه باعث شد سیدمحمد خاتمی کمتر در مقام رهبری حزب موضعگیری کند و همین شیوه باعث شد دست کارگزارانی‌ها خوانده شود و تغییر آرایش صورت گیرد.
بهانه گیری‌های گاه به گاه و تندگویی‌هایی که اساساً لازم نبود برای کارگزارانی‌ها یک «دکترین» است بسیار و بسیار بیشتر از بسیار شبیه بازی به هم زدن‌های جبهه‌ی پایداری در بین اصولگرایان؛ این که «کرباسچی» گفته است: «به خاتمی نقد داریم» چون به «تردید نجیبانه» رسید هم بهانه‌گیری است هم سخن نادرست و تندی است هم اظهار نظر و موضع‌گیری تازه‌ای نیست. کرباسچی جزئی از همان تیمی است که «هاشمی رفسنجانی» را نیز جان به لب کردند، با «محمدرضاعارف» نیز خوب تا نکردند، با برخی کاندیداهای شورای پنجم شهر تهران نظیر «دانشور» کردند، صحنه مهیا باشد با خودی ترین‌ها نیز چنین خواهند کرد برای همین است که شهردار روزگار نه چندان دور
تهران بزرگ می‌گوید: «جهانگیری یا پزشکیان یا شریعتمداری اگر مستقل وارد انتخابات می‌شدند بعید می‌دانم ردصلاحیت می‌شدند اما وقتی تاجزاده کنار این افراد می‌آید صحنه تغییر می‌کند، خوب یا بد، کسی که قانون اساسی را قبول ندارد ردصلاحیت می‌شود.» این از همان دست حملاتی است که فقط «جناح رقیب» را سر کیف می‌کند واگرنه داستان انتخابات ۱۴۰۰ چه ارتباطی به این گونه مسائل داشت؟!
به تعبیری درست تر، حرف‌های کرباسچی به عنوان دبیرکل کارگزاران سازندگی فقط «کیهان شادکن» است و هیچ ارزش و اعتبار دیگری ندارد چون وقتی به گزارش کیهان نگاه می‌کنیم از برش‌هایی از حرف‌های کرباسچی، نه علیه کارگزاران سازندگی که علیه تمام ساختار اصلاح‌طلبی استفاده شده است به خصوص آن جایی که گفته: «در همین انتخابات دیدید که در جریان اصلاح‌طلب بزرگان تا آخرین لحظه در تردید هستند درحالی‌که شخص سیاسی باید تصمیم بگیرد و جریان شکل بدهد نه اینکه تحت تاثیر قرار بگیرد.» کیهان و کرباسچی و اهل معنا به خوبی می‌دانند تردیدی هم اگر بود به دلیل «منطق زورتپانی» کارگزارانی‌ها بود واگرنه اصلاح‌طلبان که چندین و چند بار اعلام کرده بودند در انتخابات ۱۴۰۰ هیچ کاندیدایی ندارند و این معنای تردید ندارد اما این که مرعشی و کرباسچی با تمام تلاش موفق نشدند «همتی» را به اصلاح‌طلبان قالب کنند لابد اسمش هر چیزی باشد «تردید» نیست! این جا است که باید گفت؛ اصلا حق با «غلامحسین کرباسچی» است که می‌گوید: «حکایت این دوستان حکایت فردی است که برنو در دست گرفته بود و می‌خواست شمس‌العماره را فتح کند.» به نظر نگارنده و علی رغم میل باطنی غلامحسین کرباسچی؛ دوستان، البته «کارگزارانی ها» یی هستند که رسیده بودند به رفتنِ انتخابات به دورِ دوم و تحلیل‌های شاذی که «مرغ پخته در دیگ» خنده‌اش گرفته بود. مرعشی به سایت اصولگرای «خبرآنلاین» می‌گوید: «ما احتمال دور دوم را می‌دادیم، یعنی فکر می‌کردیم آقای رئیسی ۴۷الی ۴۸درصد، آقای همتی ۲۰ تا ۲۵ درصد، آقای رضایی ۲۰درصد، ۵درصد هم آقای قاضی زاده رای می‌آورد. ما برای قاضی‌زاده
یک میلیون رای پیش‌بینی کرده بودیم که درست از آب درآمد.» حالا به بیان کرباسچی، دقیقا کدام دسته و گروه با «برنو/همتی» می‌خواستند «شمس العماره/ پاستور» را فتح کنند؛ اصلاح‌طلبان یا کارگزارانی ها؟!
> تکنیسین سیاسی زیر بار واقعیت نمی‌رود
عباس عبدی در همین باره و موضوع گفته است: «تکنیسین سیاسی فاقد شجاعت و صراحت است. شکست در قاموس او معنا ندارد. اصلاح‌طلب‌نمایی است که موقع شکست رگ اصولگرایی او برجسته می‌شود و عمل به تکلیف را به رخ می‌کشد. شکست خود را به عهده‌عدم همکاری دیگران می‌اندازد! این حد از زبونی سیاسی فقط نزد آنان دیده می‌شود. تکنیسین سیاسی زیر بار واقعیت نمی‌رود. تا هنگامی که نتایج نظرسنجی‌ها مطابق آمال و آرزوهای آنان است، طرفدار دوآتشه نظرسنجی و علم می‌شوند ولی خدا نکند که نتایج آن را نپسندند که نظرسنجی را متهم به نفوذ امنیتی‌ها می‌کنند! و خودشان نظرسنجی راه می‌اندازند! هنگامی که می‌گویی نظرسنجی این را می‌گوید، پاسخ می‌دهند که سر کوچه با ۹ نفر صحبت کردیم طور دیگری می‌گفتند.» حالا یک بار دیگر حرف‌های مرعشی و کرباسچی را مرور کنید تا متوجه شوید «تکنیسین‌های سیاسی» چگونه می‌اندیشند، رفتار می‌کنند و حرف می‌زنند!
> نه تحلیل‌شان از آراء رئیسی درست است نه تشریح‌شان از آراء همتی!
مرعشی، کرباسچی و دیگر عزیزان «کارگزاران سازندگی» به بیان «ابوالفضل بیهقی»، تاریخ‌نویس شهیر ایرانی «انگشت در کرده در جهان» شریک جرم می‌جویند. آفتاب یزد در یادداشتی تحلیلی به وضوح عوامل شکست اصلاح‌طلبان را معرفی کرد؛ نه بهانه آورد نه خود را به در و دیوار کوفت؛ مردم از اصلاح‌طلبانی که آنان را بانی روی کار آمدن دو دولت «حسن روحانی» می‌دانستند به شدت عصبانی و سرخورده بودند اما کارگزارانی‌ها ذیل جمع‌های هشت هزارنفری «کلاب هاوس» و غافل از آن چه در کف جامعه می‌گذرد به دنبال ادامه‌ی مسیر روحانی بودند و مردم نیز چون دریافتند این عده همچنان بر مدار «۹۲» و «۹۶» در حرکت هستند دو تصمیمِ مهم گرفتند؛ یکی این که به هیچ نامزدِ مورد قبول اصلاح‌طلبان رای ندهند، دیگر این که در انتخابات پیش رو یا اساساً خانه نشینی اختیار کنند یا رای خود را بین رئیسی و آراء باطله تقسیم کنند. این ماحصل هشت سال تمامیت خواهی «اعتدال و توسعه» و «کارگزاران سازندگی» بود که چون خود را نشسته بر کنار «خوان نعمت» می‌دیدند حتی مردم را نیز از یاد برده بودند چه رسد به دوستان
اصلاح‌طلب شان!
مرعشی بر همین اساس و تفکر(اطمینان خاطر از آمدن علی لاریجانی، رئیس جمهور شدن وی و ادامه‌ی تمامیت خواهی و خاصه خرجی!) حتی در تحلیل آراء رئیسی نیز دچار اشکال اساسی می‌شود. او می‌گوید: «دوستان آقای رئیسی و شخص رئیسی از رای ۱۶ میلیون حفاظت کردند.» در حالی که بین آن ۱۶ میلیونی که در ۹۶ به رئیسی رای دادند و این ۱۸ میلیونی که در ۱۴۰۰ به رئیسی رای دادند اشتراکی ۱۰ میلیونی وجود دارد نه بیشتر پس این گونه نیست که همه‌ی ۱۶ میلیون نفری که ۹۶ به رئیسی رای دادند دست نخورده در ۱۴۰۰ نیز همان مسیر را «تَکرار» کرده باشند ۸ میلیونی که مجموع آراء رئیسی را به عدد ۱۸ میلیون رسانید همان‌هایی بودند که وضع موجود را نتیجه‌ی عملکر دولت روحانی می‌دانستند به تعبیری ساده‌تر اگر حسن روحانی دولت ایده آل مردم بود نامزد بعدی که در مسیر روحانی قرار می‌گرفت با فرض همان مشارکت ۹۶ چیزی بالغ بر ۳۴میلیون رای می‌آورد و قطعا آراء رئیسی به عدد ۱۱میلیون نیز نمی‌رسید! پس متوجه می‌شویم که مرعشی در این بازی اعداد و ارقام درست مانند آمار و درصد دچار اشتباهی فاحش می‌شود. نگاه و نظر «محمدرضا تاجیک، رئیس مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست‌جمهوری در دولت اصلاحات» به این موضوع، عالمانه و دقیق است: «اما زمانی که نیازمند یک داستان بزرگ هستیم باید هش داشته باشیم که اسیر یک رویا و ایدئولوژی دیگر نشویم، و هوشیار باشیم که داستان بزرگ ما، خود تبدیل به قانون و نظمِ حافظ قدرت دیگر، و یا نظم نمادین یک دیگری بزرگِ دیگر، نشود. باید آگاهانه بپذیریم که بزرگی این داستان تنها در گرو گشودگی آن به روی تغییر و خلاقیت و کثرت است. به دیگر سخن، باید بپذیریم که برای ایجاد یک وضعیت جدید، یک امکان جدید، باید چیزی نظیر خلاقیت جدید زمان و خلاقیت جدید وضعیت داشته باشیم، چیزی که واقعا یک گشایش باشد.»
داستان انتخابات ۱۴۰۰ به پایان آمده است آن چه بعدِ آن ماجرا گفته شود بر اصلِ موضوع نمی‌تواند اثر‌گذار باشد جز این که نقشه‌ی راه را مشخص کند یعنی یا به اظهارات سیدامیرحسین قاضی زاده‌ی هاشمی تن در دهیم که «ده سال» باید از «گود قدرت و سیاست» کناره گیریم تا اصولگرایان «معرکه گردانی» کنند یا پوست‌اندازی کنیم و چاره اندیشی. شاید حق با «تاجیک» باشد: «آن مشکل که جریان اصلاح‌طلبی را به یک «ایما» و «خاطره» و «داستان قدیمی» تبدیل نموده است، فقدان خلاقیت یا استعداد آفرینش‌گری است. اصلاح‌طلبان امروز، هم‌چون «ابله» داستایوفسکی، پرنس میشکین، - البته با تفاوت‌ها و تمایزهایی - نمی‌توانند بفهمند دیگران درباره‌ی سیاست و کنش و کنش‌گری (یا سوژگی) سیاسی چه تعریف‌ها و تصویرها و ترسیم‌های متفاوتی دارند» و یا جاهلانه و ساده‌لوحانه، آن‌چه را «متفاوت» با فهم و دانش قلیل خود می‌یابند، یا انکار می‌کنند و یا غیرعقلایی، غیرواقعی، غیرعلمی و غیرتجربی فرض می‌کنند. در دومین گام، باید از هجمه‌ی نقادانه‌ی کسانی که از یک موضع بیرونی (با/در فاصله)، اصلاح‌طلبی مرسوم و رسمی را بی‌رحمانه بی‌قرار و جابه‌جا می‌کنند، آن را با رفتار رسمی خود می‌درند،
و در دیگر زمان و دیگر بستر با دیگر بیان و زبان جاری می‌کنند، استقبال کند، و بپذیرد که تنها از طریق چنین بی‌قراری و جابه‌جایی بی‌رحمانه‌ای است که می‌توان جریان اصلاح‌طلبی را از طریق فعال‌/شکوفاکردن استعدادهای درونی‌اش به‌جریان انداخت و آن را در رود زمان جاری کرد. در سومین گام، جریان اصلاح‌طلبی باید سخت هوشیار باشد که در این فرایند خودنقادی و خودسازی، اسیر رویا، ایدئولوژی و مصالحه‌های فرصت‌طلبانه نشود، و از پذیرش عواقبِ - حتی به‌ظاهر ناخوشایند - تحقق پروژه‌ی تغییر گفتمانی و ساختاری و رفتاری خود نهراسد و از این هراس، در خودِ سترون خود و به غار افلاطونی خود پناه نبرد و از خواندن و نوشتن مستمر داستان جدید ملول و خسته نشود. »
پایان بحث را اختصاص می‌دهیم به نوشتاری از «حسین نورانی‌نژاد» فعال سیاسی، روزنامه نگار: «حرف آخر را اول بگویم، بحث مخالفان معرفی کاندیدا، ترس از شکست نبود. این ساده‌انگاری یا پر توقعی که تنها در رقابتی حاضر می‌شویم که در آن برنده باشیم هم نبود. نشان به آن نشان که پیش از رد صلاحیت‌ها، حمایت از برخی کاندیداهایی در بین این طیف به تایید رسیده بود که احتمال شکستشان کم نبود. با این حال اگر ایشان تایید می‌شدند، جبهه اصلاحات و جریان‌هایی چون حزب اتحاد ملت از آن‌ها حمایت می‌کردند. پس مسئله چه بود؟ مسئله این بود که شورای نگهبان با رویکردی سختگیرانه‌تر از پیش و به شکلی تحقیرآمیز، نه‌تنها همه کاندیداهای حداقلی اصلاح‌طلبان را رد کرده بود، بلکه با تایید دو نفری که پیشتر در مخیله هیچ اصلاح‌طلبی نمی‌گنجید، قصد تخریب اصلاحات و نازل کردن سطح برند آن در عرصه سیاست و افکار عمومی را داشت، همان چیزی که در بیانیه اخیر آقای حقانیان هم می‌توان به روشنی فهمید.» راهی که اصلاحات پیموده، تلخ بوده، پر پیچ و خم بوده، پر دست‌انداز و پر فراز و نشیب بوده اما چند دولت و مجلس و شورای شهر و ده‌ها وزیر و استاندار درون آن برای نمونه و اشاره وجود دارد یعنی همچنان می‌شود به آینده امیدوارانه نگریست اما به آن شرط که به قول «عباس عبدی» متوجه غلبه‌ی «تکنیسین‌های سیاسی باشیم زیرا: «در سطح تشکیلاتی تبدیل شدن به جمع‌های نسبتا بسته، پیر، خسته و ناتوان و در سطح عملی، آلوده شدن به جریان فرصت‌طلبی و باری به هر جهت و از این ستون تا آن ستون فرج است و بالاخره در سطح فردی، غلبه کارگزاری و کارپردازی و در یک کلام تکنیسینی سیاسی بر مفهوم واقعی و متعهدانه سیاست است.»